خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Meysa

مدیر تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
1/8/21
ارسال ها
4,188
امتیاز واکنش
38,170
امتیاز
443
سن
16
محل سکونت
قصر نوتلا
زمان حضور
101 روز 10 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
مورد استفاده:

كنایه از توقع بیش از حد دیگران از آدم
روزی روزگاری، مرد تاجری كه معمولاً كالاهایی را در داخل كشور می‌خرید و به خارج از كشور می‌برد و آن طرف مرزها به چند برابر قیمت می‌فروخت. تاجر بعد از چند بار رفت و آمد با یكی از مأموران گمرك دوست شد و هر بار كه كالایی را می‌خواست از مرز رد كند رشوه‌ای به مأمور گمرك می‌داد و بدون پرداخت كمترین حق گمركی به راحتی كالایش را از مرز رد می‌كرد.
یكبار كه تاجر مانند همیشه كالایی را خریده بود تا از مرز عبور دهد وقتی به گمرك رسید دید دوست عزیزش آنجا نیست. با خود گفت با این مرد هم از در دوستی وارد می‌شوم و هر جور شده كالاهایم را بدون پرداخت حق گمركی از آنجا رد می‌كنم.
مرد تاجر وقتی خوب به گمرك نزدیك شد، از اسبش پیاده شد و طبق برنامه ریزی كه كرده بود با روی خوش به طرف مأمور گمرك رفت و گفت:سلام عموجان خسته نباشی. این اسبی كه اینجا به درخت بسته شده اسب شما است؟


كاه بده، كالا بده، یك قاز و نیم بالا بده

 

Meysa

مدیر تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
  
عضویت
1/8/21
ارسال ها
4,188
امتیاز واکنش
38,170
امتیاز
443
سن
16
محل سکونت
قصر نوتلا
زمان حضور
101 روز 10 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
مأمور گمرك جواب سلامش را داد و گفت: بله آن اسب من هست.
مرد تاجر برای اینكه خودش را نشان دهد اسبش را كنار اسب مأمور گمرك بست و مقداری كاه و علوفه كه خریده بود جلوی هر دو اسب ریخت و دوباره به طرف مأمور گمرك برگشت.
مأمور گمرك گفت: تاجری؟ گفت: نه بابا مسافرم. می‌خواهم به دیدن اقوامم آن طرف مرز بروم این باری هم كه می‌بینی سوغات خریدم. كمی توتون و ادویه است، آن وقت به طرف بارش رفت مقداری توتون آورد و به طرف مأمور گرفت و گفت: می‌توانید بپیچید و یك سیگار حسابی بكشید. مأمور گمرك توتون را نگرفت و گفت: معلوم است كه مرغوبترین توتون را با خود می‌بری. ممنون خودت سیگار بكش من اهل سیگار نیستم.
تاجر اصرار كرد كه قربان بردارید خودتان نمی‌كشید به دوستان و عزیزانتان تقدیم كنید. ولی باز مأمور گمرك قبول نكرد و به وارسی كالایی كه تاجر قصد عبور آنها را از مرز داشت مشغول شد. مأمور گمرك بعد از بررسی كامل كالا گفت: فكر كنم حدوداً چند خروار باشد. عوارض گمركی كالای شما بیست تومان می‌شود. یك قاز و نیم تا دو قاز هم باید جریمه پرداخت كنی.
تاجر گفت: جریمه! من كالای غیرقانونی حمل نمی‌كنم؟
مأمور گفت: بله توتون جزء كالاهای غیرقانونی محسوب نمی‌شود ولی شما به مأمور قانون پیشنهاد رشوه دادید.

منبع راسخون


كاه بده، كالا بده، یك قاز و نیم بالا بده

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا