خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقدمه :
«گویندگی» به مفهوم امروزی آن، واژه به‌نسبت جدیدی است که با پیدایش و گسترش «رادیو» از حدود 70 سال پیش به فرهنگ واژگان فارسی افزوده شد. در لغت‌نامه‌ها و فرهنگ‌های گذشته گویندگی را به معنی سخن‌گویی، نطق، خوانندگی، قوّالی، قصه‌گویی، سرایندگی، شاعری و...آورده‌اند؛ امری که در نوشته‌های ادبی و متن‌های کهن شعر و نثر و فرهنگ فارسی‌زبانانِ جامعه ایرانی بیش از هزارسال با همین معانی رواج داشته است.
«گویندگی» در کاربرد حرفه‌ای و امروزین آن، عبارت است از: «فرآیند تبدیل اندیشۀ شفاهی یا مکتوب به کلام و سخنِ مفهوم و انتقال آن به مخاطب، به صورتی هنرمندانه».
گویندگی، بویژه در دنیای ارتباطات و رسانه‌ها، امروزه به‌عنوان حرفه‌ای جذاب مورد توجه و تحسین است و همراه با رشته‌های مشابهی همچون گزارشگری، بازیگری، دوبلاژ و اجرا، توجه بخش بزرگی از مخاطبان مراکز رادیویی و تلویزیونی را به خود جلب کرده وگویندگان توانا و خوش‌صدا سال‌ها به‌عنوان شخصیت‌هایی محبوب مورد احترام و توجه مخاطبان رسانه‌ها بوده‌اند. امروزه انبوهی از وسایل و ابزارهای ارتباطی فردی و جمعی، میلیون‌ها پیام خواسته یا ناخواسته را به سوی هدف‌های خود در گوشه و کنار کره زمین ارسال می‌کنند و هر یک به نوعی بر افکار عمومی مخاطبان تأثیر می‌گذارند. تردیدی نیست که در چنین بازار عظیم نوآوری و جاذبه و انبوه پیام¬های رنگارنگ، هریک ازبخش‌های اصلی درسازمان‌های رسانه‌ای و ارتباطی، ارزش‌های ویژه خود را دارند. اما در این میان آنچه مهم‌تر به نظر می‌رسد، نقش و شخصیت هنری و فرهنگی بخشی ازعوامل انسانی ارتباط؛ یعنی گوینده، مجری، بازیگر، گزارشگر، دوبلور و خواننده است که تأثیرآنها در ویترین محسوس و ملموس رسانه‌ها بويژه جعبه جادویی رادیو و قاب مسحورکننده تلویزیون، در بازتاب نظر مخاطبان، به ‌خوبی مشهود است.
در سال‌های اخیر، علاقه و استقبال از «گویندگی» و دیگر بخش‌های زیرمجموعه صدا، به شدت موردتوجه بوده و بويژه بین جوان‌ترها، رویای داشتن شغل‌هایی مانند گویندگی، گزارشگری، بازیگری، و صداپیشگی و مانند اینها ذهن و ذوق بسیاری را درگیر خود کرده است و روزی نیست که ده¬ها نفر در جست و جوی چنین حرفه‌هایی به مراکز صدا‌و‌سیماي تهران یا مراکز شهرستان‌ها مراجعه نکنند. دلیل این استقبال، در درجه اول تأثیر احساسی و عاطفی و روانی اين‌گونه حرفه‌هاست که به شکلی مقاومت‌‌ناپذیر در قلب آنها جای گرفته است. اگرچه در ابتدای امر، همین جاذبه‌های سطحی و ظاهری با انگیزه «مشهورشدن»، «محبوب شدن » و «مقبول شدن» موجب این شور و علاقه می‌شود، اما آنچه پس ازفرونشستن احساسات اولیه به‌ وجود می‌آید، درحقیقت توجه به اصالت هنری و احساس تأثیرگذاری مثبت این مشاغل بر مخاطب است که درعین حال هدف‌های کلان سازمان‌های رسانه‌ای را هم در‌بر‌می‌گیرد وآن چیزی نیست جز مفید و مؤثر بودن در امر«تأثیرگذاری» بر افکار افراد و جامعه مخاطب. در واقع باید پذیرفت که در بین اجزای عمده تشکیل‌دهنده سیستم‌های ارتباط جمعی یعنی پیام، رسانه و مخاطب، این عوامل انسانی رسانه‌اند که هم به‌عنوان بخشی از رسانه و هم در قالب شخصیت‌های هنری و فرهنگی، پیام‌رسانان واقعی رسانه به‌ شمار می‌روند و به همین دلیل جایگاه و ارزش بی‌چون و چرایی نزد جامعۀ پیامگیر دارند.
این پیام‌رسانان هستند که انواع پیام‌ها را از منابع پیام دریافت مي‌کنند و پس از پردازش، درقالب برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به مخاطب مشتاق می‌رسانند؛ مسئوليتي همراه با رضایتمندی و آرامش خاطر مطلوب.
فهرست :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیشگفتار 7
گوینده‌، پل ارتباط شنونده با رادیو 9
یادداشت 13
بخش اول: انسان و گویندگی 17
چگونه انسان گوینده شد؟ 17
صدا و سخن 21
رادیو- گویندگی 25
رادیو و گویندگی در ایران 31
بخش دوم: گویندگی؛ شناخت و مهارت‌های کاربردی 35
گویندگی؛ شناخت و مهارتهای کاربردی 35
صدا و زبان 36
1. هدف و نقشه راه 44
2. چرخه‌های حیاتی! 49
3. صدای خود را دوباره بشناسید! 50
4. اجرای خوب، هنر است! 52
5. اطلاعات عمومی و تخصصی! 60
6. زبان؛ کارمایه‌ گویندگی! 62
7. تأثیرگذاری و اقناع مخاطب! 66
8. بستۀ جادویی مهارت، همراه همیشگی! 68
9. بسـ*ـترهای ارتباطی! 80
10. موسیقی؛ روح گویندگی! 81
11. ویرایشِ نهاییِ اجرا‌، با گوینده است! 83
پیوست‌ها 85

