خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
گر قهر كنی سزاي آنم ور لطف كني سزای آنی
صد دل بايد به هر زمانم تا تو ببری به دلستانی


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
جان به لـ*ـب آورده‌ام تا از لـ*ـبم جانی دهی

دل ز من بربوده‌ای باشد که تاوانی دهی

از لـ*ـبت جانی همی خواهم برای خویش نه

زانکه هم بر تو فشانم گر مرا جانی دهی


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
بـ*ـو*سعید مهنه در حمام بود

قایمیش افتاد و مردی خام بود



شوخ شیخ آورد تا بازوی او

جمع کرد آن جمله پیش روی او



شیخ را گفتا:«بگو ای پاک جان!

تا جوانمردی چه باشد در جهان؟»



شیخ گفتا «شوخ پنهان کردن است

پیش چشم خلق نا آوردن است»



این جوابی بود بر بالای او

قایم افتاد آن زمان در پای او



چون به نادانی خویش اقرار کرد

شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد



خالقا، پروردگارا، منعما

پادشاها، کارسازا، مکرما



چون جوانمردی خلق عالمی

هست از دریای فضلت شبنمی



قایم مطلق تویی اما به ذات

وز جوانمردی ببایی در صفات



شوخی و بی‌شرمی ما در گذار

شوخ ما را پیش چشم ما میار


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پادشاه خویش را دانسته ام چون روم تنها چو نتوانسته ام
لیک با من گر شما همره شوید محرم آن شاه و آن درگه شوید


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم
هرچه تو نِه‌ ای جانا، من ز جمله بیزارم

همچو شمع می‌سوزم همچو ابر می‌گریم
همچو بحر می‌جوشم، تا کجا رسد کارم…


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم
هرچه تو نِه‌ ای جانا، من ز جمله بیزارم

همچو شمع می‌سوزم همچو ابر می‌گریم
همچو بحر می‌جوشم، تا کجا رسد کارم…


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک شبی در تاخت جبریل امین

گفت اي محبوب رب العالمین

صد جهان جان منتظر بنشسته‌اند

در گشاده دل بتو در بسته‌اند

هفت طارم را ز دیدارت حیات

تا برآیی زین رواق شش جهات

انبیا را دیده ها روشن کنی

قدسیان را جانها گلشن کنی

اول آدم را کـه طفل پیرزاد

برگرفت از خاک و لطفش شیر داد

بود آدم بی پدر بی مادری

او بپروردش زهی جان پروری

حله پوشیدش از برهنه خویش

چیست برهنه یعنی از ایمان خویش

اولش اسما همه ی تعلیم داد

وز مسمی آخرش تعظیم داد

بعد از ان در صدر شد تدریس را

درس ما اوحی بگفت ادریس را

در مصیبت نوح راتصدیق کرد

نوحه شوق حقش تعلیق کرد

روی از آنجا سوی ابراهیم داد

صد سبق از خلتش تعلیم داد

در عقب یعقوب را درمانش داد

درد دین را کلبه احزانش داد

سوی یوسف رفت هم سیر فلک

وز ملاحت کرد حسنش خوش نمک

سوی اسماعیل شد جانیش داد

کشته بود از عشق قربانیش داد

کار موسی را بسی غورش نمود

برتر از صد طور صد طورش نمود

از نبی داود را صد راز گفت

سر مکنون زبورش باز گفت

پس سلیمان رادران پادشاه سری

داد در شاهی فقر انگشتری

کرد ایوب نبی را نومحل

ملک کرمان با بهشتش زد بدل

رهبر یونس شد از ماهی بماه

کردش از مه تا بماهی پادشاه

تشنه او بود خضر پاک ذات

بر لـ*ـبش زد قطره آب حیات

چون سر بریده یحیی بدید

با حسین خویش در سلکش کشید

سوی عیسی آمد و مفتیش کرد

در هدایت تا ابد مهدیش کرد

دو کمان قاب قوسین اي عجب

در هم افکندند از صدق و طلب

چون چنین عقدیش حاصل شد ز دوست

قول و فعلش جمله قول و فعل اوست


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک شبی در تاخت جبریل امین

گفت اي محبوب رب العالمین

صد جهان جان منتظر بنشسته‌اند

در گشاده دل بتو در بسته‌اند

هفت طارم را ز دیدارت حیات

تا برآیی زین رواق شش جهات

انبیا را دیده ها روشن کنی

قدسیان را جانها گلشن کنی

اول آدم را کـه طفل پیرزاد

برگرفت از خاک و لطفش شیر داد

بود آدم بی پدر بی مادری

او بپروردش زهی جان پروری

حله پوشیدش از برهنه خویش

چیست برهنه یعنی از ایمان خویش

اولش اسما همه ی تعلیم داد

وز مسمی آخرش تعظیم داد

بعد از ان در صدر شد تدریس را

درس ما اوحی بگفت ادریس را

در مصیبت نوح راتصدیق کرد

نوحه شوق حقش تعلیق کرد

روی از آنجا سوی ابراهیم داد

صد سبق از خلتش تعلیم داد

در عقب یعقوب را درمانش داد

درد دین را کلبه احزانش داد

سوی یوسف رفت هم سیر فلک

وز ملاحت کرد حسنش خوش نمک

سوی اسماعیل شد جانیش داد

کشته بود از عشق قربانیش داد

کار موسی را بسی غورش نمود

برتر از صد طور صد طورش نمود

از نبی داود را صد راز گفت

سر مکنون زبورش باز گفت

پس سلیمان رادران پادشاه سری

داد در شاهی فقر انگشتری

کرد ایوب نبی را نومحل

ملک کرمان با بهشتش زد بدل

رهبر یونس شد از ماهی بماه

کردش از مه تا بماهی پادشاه

تشنه او بود خضر پاک ذات

بر لـ*ـبش زد قطره آب حیات

چون سر بریده یحیی بدید

با حسین خویش در سلکش کشید

سوی عیسی آمد و مفتیش کرد

در هدایت تا ابد مهدیش کرد

دو کمان قاب قوسین اي عجب

در هم افکندند از صدق و طلب

چون چنین عقدیش حاصل شد ز دوست

قول و فعلش جمله قول و فعل اوست


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
گر ز من بیزار گردد هرچه هست
نیست از تو روی بیزاری مرا….


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق جمال جانان، دریای آتشین است
گر عاشقی، بسوزی، زیرا که راه این است …


اشعار عطار نیشابوری

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا