M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
اشتباه
”مرد کم کم حس میکرد گوش همسرش سنگين شده و روز به روز شنواییاش کم میشود.
به نظرش رسيد که زنش بايد سمعک بگذارد ولی نمیدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد.
به اين خاطر پیش دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتوانی دقيقتر به من بگویی که ميزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمايش سادهای وجود دارد:
«ابتدا در فاصله ۴ متری او بايست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو.
اگر نشنيد، همين کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن.
بعد در ۲ متری و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.
اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو.”
شب که به خانه برگشت، منتظر فرصت مناسبی شد و وقتی همسرش در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود، وسط پذیرایی ایستاد و به خودش گفت:
الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسيد: «عزيزم، شام چی داريم؟»
جوابي نشنيد بعد يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابی نشنيد.
باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد.
سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنيد.
کم کم داشت خیلی نگران میشد و فکر نمیکرد زنش تا این حد شنواییاش را از دست داده باشد.
اين بار جلوتر رفت و درست پشت سر همسرش ایستاد و گفت: «عزيزم شام چی داريم؟»
اینبار همسرش جواب داد: مگه کر شدی؟! برای چهارمين بار دارم ميگم «خوراک مرغ!»“
”مرد کم کم حس میکرد گوش همسرش سنگين شده و روز به روز شنواییاش کم میشود.
به نظرش رسيد که زنش بايد سمعک بگذارد ولی نمیدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد.
به اين خاطر پیش دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتوانی دقيقتر به من بگویی که ميزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمايش سادهای وجود دارد:
«ابتدا در فاصله ۴ متری او بايست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو.
اگر نشنيد، همين کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن.
بعد در ۲ متری و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.
اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو.”
شب که به خانه برگشت، منتظر فرصت مناسبی شد و وقتی همسرش در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود، وسط پذیرایی ایستاد و به خودش گفت:
الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسيد: «عزيزم، شام چی داريم؟»
جوابي نشنيد بعد يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابی نشنيد.
باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد.
سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنيد.
کم کم داشت خیلی نگران میشد و فکر نمیکرد زنش تا این حد شنواییاش را از دست داده باشد.
اين بار جلوتر رفت و درست پشت سر همسرش ایستاد و گفت: «عزيزم شام چی داريم؟»
اینبار همسرش جواب داد: مگه کر شدی؟! برای چهارمين بار دارم ميگم «خوراک مرغ!»“
داستان های کوتاه طنز خنده دار و طنز تلخ!
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com