دل نوشته ریتم عشق بد است | goli.e کاربر انجمن رمان ۹۸

goli.e · 11/11/21

الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها ....... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
درمیان زمزمه هایش بر گِرد اتاق کوچک چرخی زدم
از میان کتاب هایش سر بلند کرد
نظری بر من و زلفان پریشانم کرد
زمزمه کرد و گفت:
(عارفی بر سر یک پیچش مو کافر شد
من رند و سه وجب زلف پر از فر ، چه شود)
دستش را بلند کرد به سویش رفتم تا دست در دستش نهانم...

goli.e · 13/11/21

یا رب
گناهم چه بود که مجازاتی چون عشق برایم در نظر گرفتی
که در یک نگاه شیدایش شوم
که بعد از یک دیدار جانم را برای دیدن دوباره چشمانش بدهم
که سودای عاشقی کردن با او را در سر بپرورانم
و بعد
جوری از نظرم ناپدید شود که انگار هیچ وقت نبوده است
یا رب
درسم را آموختم
ولی تاوان و قیمت سنگینی را برایش دادم...
#قلمِ_گل

goli.e · 13/11/21

عاشقی می کردیم
در میان سبزه های تابستانی
در میان شکوفه های بهاری
درمیان برف زمستانی
در میان خزان پاییزی
در میان بوی قهوه و شکلات
در میان بوم و قلم مو های نقاشی
و تو هنگام طلوع خورشید برایم آمیخته با عشق مینواختی
یک بهار را در کنار هم تجربه کردیم
یک تابستان
یک پاییز
یک زمستان
افسوس
افسوس که رفتی و من سال روز تجربه هایمان
در همان جای...

goli.e · 13/11/21

دلتنگی واژه ایست پر از حرف های نگفته
پر از خاطرات
پر از یادگاری
پر از عاشقانه
پر از زمزمه های دوستت دارم
دلتنگی اگر گریبانت را بگیرد
دیگر نمیتوانی آرامش داشته باشی
مانند گرامافونی که سوزنش بر صفحه گیر کرده
مدام تکرار همه چیز را میبینی و میشنوی
از اول تا آخر، خط به خط
آری دلتنگی این است....
#قلمِ_گل

goli.e · 13/11/21

مجنون وار سنتور عشق را مینواخت
نت هایش را در دفتر مینوشت
دوضربی هارا علامت میزد
زیر عاشقانه های تک، خط میکشید
مکث هارا اضافه و حذف میکرد
و تمام شد
آهنگ همیشه هستم اعتماد کن، به اتمام رسید
شروع به نواختن قطعه دوستت دارم ، که کامل شده بود کرد
و در پایان کاغذ ها را پاره کرد
ساز را بر در و دیوار کوبید و خاکستر کرد
انگار از ریتم عشق خوشش...

goli.e · 13/11/21

دل من صندوق صدقات نیست که گاهی سکه ای محبت در آن بیندازی و پیش خدای دلت فخربفروشی که
مستحقی را شاد کرده ای
دل من کودکی دردمند نیست که با تظاهر به مهربانی و بر پیشانی با خود فکر کنی که عجب قلب رئوفی داری
دل من پرنده ای در قفس نیست که تو ذره ای آب و دانه برایش بریزی و بگویی مهربان و مسئولیت پذیری
دل من همچون افسانه ی آفرینش انسان است...

goli.e · 14/11/21

همانند دیوانه ای میچرخم بر گرد خودم
انگار که در محفل ساز و سماء ایستاده ام بر جای
و چرخ میخورم و چرخ میخورم
چرخ میخورم تا از یاد ببرم چه کرد با این دل دیوانه ام
ای شمس تبریزی بایست تا من هم همراهت شوم
این مردمان به جرم صوفیت در ره عشق مرا مُرتد خواندند
من درمیانشان جایی ندارم
جای من کنار عارفی چون توست که همانند من صوفی ره عشقی
مهم...

goli.e · 15/11/21

بهای سنگینی پرداختم تا فهمیدم
وقتی میگویند "عشق" هم نا بینایت میکند و هم ناشنوا، حقیقت است.
اشتباه از من بود که وقتی گفتند مراقب باش خندیدم و گفتم اتفاقی نمی افتد
ولی افتاد
کور شدم و ندیدم عیب های بی شمارش را
کر شدم و نشنیدم زمزه های دروغینش را
ولی چرخ گردون روزگار چرخید و چرخید
آنقدرخوب درسم داد تا دیگر هرگز چشم و گوش بر کسی نبندم...

goli.e · 15/11/21

روزگارانی در میان درختان سرو و بید میچرخیدیم
میخندیدیم و به دنبال هم میدویدیم
قدمی بلند برداشتی و مرا همراه خود کشیدی
و باهم از تپه‌ی کوچک پوشیده از گلهای صورتی و بنفش به پایین غلط خوردیم
در کنار هم به آسمان خیره شدیم و ابر هارا شمردیم
اما افسوس روزگار نخواست که بمانیم تا ابد
و تو رفتی
رفتی و من ماندم و حسرتی بی پایان
حالا نشسته بر...

goli.e · 15/11/21

عشق دردی‌ست بی درمان
مبتلا که شوی دیگر راه درمانی ندارد
واگیردار نیست اما امکان ابتلا به آن بالاست
نه قرصی برای کم کردن علائمش هست
نه شربت تلخی برای بهبودی
باید بر صندلی ننویی‌ات کنج پنجره به شهر خیره شوی
تا بلکه زود تر از موعود این بیماری قلبت را از پای در آورد
#قلمِ_گل

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

سطح کار چقدر خوبه؟ (نقد و پیشنهادی هم بود خوشحال میشم بگید)

عالی

خوب

متوسط

بد

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین