مشاعره با حرف م

moh@mad · 24/2/23

Tabassoum گفت:
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من سرخوش(کلمه اصلی رو نمیاره)
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

(SINA) · 24/2/23

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم

moh@mad · 25/2/23

(SINA) گفت:
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم

مهر بر روی یار باخته رنگ است
ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است

روز فراقت شدیم دست و گریبان
روی فراغت ندیده‌ایم چه رنگ است

POURIA · 3/3/23

من و جام و می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است

moh@mad · 5/3/23

POURIA گفت:
من و جام و می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است

من خیال یار دارم گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم خالی خیالی باطل است

چشم عیارش به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم غافل است

POURIA · 5/3/23

moh@mad گفت:
من خیال یار دارم گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم خالی خیالی باطل است

چشم عیارش به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم غافل است

من همان بِه که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نِگَهَش

moh@mad · 7/3/23

POURIA گفت:
من همان بِه که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نِگَهَش

مشنو که از کوی تو من هرگز به در دانم شدن
یا خود به جور از پیش تو جایی دگر دانم شدن

زان رخ چراغی پیش دار امشب، که بر من از غمت
شب نیک تاریکست با نور قمر دانم شدن

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
مشنو که از کوی تو من هرگز به در دانم شدن
یا خود به جور از پیش تو جایی دگر دانم شدن

زان رخ چراغی پیش دار امشب، که بر من از غمت
شب نیک تاریکست با نور قمر دانم شدن

من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود

معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین