
- عضویت
- 1/8/21
- ارسال ها
- 4,188
- امتیاز واکنش
- 38,132
- امتیاز
- 443
- سن
- 16
- محل سکونت
- قصر نوتلا
- زمان حضور
- 101 روز 10 ساعت 48 دقیقه

نویسنده این موضوع
مورد استفاده:
در مورد افرادی است كه با رفتارشان به دیگران آسیب میرسانند، اما نیت بدی ندارد.
روزی روزگاری لاك پشت و عقربی وسط یك بركه زندگی میكردند و دور تا دور آنها را آب فراگرفته بود. آنها در خشكی كوچكی كه وسط آب قرار داشت با چند حیوان دیگر به خوبی و خوشی زندگی میكردند، چند سال بعد به دلیل خشكسالی و نباریدن باران آب بركه كم شد و در نتیجه دیگر غذایی برای خوردن حیوانات پیدا نمیشد. حیوانات دیگر مرداب مثل قورباغهها و غیره در حال از بین رفتن بودند. لاك پشت و عقرب كه نزدیك هم زندگی میكردند و با هم خیلی دوست بودند برای اینكه جان خود را از دست ندهند به فكر چارهای افتادند، عقرب با ناراحتی گفت: من باید در این خشكی كوچك بمانم تا بمیرم من نمی توانم از آب عبور كنم چون در آب غرق میشوم. لاك پشت كه نمیتوانست برود و دوست و همسایهی قدیمی خود را تنها بگذارد به فكر چارهای افتاد. به عقرب گفت: غصه نخور تو بر لاك من بنشین من به سلامت تو را از بركه بگذرانم. آنها فردای آن روز حركت كردند بر لـ*ـب آب كه رسیدند، عقرب به پشت لاك پشت پرید و او هم سـ*ـینهی خود را به آب زد و خیلی راحت توانستند بر روی آب شناور شوند.
در مورد افرادی است كه با رفتارشان به دیگران آسیب میرسانند، اما نیت بدی ندارد.
روزی روزگاری لاك پشت و عقربی وسط یك بركه زندگی میكردند و دور تا دور آنها را آب فراگرفته بود. آنها در خشكی كوچكی كه وسط آب قرار داشت با چند حیوان دیگر به خوبی و خوشی زندگی میكردند، چند سال بعد به دلیل خشكسالی و نباریدن باران آب بركه كم شد و در نتیجه دیگر غذایی برای خوردن حیوانات پیدا نمیشد. حیوانات دیگر مرداب مثل قورباغهها و غیره در حال از بین رفتن بودند. لاك پشت و عقرب كه نزدیك هم زندگی میكردند و با هم خیلی دوست بودند برای اینكه جان خود را از دست ندهند به فكر چارهای افتادند، عقرب با ناراحتی گفت: من باید در این خشكی كوچك بمانم تا بمیرم من نمی توانم از آب عبور كنم چون در آب غرق میشوم. لاك پشت كه نمیتوانست برود و دوست و همسایهی قدیمی خود را تنها بگذارد به فكر چارهای افتاد. به عقرب گفت: غصه نخور تو بر لاك من بنشین من به سلامت تو را از بركه بگذرانم. آنها فردای آن روز حركت كردند بر لـ*ـب آب كه رسیدند، عقرب به پشت لاك پشت پرید و او هم سـ*ـینهی خود را به آب زد و خیلی راحت توانستند بر روی آب شناور شوند.
نیش عقرب نه از ره كین است

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