فصل اول :
بخش اول
انسان و گویندگی
چگونه انسان گوینده شد؟
«سخن‌گویی» استعدادی استثنایی است که حاصل فرایند پیچیده و تکامل یافتۀ مغز و انـ*ـدام‌های گویایی در انسان است؛ استعدادی حیرت‌انگیز که همراه با تکامل حواس دیگر از سپیده دم زندگی انسان به‌تدریج پدید آمد و تحول یافت تا او بتواند در محدوده‌های ارتباطیِ رو بگسترشِ خود اندیشه، احساسات، عواطف و غرایز خود را هرچه بیشتر و دقیق‌تر به همنوعان خویش انتقال دهد. دراین کتاب طرح گستردۀ مباحث مربوط به ارتباطات در نظر نیست، اما از آنجا که سرگذشت «گویندگی» صرفا بررسیِ تحولِ یک استعدادِ مجرد نیست، درمواردی که ضروری به‌نظر برسد، از مباحث مربوط برای روشن‌تر شدن موضوع استفاده می‌شود. برای مثال، همزمان با بررسی زبان و ارتباط آن با تحول انـ*ـدام‌های گویایی، اشاره‌ای هم به تحول انـ*ـدام‌های شنوایی خواهیم داشت، زیرا کشف و کاربرد اصوات از سوي انسان، نیازمند شناخت و بهره‌گیری از نوعی دستگاه ارتباطی دو سویه یعنی دستگاه «زبانی – گوشی» بوده است. یا مثلاً در موضوع ارتباط بین استعداد گویایی و حس‌های پنج‌گانه که تحت فرمان مغز صورت گرفت وبه تکامل روند کُدسازی، نماد‌سازیو مفهوم‌سازی منجرشد، نیاز به شناختی همه جانبه نسبت به کل موجودیت انسان وتحولِ همه جانبۀ جهان عظیم انسانی است که درجای خود به آن اشاره خواهد شد. تحولی که انسان را متکامل‌تر ساخته و استعداد گویایی و سخنوری و گویندگی را در او به تکامل و کیفیت هنری امروز رسانده است.
انسان‌شناسان دریافته‌اند که حدود یک میلیون سال پیش در اثر جهشی ژنتیکی، منطبق بر نیازهای اولیه حیاتی، فعالیت مغز در نوع انسان افزایش یافت و همین فعالیت سبب شد تا راه او از مسیرتکاملی موجودات دیگرجدا شود. روند تدریجی فعالیت مغز باعث شد تا خصیصه‌هایی همچون « تفکر»، «احساس» و «ادراک» پدیدار گردد و توانایی‌هایی چون کشف، انتخاب، اراده، ارزیابی وغیره را به او هدیه دهد. این پدیده‌های نوظهور کم‌کم به انسان قدرت داد تا در تعامل با نیروهای خوب و بد، موافق و مخالف، مثبت و منفی، مفید و مضر در طبیعتِ پیرامونِ خود، آگاهانه‌تر رفتارکند. همچنین به او امکان داد تا نیازهای تازه کشف شدۀ خود را بهتر بشناسد و برای رفع آنها هرروز به ابتکار و کشف و اختراع تازه‌ای نایل گردد. در این روند پیچیده و طولانی، «ابزار‌سازی» و «نخستین زبان ارتباطی» از مهم‌ترين پیروزی‌های انسان بود که فصل جدیدی در کتاب سرنوشت و سرگذشت تکامل او گشود.
جهان ارتباطی انسان، در ابتدا به کندی و تأنی شکل گرفت و تجربیاتی سخت و زمانی دراز را پشت سرگذاشت. طی این دوران، کم‌کم توانست دریابد با «حرکت» و «اشاره» و سپس با «صوت» و «آوا» و بالاخره با «کلام» می‌تواند با همنوعان خود ارتباط بر قرار کند و پیام‌های خود را به دیگران انتقال دهد و متقابلاً پیام‌های متنوع آنان را دریافت‌کند.
آنچه از آثار اولیه انسان بر جاي مانده است، بخوبی نشان می‌دهد که چگونه استعداد و توانایی‌های او برایش آشکار شد. کشف آتش، ساخت ابزار سنگی، کشف فلزات، ساخت سفال و اختراع بسیار مهم خط و مهارت‌های دیگر به او یاد داد که چگونه تجربه‌های تازه و پی در پی را به‌صورت «خصلت» و «صفت» در خود نگه دارد و به دیگران هم بیاموزد. او کم‌کم آموخت چگونه غرایز، عواطف و احساسات تازه کشف شدۀ خود را به شکل عمیق‌تر و وسیع‌تری کشف، درک، تفکیک و کاربردی کند و آنها را به عرصه‌های عالی‌تری همچون کتیبه نگاری، نقاشی، معماری، مجسمه‌سازی، شعر و تآتر و موسیقی و سایر هنرها گسترش دهد. همچنین انسان که به‌طور غریزی زیان تنها زیستی را چشیده بود، یاد گرفت چگونه همنوعان خود را گرد آورد و« جمع» و «جمعیت» را بپذیرد...و بالاخره یادگرفت چگونه «موجودی اجتماعی» باشد و جنگل و دشت و غار و دامن طبیعت را رها کند و به شهرنشینی روی آورد و تمدن‌های بشری را پایه‌ریزی کند.
در واقع دو عنصر «نیاز» و «تطابق» در تحول انسان نقش عمده داشته و دارد. معجزه بزرگ، همان‌طور که گفته شد، زمانی آغاز گردید که نیاز او به مفهوم راز‌آمیز «ارتباط» ابتدا در مغز و ذهن او خطورکرد وسپس آرام آرام در حرکات و رفتارهای او متجلی شد و جریان یافت. در واقع نیاز به ارتباط با دیگران، انسانِ «تنها زیست» را به انسانِ «جمع‌زیست» نزدیک کرد و این نیاز، برای کارکرد مناسب خود احتیاج به دستگاهی ارتباطی داشت که بعدها «زبان» نام گرفت.
زبان اولیه بسیار ساده اما بسیار با اهمیت بود و افراد انسانی تنها از اشاره وحرکت انـ*ـدام‌ها برای فهماندن مقصود خود استفاده می‌کردند، اما کم‌کم آواها یا «اصوات» جای بعضی اشاره‌ها و حرکت‌ها را گرفت و پس از دورانی طولانی «کلام» یا «آوای معنی‌دار» جایگزین بسیاری از اشارات و آواهای نمادین شد، و اين‌گونه بود که «معجزه سخن» درگرفت وانسان «گفتن» آغاز کرد... و سرآغاز گفتن، پاسخ انسان به صداهای طبیعت بود.


گويندگي شناخت و مهارت‌هاي کاربردي

 
  • تشکر
Reactions: SelmA

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
«پاولوف» فیزیولوژیست مشهور روس درآزمایش‌های خود نشان می‌دهد که «سخن انسان» همچون تجربه¬های دیگر او در ابتدا چیزی جز پاسخ به «علامت‌های محیط» نبوده‌اند و این علامت‌ها هم تنها «اشاره» و «فریاد» بوده است. این علامت‌ها از راه چشم و گوش و سایر حس‌ها دریافت می‌شد و به مغز انتقال می‌یافت و مغز فرمانی مناسب برای هرعلامت صادر می‌کرد. هرچه این اشاره‌ها و فریادها زیادتر می‌شد علامت‌های بیشتری به مغز می‌رسید و مغز در حکم یک ایستگاه مرکزی برای تجزیه و تحلیل آنها به فعالیت بیشتری می‌پرداخت و در نتیجه به حجم و وزن و قدرت آن افزوده می‌شد تا بتواند کارهای پیچیده‌تری را انجام دهد. همچنین او دریافت که همکاری گروهی، کارها را برای او آسان‌تر می‌کند. مثلاً شکار یک گوزن با دست خالی برای یک نفر بسیار مشکل بود، اما با کمک گروه، کار آسان می‌شد. برای این کار تنها لازم بود علامت‌های بیشتری را بشناسند و باهم رد و بدل کنند. نتیجه هم روشن است‌: «شکار جمعی موفقیت‌آمیزتر بود». بنابراین انسان آموخت که هم به علامت‌های محیط طبیعی و هم به علامت‌هایی که همنوعانش می‌دادند، توجه کند. در واقع کارِگروهی، انسان را به ابداع و تکمیل زبان اشاره و به‌تدریج زبان آوایی و کلامی و در نهایت به «سخن‌گویی» واداشت و چون سخن‌گویی مستلزم «اندیشیدن» بود، پس انسان طی فرایندی تکمیلی، در عین «اندیشه‌ورزی» و «مفهوم‌سازی»، «سخن‌گویی» را هم آموخت. بعدها همین خصیصه یعنی «نطق» یا «سخن گفتن آگاهانه»، انسان را به عرصۀ هنر هم هدایت کرد و او توانست نبوغ خود را به زبان و دست‌ها نیزانتقال دهد، به‌طوری‌که توانست هم فکرکند، هم ابزار بسازد و هم افکار خود را بازگوید یا آنها را ثبت کند و بالاخره این روند تکاملی میلیون ساله، انسان دورۀ تاریخی را به متفکری باهوش، سازنده‌ای خلاق، هنرمندی بزرگ و سخن‌گویی استثنایی تبدیل کرد و... بدینسان «تغییر بزرگ» اتفاق افتاد.










صدا و سخن
عنصر اصلی سخن «صدا»ست. در فیزیک، صدا را حاصل حرکت ماده و ارتعاش ناشی از آن در محیط اطراف تعریف می‌کنند. این جابه‌جایی، امواجی را ایجاد می‌کند که با سرعتی معین منتشر می‌شود (340 متر بر ثانیه در هوا). حال اگر این امواج در مسیر انتشار خود به دستگاهی مانند گوش انسان برخورد کند، عمل شنیدن یا شنوایی صورت می‌گیرد. البته در آغاز برای صدا تعریفی وجود نداشت و صداها تنها به‌ صورت غریزی دریافت می‌شدند و نسبت به آنها عکس‌العمل صورت می‌گرفت. تجربۀ بشر کم‌کم به اوآموخت که «صداها» در طبیعت وجود دارند و او با افزایش کارآیی مغز توانست آنها را بشنود، درک کند و از هم تمیز دهد. آموزگار طبیعت ابتدا به او «شنیدن» را آموخت و سپس «گفتن» را و علم او را هدایت کرد تا برای پیروزی بر مشکلات جهان پیرامون خود، با کمک گرفتن از تمام حواس، ازجمله گوش و زبان به افزایش دانش و اطلاعات خود بپردازد... و اين‌گونه بود که کشف و درک «صدا» جهان انسان را دگرگون ساخت.
کشف «صدا» به‌عنوان مادۀ اولیۀ «سخن‌گویی» به‌ راستی اتفاق شگفتی بود که هم سکوت دنیای انسان را شکست و هم سرآغاز دوران «ارتباط‌کلامی» او شد. پس از این کشف بود که انـ*ـدام‌های گویایی خود را به‌کار انداخت و آنها را ورزیده‌ترکرد و با تغییرحرکاتی در حنجره، زبان، بینی، لـ*ـب‌ها و دندان‌ها توانست اصوات و آواهای گوناگون را ابتدا از طبیعت تقلید و سپس با کاربرد ابتکارات تازه، آنها را به آواهایی جدید و نشانه‌دار تبدیل کند و برذخیره آواییِ ذهن خود بیفزاید. مثلاً در تنهایی، برای دل خود زمزمه نمود. ازغصه ای، هق‌هق کرد. از درد جراحتی، ناله سر داد. ازخشمی، فریاد برآورد و یا از ترسی، جیغ کشید. هرکدام از این «صورت‌های صوتی» در واقع واکنش و پاسخ به حالتی خاص بود که در صدای او انعکاس می‌یافت. او حالا می‌توانست تاثر، دلتنگی، شادی، ترس، احتیاط، خشم، تهدید، احترام و دیگر حالات خود را با کدها و علایمی که برای دیگران هم شناخته شده بود، بیان کند. حتی زمانی رسید که توانست باشناخت و کاربرد نسبی لحن و آهنگ و ضرب و وزن، صدا و سخن خود را به عرصۀ شعر و سپس موسیقی نزدیک کند و جان و جنس تازه‌ای به کلام خود ببخشد.
«هنر»، انسان و دانش او را تعالی بخشید و «معنا» را به او آموخت و در عین حال «نیاز» او را به ثبت دانسته¬های خود برانگیخت. زبان آوایی به علامت‌های نوشتاری تبدیل و بر سنگ و گِل و لوح و پوست نقش شد. به این ترتیب و باتکامل این روند، بخش تازه‌ای باعنوان «ارتباط‌نوشتاری» بر دوران طلایی «ارتباط شفاهی» افزوده و جهان ارتباطیِ انسان باز هم گسترده‌تر شد. اگر زبان، «اندیشه شفاهی» بود، خط؛ «اندیشه مکتوب» شد تا بیشتر بماند و آسان‌تر منتقل شود. افکار، احساسات، تجربه‌ها، خاطرات و گفته‌های با ارزش، ازآن پس دیگر در قالب‌های کوچک ذهن و زبان افراد و خانواده و قوم و قبیله باقی نمی‌ماند و می‌توانست از طریق مبادلۀ کلامی و نسخه‌های پوستی و الواح و کاغذهای اولیه در دسترس دیگران قرارگیرد. به این ترتیب متن¬های گذشته به آینده رسید و به‌تدريج برآن‌ها افزوده و تاریخ، دوره به دوره نوشته شد. هر قوم و قبیله‌ای که استعداد و شرایط بهتری داشت، زودتر به این ابزار رشد دست یافت و کسانی هم که زبان و خط و تاریخ و استعداد فرهنگی کمتری داشتند، یا در اقوام تواناتر هضم شدند یا در محدوده‌های کوچک جغرافیایی خود محبوس ماند و آهسته آهسته از صفحه روزگار محو گردیدند.
باری، سپری شدن تدریجی، آرام و در عین حال فعال هزاره‌های تاریخ تکامل بشر، در نهایت نوع انسان را به عصر حجر، عصرسفال، عصر فلز و بالاخره به دورۀ تاریخی خود رساند. دوره‌ای که در آن، انسانِ شکارگر و کوچ‌نشین، به انسانِ کشاورز و یکجانشین و سپس به انسانِ شهرنشین تبدیل شد. طی مهاجرت¬های عظیم، انسان‌ها، قومبه قوم و قبیله به قبیله در سرزمین‌های بکر و مستعد پراکنده و ساکن شدند و کم‌کم تمدن‌های گوناگون بشری را پدید ‌آوردند. از جمله در بین النهرین، سواحل نیل و مدیترانه، چین و هند و ایران حکومت‌هاو دولت‌های قدرتمندی ظهورکردند و با روش‌هایی مخصوص خود، به گسترش و نفوذ زبان و فرهنگ و هنرخود پرداختند و درواقع به سهم خود، بربالندگی فرهنگ بشری افزودند و طی حدود ده هزار سال، تاریخ سراسر شگفتیِ انسان را تحت نام «تاریخ ملل» به آیندگان عرضه کردند.
درهمین دوره تاریخی، انسان با تکامل بخشیدن به زبان و خط، جهان وسیع‌تری از دانش و مفاهیم عالمانه¬تری از صدا و سخن برای خود پدید آورد. با دستیابی به علوم و فلسفه و گذار تدریجی از جهان اندیشه‌های ابتدایی و مذاهب اولیه که اغلب مبتنی بر دریافت‌های انسان ازدنیای وهم‌آمیز و جادو زده و آموزه¬های جاهلی و قبیله‌ای نخستین بود، اندیشمندان، مصلحان و راهنمایان فرهنگی و اجتماعی توانستند جهان‌بینی‌های تازه‌ای در برابر عادت‌ها و آیین‌های گذشته برپا کنند و هرچه بیشترخود را از کابوس جهل وخرافۀ دوران تنهایی و تاریکیِ ابتدایی برهانند. پیدایش وگسترش ادیان الهی و فلسفه و علوم عقلی و طرح مفاهیمی چون «نطق»، «قوه ناطقه» و «حیوان ناطق» که زاییدۀ همین دوران است، از اهمیت موضوع ارتباط «تفکر» و «سخن‌گویی» نزد فلاسفه حکایت دارد. برای مثال ارسطو می‌گفت‌: «انسان چون ناطق است، انسان است» و با این گفته، «نطق» را شاخصۀ انسان تکامل یافته‌ای معرفی می‌کند که بر سر دوراهی بزرگ تاریخ، راه خود را از سایر موجودات جدا کرد. بیش از دو هزار سال بعد از ارسطو، دکارت گفت‌: «حیوان نمی‌تواند فکرکند، چون نمی‌تواند تکلم کند»؛ که معنای آن برقراری نسبت غیرقابل تردید تفکر و سخن‌گویی در انسان است. امیل دورکیم هم گفته‌: «انسان به سبب اجتمایی بودن، انسان ناطق است» که بی‌شک تأثیر جمع و گروه و همکاری اجتماعی انسان را دلیل کشف صدا و ابداع زبان و برقراری ارتباط کلامی و بالاخره سخن‌گویی او دانسته است.
سعدی، شاعر بزرگ ما هم چنین می‌گوید‌: «به نطق آدمی بهتر است از دواب» که تمایز انسان و حیوان را در خصیصۀ «نطق» او دانسته که منظور همان معرفت و تفکری است که موجد کلام و سخن است و به آدمیِسعدی در برابر نا آدمیِحیوان، برتری می‌بخشد. و بسیار بزرگان که بسیار سخن‌ها درباره نطق و قوه ناطقه و حیوان ناطق گفته و نوشته‌اند و بر اهمیت تفکر و سخن‌گویی انسان تأکید کرده‌اند؛ زیرا دریافته‌اند نطق و تفکر منشاء واحدی دارند که در فرآیند زایش و گسترش خود، سخن گفتن را هم در درون خود پدید می‌آورند. گمان‌های علمی نشان می‌دهد که به اصطلاح، زبان باز کردن انسان چیزی حدود پانصدهزار سال طول کشید، اما بالاخره اتفاق افتاد و آن نیازِ نهادینِ شگفت‌انگیز، در نهایت کار خود را کرد و «انسانِ متفکرِ سخن‌گو» پای به عرصه وجود نهاد. در اینجا بایستی یادآوری کنیم که هدف از طرح رابطة «نطق» و تفکر، بیشتر تبیین ویژگی‌های سخن‌گوییِ همراه با تفکر و اندیشه‌ورزی در انسانِ متفکر و سخن‌گوست و این موضوع از این جهت اهمیت دارد که ما را به مفهوم امروزینِ سخن‌گویی و مبحث «گویندگیِ» مورد نظر نزدیک‌تر می‌کند. کاری که ازکشف صدا شروع و به ارتباط آوایی و کلامی و نوشتاری و بالاخره به دنیای امواج رادیویی در جهان امروز کشیده شد؛ مسیری طولانی و سخت و در عین حال امیدبخش برای رسیدن به آرزوی ماندگاری و جاودانگی. شاید هم، راز مفهوم اسطوره‌ای و کهن «درخت معرفت» و توصیف استعاری «سیب سرخ آگاهی»، در همین نقطۀ تحولی است که نخستین شعلۀ ‌گیرنده‌اش، بنابرمشیت، حکمت وارادۀ خداوند، با «صدا و سخن» برافروخته شد، تا کارگاه خلقت، شاهکار آفرینش خود به‌نام آدمی را بیافریند و او را برسرنوشت خویش و جهان خویش مسلط نماید... از همین نقطۀ تحول بود که با وقوع اراده خداوند، انسان در مغز تکامل یافته‌اش جهان تازۀ خود را همراه با نیازهای خود انگیخته، بنا کرد و صفت‌ها و خصلت‌های انسانیِ خود را یک به یک بازیافت.
از جمله این خصلت‌ها این بود که دریافت، تعامل و گفت و گو را دوست دارد. دوست داشت هرچه دارد با دیگران تقسیم کند و هرچه ندارد از دیگران بخواهد. دوست داشت او را تحسین کنند و سخنش را بشنوند، نقاشی و هنرهایش را تماشا کنند، نوشته‌هایش را بخوانند، به آوازش گوش کنند و برای هر هنری که بروز می‌داد، او را بستایند. هنرهای انسانِ تاریخی، به این ترتیب، یک‌ به یک با زندگی او در آمیخت و شعر و تآتر و نقاشی و مجسمه‌سازی و معماری و موسیقی جایگاه ویژه‌ای به او بخشید. انسان‌ها می‌آمدند و می‌رفتند، اما هنر آنان برجای می‌ماند و سرگذشت سرنوشت گذشتگان را به آیندگان می‌آموخت. در واقع «هنرِ جانشین انسان»، او را به یافتن راز هستی و فلسفه زندگی نزدیک‌ترکرد.


گويندگي شناخت و مهارت‌هاي کاربردي

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدا و سخن
عنصر اصلی سخن «صدا»ست. در فیزیک، صدا را حاصل حرکت ماده و ارتعاش ناشی از آن در محیط اطراف تعریف می‌کنند. این جابه‌جایی، امواجی را ایجاد می‌کند که با سرعتی معین منتشر می‌شود (340 متر بر ثانیه در هوا). حال اگر این امواج در مسیر انتشار خود به دستگاهی مانند گوش انسان برخورد کند، عمل شنیدن یا شنوایی صورت می‌گیرد. البته در آغاز برای صدا تعریفی وجود نداشت و صداها تنها به‌ صورت غریزی دریافت می‌شدند و نسبت به آنها عکس‌العمل صورت می‌گرفت. تجربۀ بشر کم‌کم به اوآموخت که «صداها» در طبیعت وجود دارند و او با افزایش کارآیی مغز توانست آنها را بشنود، درک کند و از هم تمیز دهد. آموزگار طبیعت ابتدا به او «شنیدن» را آموخت و سپس «گفتن» را و علم او را هدایت کرد تا برای پیروزی بر مشکلات جهان پیرامون خود، با کمک گرفتن از تمام حواس، ازجمله گوش و زبان به افزایش دانش و اطلاعات خود بپردازد... و اين‌گونه بود که کشف و درک «صدا» جهان انسان را دگرگون ساخت.
کشف «صدا» به‌عنوان مادۀ اولیۀ «سخن‌گویی» به‌ راستی اتفاق شگفتی بود که هم سکوت دنیای انسان را شکست و هم سرآغاز دوران «ارتباط‌کلامی» او شد. پس از این کشف بود که انـ*ـدام‌های گویایی خود را به‌کار انداخت و آنها را ورزیده‌ترکرد و با تغییرحرکاتی در حنجره، زبان، بینی، لـ*ـب‌ها و دندان‌ها توانست اصوات و آواهای گوناگون را ابتدا از طبیعت تقلید و سپس با کاربرد ابتکارات تازه، آنها را به آواهایی جدید و نشانه‌دار تبدیل کند و برذخیره آواییِ ذهن خود بیفزاید. مثلاً در تنهایی، برای دل خود زمزمه نمود. ازغصه ای، هق‌هق کرد. از درد جراحتی، ناله سر داد. ازخشمی، فریاد برآورد و یا از ترسی، جیغ کشید. هرکدام از این «صورت‌های صوتی» در واقع واکنش و پاسخ به حالتی خاص بود که در صدای او انعکاس می‌یافت. او حالا می‌توانست تاثر، دلتنگی، شادی، ترس، احتیاط، خشم، تهدید، احترام و دیگر حالات خود را با کدها و علایمی که برای دیگران هم شناخته شده بود، بیان کند. حتی زمانی رسید که توانست باشناخت و کاربرد نسبی لحن و آهنگ و ضرب و وزن، صدا و سخن خود را به عرصۀ شعر و سپس موسیقی نزدیک کند و جان و جنس تازه‌ای به کلام خود ببخشد.
«هنر»، انسان و دانش او را تعالی بخشید و «معنا» را به او آموخت و در عین حال «نیاز» او را به ثبت دانسته¬های خود برانگیخت. زبان آوایی به علامت‌های نوشتاری تبدیل و بر سنگ و گِل و لوح و پوست نقش شد. به این ترتیب و باتکامل این روند، بخش تازه‌ای باعنوان «ارتباط‌نوشتاری» بر دوران طلایی «ارتباط شفاهی» افزوده و جهان ارتباطیِ انسان باز هم گسترده‌تر شد. اگر زبان، «اندیشه شفاهی» بود، خط؛ «اندیشه مکتوب» شد تا بیشتر بماند و آسان‌تر منتقل شود. افکار، احساسات، تجربه‌ها، خاطرات و گفته‌های با ارزش، ازآن پس دیگر در قالب‌های کوچک ذهن و زبان افراد و خانواده و قوم و قبیله باقی نمی‌ماند و می‌توانست از طریق مبادلۀ کلامی و نسخه‌های پوستی و الواح و کاغذهای اولیه در دسترس دیگران قرارگیرد. به این ترتیب متن¬های گذشته به آینده رسید و به‌تدريج برآن‌ها افزوده و تاریخ، دوره به دوره نوشته شد. هر قوم و قبیله‌ای که استعداد و شرایط بهتری داشت، زودتر به این ابزار رشد دست یافت و کسانی هم که زبان و خط و تاریخ و استعداد فرهنگی کمتری داشتند، یا در اقوام تواناتر هضم شدند یا در محدوده‌های کوچک جغرافیایی خود محبوس ماند و آهسته آهسته از صفحه روزگار محو گردیدند.
باری، سپری شدن تدریجی، آرام و در عین حال فعال هزاره‌های تاریخ تکامل بشر، در نهایت نوع انسان را به عصر حجر، عصرسفال، عصر فلز و بالاخره به دورۀ تاریخی خود رساند. دوره‌ای که در آن، انسانِ شکارگر و کوچ‌نشین، به انسانِ کشاورز و یکجانشین و سپس به انسانِ شهرنشین تبدیل شد. طی مهاجرت¬های عظیم، انسان‌ها، قومبه قوم و قبیله به قبیله در سرزمین‌های بکر و مستعد پراکنده و ساکن شدند و کم‌کم تمدن‌های گوناگون بشری را پدید ‌آوردند. از جمله در بین النهرین، سواحل نیل و مدیترانه، چین و هند و ایران حکومت‌هاو دولت‌های قدرتمندی ظهورکردند و با روش‌هایی مخصوص خود، به گسترش و نفوذ زبان و فرهنگ و هنرخود پرداختند و درواقع به سهم خود، بربالندگی فرهنگ بشری افزودند و طی حدود ده هزار سال، تاریخ سراسر شگفتیِ انسان را تحت نام «تاریخ ملل» به آیندگان عرضه کردند.
درهمین دوره تاریخی، انسان با تکامل بخشیدن به زبان و خط، جهان وسیع‌تری از دانش و مفاهیم عالمانه¬تری از صدا و سخن برای خود پدید آورد. با دستیابی به علوم و فلسفه و گذار تدریجی از جهان اندیشه‌های ابتدایی و مذاهب اولیه که اغلب مبتنی بر دریافت‌های انسان ازدنیای وهم‌آمیز و جادو زده و آموزه¬های جاهلی و قبیله‌ای نخستین بود، اندیشمندان، مصلحان و راهنمایان فرهنگی و اجتماعی توانستند جهان‌بینی‌های تازه‌ای در برابر عادت‌ها و آیین‌های گذشته برپا کنند و هرچه بیشترخود را از کابوس جهل وخرافۀ دوران تنهایی و تاریکیِ ابتدایی برهانند. پیدایش وگسترش ادیان الهی و فلسفه و علوم عقلی و طرح مفاهیمی چون «نطق»، «قوه ناطقه» و «حیوان ناطق» که زاییدۀ همین دوران است، از اهمیت موضوع ارتباط «تفکر» و «سخن‌گویی» نزد فلاسفه حکایت دارد. برای مثال ارسطو می‌گفت‌: «انسان چون ناطق است، انسان است» و با این گفته، «نطق» را شاخصۀ انسان تکامل یافته‌ای معرفی می‌کند که بر سر دوراهی بزرگ تاریخ، راه خود را از سایر موجودات جدا کرد. بیش از دو هزار سال بعد از ارسطو، دکارت گفت‌: «حیوان نمی‌تواند فکرکند، چون نمی‌تواند تکلم کند»؛ که معنای آن برقراری نسبت غیرقابل تردید تفکر و سخن‌گویی در انسان است. امیل دورکیم هم گفته‌: «انسان به سبب اجتمایی بودن، انسان ناطق است» که بی‌شک تأثیر جمع و گروه و همکاری اجتماعی انسان را دلیل کشف صدا و ابداع زبان و برقراری ارتباط کلامی و بالاخره سخن‌گویی او دانسته است.
سعدی، شاعر بزرگ ما هم چنین می‌گوید‌: «به نطق آدمی بهتر است از دواب» که تمایز انسان و حیوان را در خصیصۀ «نطق» او دانسته که منظور همان معرفت و تفکری است که موجد کلام و سخن است و به آدمیِسعدی در برابر نا آدمیِحیوان، برتری می‌بخشد. و بسیار بزرگان که بسیار سخن‌ها درباره نطق و قوه ناطقه و حیوان ناطق گفته و نوشته‌اند و بر اهمیت تفکر و سخن‌گویی انسان تأکید کرده‌اند؛ زیرا دریافته‌اند نطق و تفکر منشاء واحدی دارند که در فرآیند زایش و گسترش خود، سخن گفتن را هم در درون خود پدید می‌آورند. گمان‌های علمی نشان می‌دهد که به اصطلاح، زبان باز کردن انسان چیزی حدود پانصدهزار سال طول کشید، اما بالاخره اتفاق افتاد و آن نیازِ نهادینِ شگفت‌انگیز، در نهایت کار خود را کرد و «انسانِ متفکرِ سخن‌گو» پای به عرصه وجود نهاد. در اینجا بایستی یادآوری کنیم که هدف از طرح رابطة «نطق» و تفکر، بیشتر تبیین ویژگی‌های سخن‌گوییِ همراه با تفکر و اندیشه‌ورزی در انسانِ متفکر و سخن‌گوست و این موضوع از این جهت اهمیت دارد که ما را به مفهوم امروزینِ سخن‌گویی و مبحث «گویندگیِ» مورد نظر نزدیک‌تر می‌کند. کاری که ازکشف صدا شروع و به ارتباط آوایی و کلامی و نوشتاری و بالاخره به دنیای امواج رادیویی در جهان امروز کشیده شد؛ مسیری طولانی و سخت و در عین حال امیدبخش برای رسیدن به آرزوی ماندگاری و جاودانگی. شاید هم، راز مفهوم اسطوره‌ای و کهن «درخت معرفت» و توصیف استعاری «سیب سرخ آگاهی»، در همین نقطۀ تحولی است که نخستین شعلۀ ‌گیرنده‌اش، بنابرمشیت، حکمت وارادۀ خداوند، با «صدا و سخن» برافروخته شد، تا کارگاه خلقت، شاهکار آفرینش خود به‌نام آدمی را بیافریند و او را برسرنوشت خویش و جهان خویش مسلط نماید... از همین نقطۀ تحول بود که با وقوع اراده خداوند، انسان در مغز تکامل یافته‌اش جهان تازۀ خود را همراه با نیازهای خود انگیخته، بنا کرد و صفت‌ها و خصلت‌های انسانیِ خود را یک به یک بازیافت.
از جمله این خصلت‌ها این بود که دریافت، تعامل و گفت و گو را دوست دارد. دوست داشت هرچه دارد با دیگران تقسیم کند و هرچه ندارد از دیگران بخواهد. دوست داشت او را تحسین کنند و سخنش را بشنوند، نقاشی و هنرهایش را تماشا کنند، نوشته‌هایش را بخوانند، به آوازش گوش کنند و برای هر هنری که بروز می‌داد، او را بستایند. هنرهای انسانِ تاریخی، به این ترتیب، یک‌ به یک با زندگی او در آمیخت و شعر و تآتر و نقاشی و مجسمه‌سازی و معماری و موسیقی جایگاه ویژه‌ای به او بخشید. انسان‌ها می‌آمدند و می‌رفتند، اما هنر آنان برجای می‌ماند و سرگذشت سرنوشت گذشتگان را به آیندگان می‌آموخت. در واقع «هنرِ جانشین انسان»، او را به یافتن راز هستی و فلسفه زندگی نزدیک‌ترکرد.


گويندگي شناخت و مهارت‌هاي کاربردي

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع

تصویر مارکونی با نخستين رادیوي ساخت او

از همان آغاز کار رادیو، موسیقی جایگاه برگزیده‌ای به‌دست آورد و همین انگیزه باعث جلب شنوندگان بیشتر و به‌تدریج موجب افزایش پخش انواع موسیقی و واریته وگفت و گوهای طنز ‌آمیز و اخبار و برنامه‌های سـ*ـیاسی شد.
پیشرفت‌های رادیو در اروپا کند‌تر بود، به‌طوری که در 1925 فقط در 19 کشور اروپایی رادیو وجود داشت. اما به هرحال به دلیل جاذبه و موفقیت آن در آمریکا، کشورهای انگلستان، آلمان و فرانسه و کم‌کم در سایرکشورها، هر یک به فراخور اوضاع سـ*ـیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود، گسترش رادیو را به‌طور جدی مورد توجه قرار دادند.
طی دهه 1930 تغییراتی همه‌جانبه در فرهنگ اصطلاحات رادیویی ایجاد شد که خود نشانۀ نوعي جهش بزرگ در تکامل این ابزار نوظهور ارتباطی بود. از جمله مهم‌ترين این تغییرات می‌توان به این موارد اشاره کرد‌: تلگراف بی‌سیم به رادیو تبدیل شد، تکنیک‌های بهبود کیفیت صدا رو به تکامل رفت، استودیوها با میکرفون‌های پیشرفته مجهز شدند، موسیقیدان‌ها، هنرپیشگان و گویندگان که متون نوشته شده از سوي نویسندگان را می‌خواندند، کم‌کم در مراکز رادیویی شهرها گرد آمدند و بالاخره در همان حال که قدرت فرستنده‌ها افزایش می‌یافت، برتعداد شنوندگان رادیو هم افزوده می‌شد. به این ترتیب رادیو به صورت وسیله‌ای اطلاعاتی، سـ*ـیاسی، هنری، تبلیغاتی و سرگرم‌کننده درآمد و ابعاد بین‌المللی خود را هرچه بیشتر گسترش داد.
به موازات این تحولات‌، تهیه برنامه‌های رادیویی نیز کم کم جنبه تخصصی یافت و هنرمندان و افراد باذوق و استعداد به سوی آن جذب شدند و دامنه پخش برنامه‌ها تقریبا به تمام طول روز گسترش یافت. کنسرت‌ها و انواع موسیقی، نمایشنامه‌ها، کنفرانس‌ها، بازخوانی کتاب‌ها، بررسی روزنامه‌ها و به‌تدريج نمایشنامه‌ها و سریال‌های رادیویی با سرعت جای خود را در رادیو باز کردند و مخاطبان فراوانی را به خود جذب نمودند. اوج تأثیرگذاری رادیو برشنوندگان خود در همین دوره مربوط به پخش نمایشنامه رادیوییِ «جنگ دنیاها» بود که به دنبال پخش آن در روز30 نوامبر1938، شهر نیویورک دچار آشوبی واقعی شد و بسیاری از ساکنان شهر به تصور حمله مریخی‌ها به کره زمین، وحشت‌زده به خیابان‌ها ریختند‌، در حالی که موضوع‌، تنها پخش نمایشنامه‌ای تخیلی از رادیو بود! البته پخش این برنامه، یک روزه موجب شهرت عالمگیر تهیه‌کننده جوان آن، اورسن ولز 23 ساله شد که بعدها هنرمند بزرگ و صاحب نام سینما و تئاترگردید‌.
نقش سـ*ـیاسی رادیو طی دهه 1930 به‌تدريج پررنگ‌تر شد و به صورت‌های گوناگون مورد بهره برداری قرارگرفت‌. برنامه «گفت و شنودهای کنار بخاری» که فرانکلین روزولت در 1933 در آن به ارايه نظرات سـ*ـیاسی حزب خود می‌پرداخت و سخنرانی‌های گاستون دو مرگ رئیس جمهور فرانسه در 1934، در واقع نوعی مراجعه به آرای عمومی از طریق رادیو بود. همچنین خطابه‌های آتشین رادیویی هیتلر در تبلیغات وسیع حزب نازی و قال بی کردن و یکسان‌سازی افکار مردم آلمان طی سال‌های 1936 تا 1938‌، که تأثیر بی‌چون و چرایی بر مخاطبان او داشت‌، رادیو را به بخشی جدایی‌ناپذیر از رویدادهای جهانی تبدیل کرد.
به‌طوری که در همان سال‌های پیش ازجنگ جهانی دوم رادیوهای کشورهای متخاصم، از سویی به تهیه و پخش برنامه‌های تبلیغاتی وسیع علیه یکدیگر پرداختند و از سوی دیگر، کشورها و دولت‌های آنها، تهییج و تشویق ارتش‌ها و تقویت روحیه دفاع میهنی مردم خود را در دستور کار قرار دادند و به نبردهای اطلاعاتی و تبلیغاتی بی‌امانی در رادیوهای خود برضد دشمن دست زدند. اهمیتی که رادیو در مدت جنگ جهانی دوم، به‌عنوان رسانه‌ای اطلاعاتی و تبلیغاتی به‌دست آورد، توجه ویژۀ حکومت‌ها را برای بهره‌گیری از آن در زمینه‌های مختلف، به شدت برانگیخت. بويژه در اروپای تکه‌تکه شده و خسته از جنگ که حتی کاغذ هم برای چاپ روزنامه به سختی پیدا می‌شد، رادیو به‌عنوان وسیله‌ای ممتاز برای سخن گفتن با ملت‌های آزاد شده از یوغ نازی‌ها و نیز آرامش بخشیدن به فضای روانی جامعه و تلطیف زندگی اجتماعی کشورها درآمد. البته پس از مدتی، همین ابزار قدرتمند، به‌صورت سلاح تبلیغاتی کارآمدی در جنگ سرد بین بلوک‌های شرق و غرب، یعنی فاتحان جنگ، کماکان به کار گرفته شد.
پیشرفت‌های فنی رادیو در دوره جنگ بی‌وقفه ادامه یافت. تکنیک تعدیل فرکانس و کشف امواج اف ام، کیفیت پخش صدا را به‌طور محسوسی بهترکرد و ساخت ضبط صوت، امکانات بیشتری دراختیار برنامه‌سازان رادیو قرارداد. مراکز رادیویی مشهور و موفقی همچون NBC وABC در آمریکا، BBC در انگلستان، RDF در فرانسه، رادیو مسکو در شوروی سابق و رادیو برلین در آلمان نازی، در سال‌های قبل از آغاز جنگ دوم جهانی و سپس در طول سال‌های جنگ و بعداز آن، هرکدام در مسیری مشترک اما به شیوه‌های مخصوص خود،به رقابتی سخت با یکدیگر پرداختند و با افزایش توان فرستنده‌ها و بهبود دستگاه‌های ضبط و پخش و انواع میکروفن‌ها و روش‌های نوین برنامه‌سازی، راه را به سوی تکامل فنی و هنری رسانه رادیو هموار کردند.
تقریباً همزمان با سازماندهی و عملیاتی شدن تکنیک‌های مربوط به رادیو و انتقال صدا به دور دست‌ها، در مورد تلویزیون هم بررسی‌ها و تحقیقاتی آغازشده بود، اما به دلیل پیچیدگی‌های کار انتقال تصویر، برای تحقق آن زمان بیشتری لازم بود، تا اینکه در 1925 جان لاجی بیرد ( John Logie Baird) نخستین نمونۀ تلویزیون را به نام تله ویزور ساخت و از آن پس بود که تکامل این نخستین رسانۀ دیداری- شنیداری با سرعتی زیاد از سوي پژوهشگران و دانشمندان کشورهای مختلف پیگیری شد تا امروزه شاهد حیرت‌انگیزترین فناوري‌های انتقال صدا و تصویر در وسیله‌ای به نام تلویزیون باشیم.


گويندگي شناخت و مهارت‌هاي کاربردي

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جان لاجی برد و نخستين تلویزیون به نام تله ویزور
از اواخرسال‌های1950میلادی، افزایش رسانه‌های دیداری ـ شنیداری و تنوع تولیدات آنها‌، طولانی شدن پخش برنامه‌های روزانه و استقبال و گسترش سریع مخاطبان‌، جهشی حقیقی در کمیت و کیفیت این رسانه‌ها پدید آورد و رادیو و تلویزیون خود را به‌عنوان نمایندگان انقلابی فرهنگی ـ علمی معرفی کردند که توانست «فرهنگ کلام و نمایش» را جانشین «فرهنگ نوشتاری» کند.
درعین حال این نمایندگان انقلاب فرهنگی - علمی به عنوان ابزاری سـ*ـیاسی، توانستند به جای عوامل واسط و میانجی، با ایجاد نوعی ترمینال یا تلاقی‌گاه الکترونیکی، موفق به ایجاد یک «جامعۀ همه جا و همه وقت حاضر» در سطح جهانی شدند و تماسی مستقیم بین حکومت‌گران و حکومت‌شده‌ها برقرارکنند. در حقیقت انقلاب «دیداری – شنیداری» از آن پس تا امروز چنان با نظام اجتماعی و اقتصادی ملت‌ها درهم آمیخته که داوری کلی و یکسان درباره آنها ناممکن و تأثیرات آنها برحسب نظام‌ها و حکومت‌ها بسیار مختلف است.
در مورد نزدیکیِ شخصیتِ تأثیر‌گذار این دو رسانه هم باید گفت، با وجود اختلاف آنها ازنظر ماهیت فنی و نوع استفاده، این نکته وجود دارد که تاریخ، آنها را در امر گسترش، به شکلی تنگاتنگ به هم پیوند زده است، زیرا هر دو از مبنای حقوقی و اقتصادی یکسانی در کشورهای خود برخوردارند، از سوي سازمان‌های مشترک یا مشابهی اداره مي‌شوند، از تکنیک‌های واحدی ریشه گرفته‌اند، به هم وابسته‌اند و سرنوشت واحدی بر آنها فرمان می‌راند. در واقع باید پذیرفت، رسانه‌های دیداری- شنیداریِ امروز، در عین جدایی تکنیکی، در امر تأثیرگذاری، مشترک عمل می‌کنند.
رادیو و گویندگی در ایران
با ورود رادیو به ایران و افتتاح نخستین فرستنده رادیویی در چهارم اردیبهشت 1319 خورشیدی، نخستین پخش رادیویی و نخستین صدای «گویندگی»، به گوش مردم ایران رسید. بدیهی است که رادیو هم مانند دیگر کالاها و پدیده‌های نوظهور وارداتی، فرهنگ فنی، هنری، پرسنلی و کاربردی خود را هم به ایران آورد. امور مربوط به فرستنده‌ها و استودیوها، تشکیلات اداری و مالی و خدمات و مهم‌تر از همه برنامه‌سازی و پخش برنامه‌ها به زبان فارسی، یکی یکی ایجاد شدند و به‌صورت بنگاهی وابسته به پست و تلگراف و تلفن و بعد از چند سال در قالب اداره‌ای مستقل با عنوان انتشارات و تبلیغات و سپس انتشارات و رادیو، حرکت رسانه‌ای خود را ادامه دادند. این تشکیلات تا زمان ورود تلویزیون و تشکیل سازمان «رادیو تلویزیون ملی ایران»، باهمین عنوان به‌کار مشغول بود و در سال1357 خورشیدی با وقوع انقلاب تاریخ‌ساز اسلامی ایران، به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تغییر عنوان داد. درباره نخستین صدا، نخستین متن اجرایی و نخستین گویندگی در آغاز به کار رادیو در ایران، سابقه روشنی موجود نیست، اما می‌توان گفت به جز اطلاعیه‌ها و خبرهای رسمی دولتی، نخستین نوشته‌ها و متون اجرا شده، از آثار کلاسیک ایران همچون گلستان و بـ*ـو*ستان سعدی و شاهنامه فردوسی و بخشی از روزنامه‌های آن زمان و نیزآثار استادان زبان فارسی همچون استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، استاد جلال همایی، دکتر ذبیح الله صفا، دکترسعید نفیسی و دیگران انتخاب و با صدای نخستين گویندگان آن دوره اجرا می‌شد. از نخستین گویندگان مرد و زن رادیو می‌توان از رضا سجادی و قدسی رهبری و از نخستین گروه نویسندگان رادیو می‌توان از محمد حجازی، حسین قلی مستعان، ابوالقاسم پاینده، عبدالرحمان فرامرزی، مشفق همدانی و ابوالقاسم اعتصام زاده نام برد. برای موسیقی هم ازصفحات گرامافون که از سوي نوازندگان و خوانندگان آوازهای ایرانی ضبط شده بود و نیز از صفحات موسیقی مارش و کلاسیک غربی و در مواردی هم تکنوازی‌های زندۀ اساتید موسیقی ایرانی استفاده می‌شد و این برنامه‌ها تا زمان ورود ضبط صوت و تکنیک‌های ضبط مغناطیسی در دهه 30 شمسی به ایران، به همین شکل ادامه یافت. چند سال پس از آغازکار، با شکل‌گیری و ارتقای تدریجی امکانات فنی و هنری رادیو، فعالیت در بخش‌های مختلف، تخصصی‌تر شد و شخصیت‌های حرفه‌ای‌تر و بااستعداد‌تری جذب رادیو شدند. طی دهه اول و دوم فعالیت رادیو و افزایش دانش هنری و ذوق و مهارت دست اندرکاران برنامه‌ساز، به راستی تحول بزرگی در این پدیدۀ ارتباطیِ نوظهور در ایران به وجود آمد و رادیو در اعماق دل وجان مردم پذیرفته شد و گویندگان و بازیگران و صداپیشگان هنرمند آن، با برنامه‌های متنوع، ساعات زیادی از زندگی مردم را تحت پوشش و تأثیرخود قرار دادند‌.
باید دانست قبل از همه‌گیرشدن رادیو، حرفه‌ها و هنرهایی مانند تآتر و موسیقی و سینما و مطبوعات، زودتر گام به عرصه‌های اجتماعی گذاشته بودند و نویسندگان، بازیگران، خوانندگان وهنرمندانِ اين‌گونه حرفه‌ها و هنرها برای مردم شناخته‌شده‌تر بودند و به همین دلیل هنگامی که رادیو جای خود را در بین مردم پیداکرد، همین هنرمندان تآتر و سینما بودند که به‌عنوان نخستین گویندگان، گزارشگران و بازیگران رادیوها در این وسیلۀ جالبِ دوربرد، به اجرا و گویندگی و بازیگری در برنامه‌ها و نمایش‌های رادیویی پرداختند.
با تثبیت هویت و استقلالِ رسانۀ رادیو در ایران، مسئله آموزش‌های تخصصی و فنی و هنری هم جایگاه واقعی خود را به دست آوردند و دوره‌های تهیه کنندگی، اپراتوری صدا، نویسندگی، گویندگی و بازیگری، ابتدا با حضور هنرمندانی از تآتر و سینمای آن روزها و سپس با گزینش عمومی از استعدادهای مختلف، به جذب و تربیت کادرهای برنامه‌سازی در زمینه‌های گوناگون، پرداختند و به این ترتیب در دوران طلایی رادیو، طیف متنوعی از بازیگران، گزارشگران، خوانندگان و گویندگان خوش‌صدا، با اجرای انواع برنامه‌ها، بويژه با تمرکز برگروه‌های مخاطب اجتماعی، در کنار برنامه‌هایی همچون مسابقه و سرگرمی، داستان شب، قصه ظهر جمعه، نمایش‌های رادیویی و برنامه‌های مختلف ادبی و هنری، سرگرمی و تفریحی و خبری، به‌صورت شخصیت‌های جذابی برای مخاطبان رادیو در آن زمان درآمدند.
و بالاخره اینکه باگسترش فناوري امواج و پیدایش رسانه‌های متنوع شنیداری و دیداری، هزاران حرفه و شغل و تخصص فنی و هنری به سرعت در کشورهای جهان ازجمله در ایران، به ‌وجود آمد که موجب گرایش بیشتری در بین جوامع مختلف و زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون نسبت به کار در محیط جالب و جذاب رادیو و رسانه‌های آن زمان شد. بعضی از این مشاغل همچون گویندگی، بازیگری، دوبلوری، گزارشگری و انواع اجراهای گفت و گو محور مانند مصاحبه، مسابقه و میزگرد، از همان آغاز، دوستداران فراوانی یافت که تا امروز هم ادامه دارد و تقاضاهای زیادی همه روزه برای فعالیت در این رشته‌ها به مراکز صدا و سیما ارسال می‌شود. «گویندگی» ازجمله این مشاغل است که بويژه به دلیل پیوند اساسی با ارتباط کلامی، در میان ارکان چهارگانۀ ارتباطات رسانه‌ای یعنی کلام، موسیقی، تصویر و افکت، حرفه‌ای بسیار مهم به‌شمار می‌آید؛ حرفه‌ای که با جاذبه‌های راز‌آمیز صدا و سخن، در بسـ*ـتر ارتباط کلامیِ بی‌حد و مرز خود، دربردارنده کل مفاهیم و اندیشه‌های مشترک انسان‌هاست. همچنین می‌توان گویندگی را «تفکر صدادار»ی دانست که در جهانِ پر ازدحام امروز، بخشی از تعامل و روابط بین انسان‌ها را، به نمایندگی از فرهنگ‌های متنوع و رسانه‌های وابسته به آنها، در حد کمال مدیریت می‌کند.
در پایان این مطلب، یک بار دیگر یادآوری می‌کنیم که گویندگی، استعدادی نسبی است و در افراد مختلف، متفاوت است. پس برای ورود به حرفۀ گویندگی، ابتدا بهتر است این نکته را برای خود حل کنید که در این مورد واقع بین باشید و هیچ‌گاه بیش از استعداد خود، توقع و انتظار نداشته باشید‌. با این تعهد و باور‌، اینک گام به بخش دوم می‌گذاریم.
#صدا و سیما


گويندگي شناخت و مهارت‌هاي کاربردي

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا