- عضویت
- 25/10/20
- ارسال ها
- 1,158
- امتیاز واکنش
- 17,924
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- رمان ۹۸
- زمان حضور
- 59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
متولیان فرهنگی باید برای ارتقای فرهنگ شهروندی برنامه ریزی کنند
استادی داشتیم که همیشه توصیه می کرد اگر در جمعی مشغول سخنرانی کردن بودید، هیچ وقت صحبت های خود را با گفتن این جمله که اجازه دهید داستانی را برای شما بگویم یا اجازه دهید مثالی بزنم ادامه ندهید.
استدلالش هم این بود که شاید یکی مزه پراکنی کند و از وسط جمعیت بانک برآورد که اجازه نمی دهیم، آن موقع چه خاکی بر سرتان می ریزید؟ ده، دوازده سالی از آن زمان می گذرد و طی این مدت همیشه این گفته استاد آویزه گوش من بوده، تا در زمان سخنرانی قطعا به کار گیرم ولی افسوس و صد افسوس که از آن موقع تا به حال حسرت یک سخنرانی به دل من مانده است.
● شباهت من و نیوتن
می گویند نیوتن وقتی سیبی از درخت به زمین افتاد پی به جاذبه زمین برد و مخترع ماشین بخار وقتی به کتری در حال جوش نگاه می کرد به کشفش رسید و من وقتی که پوشک کثیف یک بچه پروازکنان به شیشه جلوی خودروام چسبید، موفق به کشف ۳ نکته مهم شدم، سوم این که وجود شیشه جلو برای خودروها تا چه اندازه مهم و حیاتی است، دوم این که ما چقدر آدم های با فرهنگی هستیم و در نهایت اولین و مهم ترین کشف من این است که دیگر نگران اتمام ذخایر نفتی کشور عزیزمان نیستیم، چون کالای صادراتی جایگزین نفت را پیدا کردیم، ما می توانیم از طریق فروش لوح های فشرده آموزش فرهنگ شهرنشینی به مردم تمام دنیا درآمدی معادل درآمد فروش نفت را داشته باشیم.
● ماجرای تهران گردی
هر چقدر که بگوییم ما آدم های بافرهنگی هستیم و از فهم و کمالاتمان تعریف کنیم، باز هم کم گفته ایم، اما چه شد که این موضوع کهنه و نخ نما فرهنگ نداشته شهرنشینی به ذهن من خطور کرد؟
همه چیز از یک تهران گردی شروع شد هر چند این تهران گردی هم بد مرضی است که به جان ما افتاده، اما برای من هم فال است و هم تماشا.
از اول داستان بگویم، تصمیم گرفتم سری به خیابان ها و کوچه های تهران بزنم که شاید سوژه نصفه و نیمه ای پیدا کنم و کارم راه بیفتد، پس رفتم تهران گردی، البته متفاوت با گذشته، این بار نه با اتوبوس و تاکسی و پای پیاده، بلکه با ماشین خودم!
منبع:بیتوته
#الهه_آذری_مقدم
#تالار_فرهنگ
استادی داشتیم که همیشه توصیه می کرد اگر در جمعی مشغول سخنرانی کردن بودید، هیچ وقت صحبت های خود را با گفتن این جمله که اجازه دهید داستانی را برای شما بگویم یا اجازه دهید مثالی بزنم ادامه ندهید.
استدلالش هم این بود که شاید یکی مزه پراکنی کند و از وسط جمعیت بانک برآورد که اجازه نمی دهیم، آن موقع چه خاکی بر سرتان می ریزید؟ ده، دوازده سالی از آن زمان می گذرد و طی این مدت همیشه این گفته استاد آویزه گوش من بوده، تا در زمان سخنرانی قطعا به کار گیرم ولی افسوس و صد افسوس که از آن موقع تا به حال حسرت یک سخنرانی به دل من مانده است.
● شباهت من و نیوتن
می گویند نیوتن وقتی سیبی از درخت به زمین افتاد پی به جاذبه زمین برد و مخترع ماشین بخار وقتی به کتری در حال جوش نگاه می کرد به کشفش رسید و من وقتی که پوشک کثیف یک بچه پروازکنان به شیشه جلوی خودروام چسبید، موفق به کشف ۳ نکته مهم شدم، سوم این که وجود شیشه جلو برای خودروها تا چه اندازه مهم و حیاتی است، دوم این که ما چقدر آدم های با فرهنگی هستیم و در نهایت اولین و مهم ترین کشف من این است که دیگر نگران اتمام ذخایر نفتی کشور عزیزمان نیستیم، چون کالای صادراتی جایگزین نفت را پیدا کردیم، ما می توانیم از طریق فروش لوح های فشرده آموزش فرهنگ شهرنشینی به مردم تمام دنیا درآمدی معادل درآمد فروش نفت را داشته باشیم.
● ماجرای تهران گردی
هر چقدر که بگوییم ما آدم های بافرهنگی هستیم و از فهم و کمالاتمان تعریف کنیم، باز هم کم گفته ایم، اما چه شد که این موضوع کهنه و نخ نما فرهنگ نداشته شهرنشینی به ذهن من خطور کرد؟
همه چیز از یک تهران گردی شروع شد هر چند این تهران گردی هم بد مرضی است که به جان ما افتاده، اما برای من هم فال است و هم تماشا.
از اول داستان بگویم، تصمیم گرفتم سری به خیابان ها و کوچه های تهران بزنم که شاید سوژه نصفه و نیمه ای پیدا کنم و کارم راه بیفتد، پس رفتم تهران گردی، البته متفاوت با گذشته، این بار نه با اتوبوس و تاکسی و پای پیاده، بلکه با ماشین خودم!
منبع:بیتوته
#الهه_آذری_مقدم
#تالار_فرهنگ
فرهنگ نداشته شهرنشینی ما
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com