خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ĤaŊaŊeĤ~

دستیار تالار کتاب گویا
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
17/7/21
ارسال ها
734
امتیاز واکنش
9,768
امتیاز
263
سن
18
محل سکونت
فضول آباد
زمان حضور
61 روز 14 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
من، همسر و پسرم در یك خانه دو طبقه در مركز شهر <وینی پگ> زندگی می‌كردیم.
كنار اتاق خواب ما پلكانی قرار داشت كه به خیابان می‌رسید. یك شب با شنیدن صدایی از خواب بیدار شدیم. انگار كسی از پله‌ها بالا می‌آمد. فكر كردم یك دزد است كه می‌خواهد وارد شود. شوهرم بلند شد و به طرف آن در رفت تا با هر كسی كه آن‌جاست رو به رو شود ولی هیچ‌كس آن‌جا نبود. من هم بلند شدم و به همراه شوهرم تمام خانه را گشتیم. كسی نبود و تمام درها وپنجره‌ها قفل بودند. به خیالمان اشتباه كرده‌ایم و دوباره خوابیدیم
روز بعد، ساعت هفت از خواب برخاستیم. اتفاق دیشب را فراموش كرده بودیم. داشتیم آماده می‌شدیم كه به خرید برویم ناگهان در اتاق پذیرایی، زنی را دیدیم كه با خیال راحت از آن جا گذشت و از پلكان طبقه دوم بالا رفت
او اصلا به ارواح شبیه نبود و مه‌آلود هم به نظر نمی‌رسید. تنها چیزی كه عجیب به نظر می‌رسید این بود كه وقتی روی كف چوبی و پرسر و صدای خانه راه می‌رفت هیچ صدایی از او شنیده نمی‌شد. من و شوهرم به یكدیگر نگاه و سپس با عصبانیت آن زن را صدا كرده‌ و گفتیم: تو دیگه كی هستی؟
تو خانه ما چه كار می‌كنی؟ بعد به سرعت به طبقه دوم رفتیم ولی هیچ‌كس آن‌جا نبود. عجیب به نظر می‌‌رسید. مطمئن بودیم كه او را دیده‌ایم. پیراهنی قرمز رنگ بر تن داشت و كمربند قرمز رنگی به كمرش بسته بود.
یك عینك هم از گردنش آویزان بود. آن زن حالت بدخواهانه‌ای نداشت و من از دیدن او اصلا نترسیدم. تنها موضوعی كه ناراحتم می‌كرد این بود كه چطور ممكن است كسی بدون اجازه و آن هم از در قفل شده وارد خانه و سپس ناپدید شود.



مدتی بعد به این نتیجه رسیدم كه ممكن است او روح یكی از صاحبان قبلی آن خانه بوده.

منبع: مجموعه داستانهای ترسناک


روح سرخ پوش

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا