خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
ضرب المثل کوتاه خردمند بِه که نادان بلند
کاربرد ضرب المثل:
” کوتاه خردمند به که نادان بلند ” در متنبه کردن کسانی که تنها ملاک انها در محاسبه افراد، ظاهر آنهاست، همچنین، در بیان شرافت و برتری عقل و دانش بکار می رود.

داستان ضرب المثل کوتاه خردمند بِه که نادان بلند :
ملک‌زاده‌ای شنیدم که کوتاه بودو حقیر و دیگر برادران بلند و خوب‌روی. باری پدر به کراهت و استحقار در وی نظر میکرد. پس به فَراست دریافت و گفت: ای پدر! کوتاه خردمند به که نادان بلند! نه هر چه به قامت مهتر، به قیمت بهتر. پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند و برادران برنجیدند. شنیدم که مُلک را در ان مدت دشمنی صعب روی نمود. چون لشکر از هردو طرف روی در هم آوردند، اول کسیکه به میدان درآمد، این پسر بود.
بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت. آورده‌اند که سپاه دشمن بی‌قیاس بودو اینان اندک. طایفه‌ای موزیک گریز کردند، شنیدم که هم در ان روز بر دشمن ظفر یافتند. مَلک سر و چشمش ببوسید ودر کنار گرفت و هرروز نظر پیش کرد که تا ولی عهد خویش کرد.

ضرب المثل گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور
کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل گدازاده ؛ گدازاده است تا چشمش کور در نکوهش افراد نااهل و بدذات که هدایت و تربیت در انها مؤثر نیست، بکار میرود.

داستان ضرب المثل گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور :
روزی پادشاهی از یکی از معابر پایتخت خود می‌گذشت. چشمش به دختری افتاد که در کشور حُسن، بی‌همتا بودو در شیوه دلبری گوی سَبَق از حور و پری می‌ربود، ولی گدایی می کرد. سلطان فرمان داد تا او رابه حرم‌سرا بردند ودر زیر نظر آموزگاران به تعلیم و تربیتش پرداختند و وسایل زندگانی و معاشش را از هر جهت آماده ساختند.
دخترک نیز بر اثر ذکاوت فطری روز به روز بر مدارج علم و مراتب کمالش می‌افزود. دو سه سالی گذشت. روزی گذر شاه به خانه دختر افتاد. همین که چشمش به او افتاد، مهرش به او بجنبید و او رابه عقد زناشویی خود درآورد. دختر به این شرط راضی شد که در مواقع صرف غذا، او را تنها گذارند. شاه این شرط را پذیرفت.
شام و ناهار دختر را همان طوریکه خود خواسته بود، همه ی روز جداگانه می‌دادند و دختر در اتاق رابه روی خود می‌بست و سپس سرگرم صرف غذا میشد. اندک‌اندک این رفتار دختر توجه شاه را جلب کرد و به یکی از پرستاران دستور داد در کمین وی بنشیند و دلیل تنها غذا خوردن او را دریابد. پرستار خودرا در پس پرده‌ای نهان ساخت.
همین که سفره دختر را گشودند، وی هر یک از ظروف خوراک را برداشت، در یکی از طاقچه‌هاي‌ غرفه چید. ان‌گاه جلوی هر یک از طاقچه‌ها می‌رفت ودر برابر ظروف می‌ایستاد و دست خودرا دراز می کرد و با موزیک ذلت‌باری می گفت: «ای، تو خدا یک تکه!» این را میگفت و لقمه‌ای برمی‌داشت و با نهایت حرص و ولع در دهان می‌چپاند. پرستار نزد سلطان رفت و ماجرا را برای او نقل کرد. سلطان از پستی طبع وی به شگفت آمد و گفت: گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور.

ضرب المثل از هول حلیم افتاد تو دیگ
معنی ضرب المثل:

به خاطر ذوق و طمع و حرص زیاد عجله کردن و دچار ضرر شدن
به حالتی گفته میشود که کسی در تلاش برای کسب سود زیاد، ناگهان دچار خسران و ضرر شدیدتری میشود.
داستان ضرب المثل:
گویند در روزگاران قدیم مردی فربه زندگی می کرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن می شد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمده ای مرد گفت شنیده ام که امروز همسایه حلیم می پزد آمده ام که حلیم بخورم .
وقتی که بوی حلیم همسایه به مشامش رسید سریع به خانه همسایه رفت ولی از بس که عجله کرده بود فراموش کرد که دیگی همراه خود بیاورد تا با خود حلیم ببرد ولی چون ظرفی نداشت رفت بالای دیگ و با قاشق شروع به خوردن کرد ولی وقتی دید فایده ندارد و چون بسیار هول کرده بود که مبادا نتواند به اندازه کافی حلیم بخورد با دو دست سرگرم خوردن شد و چنان بر سر دیگ خم شده بود که به ناگاه درون دیگ افتاد و مردمان با خنده و با صدای بلند گفتند بیچاره این مرد از هول حلیم افتاد توی دیگ…

منبع:تالاب


^داستان سه ضرب‌المثل کوتاه ایرانی^

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا