
- عضویت
- 1/8/21
- ارسال ها
- 4,188
- امتیاز واکنش
- 38,132
- امتیاز
- 443
- سن
- 16
- محل سکونت
- قصر نوتلا
- زمان حضور
- 101 روز 10 ساعت 48 دقیقه

نویسنده این موضوع

مورد استفاده:
در مورد كسانی كه از هم بیخبرند به كار میرود.
روزی روزگاری، سالها پیش كه وسیلهی مسافرت مردم حیوانات بود مردی به قصد تجارت از شهر خود خارج شد و آذوقه كمی برداشت و سوار بر شترش به دل كوه و بیابان زد. مرد رفت و رفت تا حوالی ظهر كه تمام آذوقه و آبی كه همراه داشت خورد و دوباره شروع به حركت كرد. او در دل بیابان پیش میرفت و فكر میكرد كه راه را درست میرود و تا قبل از غروب آفتاب به شهر بعدی میرسد ولی هرچه پیش رفت جز شن زار و بیابان هیچ چیز دیگری ندید. مرد كم كم متوجه شد كه راه را گم كرده و ممكن است شب در این بیابان تنها بماند.
سیر از گرسنه خبر نداره

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
