M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,858
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در دوران انقلاب فرانسه هر نوع موسيقي ترقي كرد. در دورة وحشت، 1793 ، كنوانسيون « سازمان ملي موسيقي » را افتتاح كرد... اپرا هم طي انقلاب ترقي كرد.
در طي انقلاب، اصطلاح اپرا- كميك ديگر به مفهوم كمدي آهنگدار ( موزيكال ) نبود، و در مورد هر اپرايي به كار ميرفت، خواه تراژيك، خواه كميك، كه شامل ديالوگ ( گفتگو ) هم بود. تئاتر اپرا- كميك از اين زمان به بعد با آكادمي موزيك در تهيه اپراي جدی رقابت ميكرد
در دوره انقلاب، در پاريس بيش از سي تماشاخانه وجود داشت، و تقريباً همه آنها در شب هاي متوالي، حتي در دوره وحشت، پر از تماشاچي بود. بازيگران در نتيجه انقلاب از محدوديت هاي كه از مدت ها پيش به وسيله كليسا ايجاد شده بود آزاد شدند؛ آنها به تكفير اعتنايي نميكردند، و از محروميت اجسادشان از گورستان هاي مسيحي بيمي نداشتند. اما تابع سانسور شديدتري بودند. كنوانسيون مقرر داشت كه هيچ نمايشنامه كميك نبايد داراي قهرماني از طبقه اشراف يا احساسات و عواطف وابسته به آنها باشد؛ تئاتر به صورت آلت تبليغات دولت درآمد. كمدي به سطحي پايين تنزل كرد، و تراژدي هاي جديد پيرو خط انقلاب و همچنين پيرو وحدت هاي كلاسيك شد.... به طور معمول، بازيگران عمده مشهورتر از سياستمداران بودند، و از محبوبيت بيشتري برخوردار بودند.
هنر در فرانسه انقلابي تحت تاثير سه رويداد خارجي قرار گرفت : بر كناري اشراف و مهاجرت آنان به خارج؛ حفريات بقاياي باستاني ( از 1738 به بعد )؛ و ربودن آثار هنري ايتاليا به توسط ناپلئون.
مهاجرت طبقه اشراف باعث شد كه بيشتر افراد طبقهاي كه پول و سليقه كافي براي خريد آثار هنري داشتند از فرانسه دور شوند.... ساير هنرمندان از آن لحاظ از انقلاب طرفداري كردند كه به ياد ميآوردند چگونه اشراف آنها را نوكران و مزدوران خود ميناميدند، و چگونه آكادمي هنرهاي زيبا فقط به اعضاي خود اجازه ميداد كه در سالن ها تابلوهاي خويش را در معرض تماشا بگذارند. در سال 1791 مجلس مقنن درهاي آكادمي مزبور را بر روي هر هنرمند صلاحيت داري، خواه فرانسوي خواه خارجي، به منظور رقابت گشود. كنوانسيون آن آكادمي را به عنوان سازماني اساساً اشرافي منحل كرد؛ .... به تدريج، طبقه متوسط مترقي جاي نجبا را به عنوان خريداران آثار هنري گرفتند؛ و بهاي آثار هنري بالا رفت.
عجب آنكه انقلاب موجب هيچ حركتي افراطي در هنر نشد. برعكس، الهامي كه بر اثر كشف مجسمه ها و آثار مهندسي نزديك ناپل، به نهضت نئوكلاسيسيم داده شده بود، سبك كلاسيك را با تمام مفاهيم اشرافيش احيا كرد، و اين عكس العمل به اندازه اي قوي بود كه در برابر تاثيرات رومانتيك و دموكراتيك انقلاب مقاومت كرد. هنرمندان عصر برابري و مساوات هم از لحاظ فرضيه و هم از لحاظ عمل، همه معيارهاي كلاسيك و اصيل ( مانند نظم، انضباط، فرم، هوش، خرد و منطق ) را به عنوان محافظ عليه عواطف، شور و هيجان، وجد، سوءاستفاده از آزادي، هرج و مرج و ضعف ناشي از احساسات پذيرفتند.
در هنر فرانسوي زمان لويي چهاردهم اصول ديرين رعايت ميشد؛ ولي در زمان لويي پانزدهم و لويي شانزدهم، رفته رفته از سبك باروك دور شد به سبك روكوكو گرايش يافت. چون روسو از احساس و ديدرو از احساسات طرفداري ميكرد، چنين به نظر مي رسيد كه عصر رومانتيك نزديك شده است. آري، نزديك شده بود ولي در سياست و ادبيات، نه در هنر.
ظاهراً اين زمان وقت مناسبي بود براي كنار گذاشتن الهامات آسماني سبك گوتيك؛ جنبههاي شگفتانگيز و تازه سبك باروك؛ پيرايههاي غيرضروري وشاد سبك روكوكو؛ تصاوير زنان عريان و گلفام و زير دامن هاي باد كرده در تابلوها. طرح و سبك كلاسيك، سادگي در ساختمان، طرد روش هاي اشرافي، اتخاذ اشكال بيپيرايه در اين زمان ميبايستي هدف هاي هنر و اصول فرانسه انقلابي باشد، فرانسه اي كه احساساتي، دموكراتيك، و رومانتيك بود.
موسيقي
ناپلئون كه ميبايستي قارهاي را اداره كند نميتوانست وقت زيادي را به موسيقي اختصاص دهد؛ حتي تجسم اينكه وي ساكت و صامت در يكي از كنسرت هاي تئاتر نشسته است به نظر دشوار ميآيد. ... بسياري از خانمها جلسات موسيقي دوستانهاي ترتيب ميدادند. آلمانها با موسيقي بدون كلمات سرخوش بودند، و فرانسوي ها با كلمات بدون موسيقي ميزيستند.
ناپلئون به اپرا بيشتر علاقه داشت تا به كنسرت. به ترانه و آواز توجهي نميكرد، ... طبيعت ايتاليايي ناپلئون با اپراهاي ايتاليايي مساعد بود كه آهنگ هايي شيرين وموضوعاتي هيجانانگيز داشت.
ناپلئون با لويي چهاردهم در سرپرستي هنر به دقت رقابت ميكرد زيرا مانند او ميخواست افتخار و عظمت فرانسه را اعلام كند، و اميدوار بود كه هنرمندان او را در خاطره بشر زنده نگاه دارند. سليقه خود او عالي نبود، زيرا براي سربازي تربيت يافته و به آن پايبند بود، ولي نهايت كوشش خود را به كار ميبرد تا نمونههاي اصيل تاريخي را در اختيار هنرمندان فرانسوي قرار دهد و آنان را تحت انگيزه خود به كار بگمارد. شاهكارها را نه تنها به عنوان اموال قابل معامله و غنائم جنگي و شواهد پيروزي هاي خود ميربود، بلكه آنها را به عنوان مدل براي دانشجويان در موزههاي فرانسه به شمار ميآورد؛
هر چه پيروزيهاي ناپلئون افزايش مييافت، غنائم موزههاي ولايات نيز افزوده ميشد ... او مسابقات و جوايز قابل توجهي در زمينههاي هنري چندي برقرارساخت.... همانگونه كه سليقه او در نقاشي به سبك كلاسيك متمايل بود، در مهندسي نيز سبك با شكوه روم قديم را دوست ميداشت، و بيشتر به استحكام و بلندي اهميت ميداد تا به زيبايي برجستگي ها يا فريبندگي جزئيات..... هنرهاي كوچك در دوره انقلاب تقريباً از ميان رفته بود. و در عصر ناپلئون رونق گرفت.
در دوره ناپلئون نقاشي ترقي كرد، زيرا كشور در حال پيشرفت بود، و حاميان هنر ميتوانستند دستمزد بپردازند. ناپلئون نيز دستمزدهاي خوب ميداد، زيرا ميخواست خود را محبوب قرون كند، و اميدوار بود كه با تشويق ادبيات وهنر به اين محبوبيت بيفزايد. توجه شديد او به روم و پاريس عصر لويي چهاردهم او را متمايل به معيارهاي هنري كلاسيك ( طرح، سبك، تناسب، نقشه، عقل، احتياط ) ساخت؛ ولي حدت احساس، حد تصور، و نيروي هيجان باعث شد كه نهضت رمانيتك را، كه به تازگي براي آزادي فرد، احساسات، ابتكار، قوه تصور و راز و رنگ آميزي از بردگي سنت، مطابقت و قاعده، برآمده بود تا حدي درك كند.
ناپلئون با درام كلاسيك فرانسه كاملاً آشنا بود، ولي با ادبيات دراماتيك يونان قديم آشنايي زيادي نداشت. علاقهاي به كمدي نداشت؛ چه نيازي به تفريح احساس نميكرد... ناپلئون تعداد تئاترهاي پاريس را محدود كرد.
در طي انقلاب، اصطلاح اپرا- كميك ديگر به مفهوم كمدي آهنگدار ( موزيكال ) نبود، و در مورد هر اپرايي به كار ميرفت، خواه تراژيك، خواه كميك، كه شامل ديالوگ ( گفتگو ) هم بود. تئاتر اپرا- كميك از اين زمان به بعد با آكادمي موزيك در تهيه اپراي جدی رقابت ميكرد
در دوره انقلاب، در پاريس بيش از سي تماشاخانه وجود داشت، و تقريباً همه آنها در شب هاي متوالي، حتي در دوره وحشت، پر از تماشاچي بود. بازيگران در نتيجه انقلاب از محدوديت هاي كه از مدت ها پيش به وسيله كليسا ايجاد شده بود آزاد شدند؛ آنها به تكفير اعتنايي نميكردند، و از محروميت اجسادشان از گورستان هاي مسيحي بيمي نداشتند. اما تابع سانسور شديدتري بودند. كنوانسيون مقرر داشت كه هيچ نمايشنامه كميك نبايد داراي قهرماني از طبقه اشراف يا احساسات و عواطف وابسته به آنها باشد؛ تئاتر به صورت آلت تبليغات دولت درآمد. كمدي به سطحي پايين تنزل كرد، و تراژدي هاي جديد پيرو خط انقلاب و همچنين پيرو وحدت هاي كلاسيك شد.... به طور معمول، بازيگران عمده مشهورتر از سياستمداران بودند، و از محبوبيت بيشتري برخوردار بودند.
هنر در فرانسه انقلابي تحت تاثير سه رويداد خارجي قرار گرفت : بر كناري اشراف و مهاجرت آنان به خارج؛ حفريات بقاياي باستاني ( از 1738 به بعد )؛ و ربودن آثار هنري ايتاليا به توسط ناپلئون.
مهاجرت طبقه اشراف باعث شد كه بيشتر افراد طبقهاي كه پول و سليقه كافي براي خريد آثار هنري داشتند از فرانسه دور شوند.... ساير هنرمندان از آن لحاظ از انقلاب طرفداري كردند كه به ياد ميآوردند چگونه اشراف آنها را نوكران و مزدوران خود ميناميدند، و چگونه آكادمي هنرهاي زيبا فقط به اعضاي خود اجازه ميداد كه در سالن ها تابلوهاي خويش را در معرض تماشا بگذارند. در سال 1791 مجلس مقنن درهاي آكادمي مزبور را بر روي هر هنرمند صلاحيت داري، خواه فرانسوي خواه خارجي، به منظور رقابت گشود. كنوانسيون آن آكادمي را به عنوان سازماني اساساً اشرافي منحل كرد؛ .... به تدريج، طبقه متوسط مترقي جاي نجبا را به عنوان خريداران آثار هنري گرفتند؛ و بهاي آثار هنري بالا رفت.
عجب آنكه انقلاب موجب هيچ حركتي افراطي در هنر نشد. برعكس، الهامي كه بر اثر كشف مجسمه ها و آثار مهندسي نزديك ناپل، به نهضت نئوكلاسيسيم داده شده بود، سبك كلاسيك را با تمام مفاهيم اشرافيش احيا كرد، و اين عكس العمل به اندازه اي قوي بود كه در برابر تاثيرات رومانتيك و دموكراتيك انقلاب مقاومت كرد. هنرمندان عصر برابري و مساوات هم از لحاظ فرضيه و هم از لحاظ عمل، همه معيارهاي كلاسيك و اصيل ( مانند نظم، انضباط، فرم، هوش، خرد و منطق ) را به عنوان محافظ عليه عواطف، شور و هيجان، وجد، سوءاستفاده از آزادي، هرج و مرج و ضعف ناشي از احساسات پذيرفتند.
در هنر فرانسوي زمان لويي چهاردهم اصول ديرين رعايت ميشد؛ ولي در زمان لويي پانزدهم و لويي شانزدهم، رفته رفته از سبك باروك دور شد به سبك روكوكو گرايش يافت. چون روسو از احساس و ديدرو از احساسات طرفداري ميكرد، چنين به نظر مي رسيد كه عصر رومانتيك نزديك شده است. آري، نزديك شده بود ولي در سياست و ادبيات، نه در هنر.
ظاهراً اين زمان وقت مناسبي بود براي كنار گذاشتن الهامات آسماني سبك گوتيك؛ جنبههاي شگفتانگيز و تازه سبك باروك؛ پيرايههاي غيرضروري وشاد سبك روكوكو؛ تصاوير زنان عريان و گلفام و زير دامن هاي باد كرده در تابلوها. طرح و سبك كلاسيك، سادگي در ساختمان، طرد روش هاي اشرافي، اتخاذ اشكال بيپيرايه در اين زمان ميبايستي هدف هاي هنر و اصول فرانسه انقلابي باشد، فرانسه اي كه احساساتي، دموكراتيك، و رومانتيك بود.
موسيقي
ناپلئون كه ميبايستي قارهاي را اداره كند نميتوانست وقت زيادي را به موسيقي اختصاص دهد؛ حتي تجسم اينكه وي ساكت و صامت در يكي از كنسرت هاي تئاتر نشسته است به نظر دشوار ميآيد. ... بسياري از خانمها جلسات موسيقي دوستانهاي ترتيب ميدادند. آلمانها با موسيقي بدون كلمات سرخوش بودند، و فرانسوي ها با كلمات بدون موسيقي ميزيستند.
ناپلئون به اپرا بيشتر علاقه داشت تا به كنسرت. به ترانه و آواز توجهي نميكرد، ... طبيعت ايتاليايي ناپلئون با اپراهاي ايتاليايي مساعد بود كه آهنگ هايي شيرين وموضوعاتي هيجانانگيز داشت.
ناپلئون با لويي چهاردهم در سرپرستي هنر به دقت رقابت ميكرد زيرا مانند او ميخواست افتخار و عظمت فرانسه را اعلام كند، و اميدوار بود كه هنرمندان او را در خاطره بشر زنده نگاه دارند. سليقه خود او عالي نبود، زيرا براي سربازي تربيت يافته و به آن پايبند بود، ولي نهايت كوشش خود را به كار ميبرد تا نمونههاي اصيل تاريخي را در اختيار هنرمندان فرانسوي قرار دهد و آنان را تحت انگيزه خود به كار بگمارد. شاهكارها را نه تنها به عنوان اموال قابل معامله و غنائم جنگي و شواهد پيروزي هاي خود ميربود، بلكه آنها را به عنوان مدل براي دانشجويان در موزههاي فرانسه به شمار ميآورد؛
هر چه پيروزيهاي ناپلئون افزايش مييافت، غنائم موزههاي ولايات نيز افزوده ميشد ... او مسابقات و جوايز قابل توجهي در زمينههاي هنري چندي برقرارساخت.... همانگونه كه سليقه او در نقاشي به سبك كلاسيك متمايل بود، در مهندسي نيز سبك با شكوه روم قديم را دوست ميداشت، و بيشتر به استحكام و بلندي اهميت ميداد تا به زيبايي برجستگي ها يا فريبندگي جزئيات..... هنرهاي كوچك در دوره انقلاب تقريباً از ميان رفته بود. و در عصر ناپلئون رونق گرفت.
در دوره ناپلئون نقاشي ترقي كرد، زيرا كشور در حال پيشرفت بود، و حاميان هنر ميتوانستند دستمزد بپردازند. ناپلئون نيز دستمزدهاي خوب ميداد، زيرا ميخواست خود را محبوب قرون كند، و اميدوار بود كه با تشويق ادبيات وهنر به اين محبوبيت بيفزايد. توجه شديد او به روم و پاريس عصر لويي چهاردهم او را متمايل به معيارهاي هنري كلاسيك ( طرح، سبك، تناسب، نقشه، عقل، احتياط ) ساخت؛ ولي حدت احساس، حد تصور، و نيروي هيجان باعث شد كه نهضت رمانيتك را، كه به تازگي براي آزادي فرد، احساسات، ابتكار، قوه تصور و راز و رنگ آميزي از بردگي سنت، مطابقت و قاعده، برآمده بود تا حدي درك كند.
ناپلئون با درام كلاسيك فرانسه كاملاً آشنا بود، ولي با ادبيات دراماتيك يونان قديم آشنايي زيادي نداشت. علاقهاي به كمدي نداشت؛ چه نيازي به تفريح احساس نميكرد... ناپلئون تعداد تئاترهاي پاريس را محدود كرد.
هنر در عصر ناپلئون ( اواخر قرن 18 )
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com