خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماهان چشمانش را در حدقه می‌چرخاند و نگاهش به روی تک تک اجزای صورتِ سیاه شده و کثیف سهیل در حال گردش است. لـ*ـب پایینش به سمت جلو کش می‌آید و پوفی که می‌کشد موهای رها شده بر پیشانی‌اش را به بالا می‌فرستد. نمی‌تواند تسلطی بر روی ذهن‌ پرتلاطمش داشته باشد. سوالاتی حس کنجکاوی‌اش را قلقلک می‌دهد، که جوابش نزد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Aseman15 و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهنگ باد، موهای پر کلاغی‌اش را در هوا می‌رقصاند و سوز آن چهارستون بدنش را به لرزه در می‌آورد؛ ولی همچنان در سکوت کنار ماهان قدم بر می‌دارد و سعی می‌کند به گام‌هایش تسریع ببخشد. پیاده رو و مسیر داغان شهر، مدام به او دهن کجی می‌کند و می‌گوید که باید دست بجنباند. مسیر نسبتاً کوتاهی که هر روز پنج تا ده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Aseman15 و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخم‌هایش بر حرف زدنش پیشی می‌گیرندو در هم فرو می‌روند. بی توجه به ماهانِ از نفس افتاده، بر می‌گردد و پا تند می‌کند. هیچ وقت خانه را خالی نمی‌گذاشتند، پس چرا عاطفه و مادرش قصد جواب دادن به تلفن را نداشتند؟ همین بر ترسش افزوده است. حال استرس بر پرستیژ اخمالو و جدی‌اش غلبه می‌کند و نگرانی درون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Aseman15 و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پشت انگشتش چند ضربه به در چوبی می‌زند و سرکی به داخل مسجد می‌کشد. حاج محسن با دیدنش نفسش را رها می‌کند و از سر جایش بر می‌خیزد. خوب می‌داند برای چه به اینجا آمده است. دستی به عمامه‌اش کشیده و درحالی که به سمتش گام بر می‌دارد لـ*ـب به سخن می‌گشاید:
- سلام نوری جان، احوال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Aseman15 و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلش را به دریا می‌زند و با راست کردن قامت تنومند خود تصمیم می‌گیرد برود سر اصل مطلب:
- آره حاجی؛ از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون، تا الان درگیر مراسم مادر و دختره بودیم، جسد دو نفر دیگه‌اشون هم پیدا نشده! معلوم نیست زندن، مردن، دچار جراحت شدن؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Aseman15 و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
حاج محسن دست‌هایش را میان هم قلاب می‌کند و خیره می‌شود به کتابخانه‌ی مملوء از قرآنی که بالای سر محمد است. نوری بیجا نمی‌گفت؛ اما چاره چه بود؟ وقتی که خودش چاره‌ای برای بیچارگی پسرک سیاوش امیریان نداشت و دست و بالش برای کمک کردن به او بسته بود... با اندکی مکث، نفسش را خارج می‌کند و دمی عمیق می‌کشد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Meysa و 7 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
***

ساک کوچکش را درون دستش جا به جا می‌کند و برای آخرین بار هوای شیراز را به درون ریه‌هایش می‌فرستد. هنوز نرفته دلتنگی‌اش سر باز کرده و بغض همانند سنگی بزرگ راه گلویش را سد کرده است. دلش تنگ می‌شود برای این شهر و آبادی و خرابه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 6 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستانش را برای به آ*غو*ش کشیدن ماهان می‌گشاید که ماهان بی معطلی در آ*غو*شش مچاله می‌شود. قطره اشکی سمج، از چشم سهیل می‌چکد و روی شانه و پیراهن آبی نفتی ماهان دفن می‌شود. به روی خودش نمی‌آورد تا آنچه در دلش است حاشا نشود. نم اشک چشمان ماهان را نیز تر می‌کند و سهیل خوب می‌داند دوری دلتنگی می‌آورد. با دستش آرام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 4 نفر دیگر

SONIYA_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/1/22
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
499
امتیاز
123
سن
19
زمان حضور
4 روز 18 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چاکرتم حاج محسن، امیدوارم دیدار دیگه‌‌ای باشه و برات جبران کنم!

محسن با دستش چند ضربه روی شانه‌اش می‌زند و با لحنی سرشار از آرامش نطق می‌کند:
- کاری نکردم پسر، برو خدا به همراهت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سنگسار | SONIYA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، Z.a.H.r.A☆ و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا