M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,858
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
"کدام بخش از کتاب بزرگ فرانک هربرت را میتوان به سینمای بلاکباستر آورد؟ نقل قولهای شاهدخت ایرولان که عملا بارها اتفاقات کلیدی قصه را پیش از وقوع آنها لو میدهند یا کلمات خاص و تکرارشوندهای که به اثر ادبی هربرت، جلوهای شبیه یک کتاب مذهبی دادهاند؟ رمان Dune، اثر سال ۱۹۶۵ میلادی حتی در خود مدیوم کتابهای علمی-تخیلی، همچنان بهخصوص و عجیب جلوه میکند. چگونه نوشتهای ارزشمند که پیدا کردن کتابی مشابه آن میان برترین آثار انگلیسیزبان Sci-Fi کار آسانی نیست، باید سرتاسر به زبان هنر هفتم ترجمه شود
فیلم - ماسه علاقهی زیادی به انجام این کار ندارد. زیرا درک کرد که برخی از نقاط قوت اساسی کتاب Dune کاملا متعلق به قابلیتهای ادبیات هستند. ویلنوو فهمید حتی وفادارترین اقتباس سینمایی ممکن از روی Dune عملا تبدیل به فیلمی میشود که فقط ادای کتابها را درمیآورد. پس تغییرات به وجود میآیند
از جابهجا کردن زمان وقوع چند اتفاق مهم تا حذف برخی از بخشها و سپردن نقش یک کاراکتر به شخصیتی دیگر. در فیلم Dune دنی ویلنوو میتوان چندین و چند تفاوت با کتاب Dune را پیدا کرد؛ تغییراتی هدفمند که نه برای بیتوجهی به منبع که به هدف نمایش سینمایی ارزشهای حقیقی آن اعمال شدهاند. آیا اینجا گرنی هلک توانست به اندازهی نسخهی حاضر در کتاب هربرت تبدیل به شخصیتی پراحساس و سختکوش شود که مخاطب ارتباط عجیبی با او برقرار میکند؟ نه. چون ویلنوو او را طی ثانیهها معرفی میکند؛ نه پاراگرافهای مفصل. از آن سو آیا کتاب هربرت از موسیقی نفسگیر و عجیب هانس زیمر یا قاببندیهای میخکوبکنندهی گرگ فریزر از صحرا بهره میبرد؟ نه. دیون. آراکیس. سیارهی بیابانی
زمانیکه یک اقتباس تمام تمرکز خود نه روی تکرار که روی رسیدن به اهداف اصلی منبع اقتباس میگذارد، نتیجه میتواند شکلگیری تجربهای جدید باشد. امروز سهگانهی سینمایی «ارباب حلقهها» و کتابهای باشکوه جی. آر. آر. تالکین کنار هم وجود دارند. هیچکدام از آنها جا را برای دیگری تنگ نکرده است. هیچکدام از آنها باعث نمیشود که رفتن به سراغ دیگری بیارزش به نظر بیاید. تماشای فیلمهای پیتر جکسون همچنان خارقالعاده است و خواندن جملات «بازگشت پادشاه» به قلم تالکین همچنان ذهن و روح مخاطب را به جهان دیگری میبرد.
البته که اکنون عجلهای برای مقایسهی فیلم Dune با اقتباسهای دیگر یا حتی خود کتاب منبع وجود ندارد. اما برای فهمیدن چرایی دستیابی فیلم به دستاوردهای فعلی باید بپذیریم که عامدانه میخواست بیشتر از «نسخهی سینمایی کتاب Dune» باشد؛ تا قصهی پل آتریدیز را روایت کند.
ویلنوو با رویکرد سینمایی سراغ جهانسازی میرود؛ تا بسیاری از محیطها و عناصر کلیدی حاضر در قصه را فقط به کمک تصویرسازی و صداگذاری معرفی کند. شوربختانه فیلم چند بار دچار تضاد میشود و با زیر پا گذاشتن قوانین خود، گویا چارهای جز انجام کارهای بسیار عادی همچون ارائهی مستقیم اطلاعات به مخاطب با مواردی همچون پخش فایلهای صوتی آموزشی برای یکی از شخصیتها ندارد.
اما وقتی به اول تا آخر اثر نگاه میکنیم، باید بپذیریم که در طول آن بیشتر مشغول «دیدن» بودهایم و حتی «شنیدن»ها معمولا بهجای تحمیل اطلاعات بر ما، قدرتمندانه تماشاگر را به جهان Dune بردهاند؛ با آلبوم موسیقی متن اورجینال و صداگذاری جسورانهای که گاهی واقعا احساس تعلق نداشتن به دنیای عادی ما را دارد. برای نمونه در یک سکانس زیمر طوری صدای مردم محلی آراکیس موقع خواندن ادعیه را در موسیقی فیلم جا داده که تمام حساسیت مذهبی، پیچیدگی سـ*ـیاسی و اِلِمانهای علمی-تخیلی فیلم را میتوان همزمان شنید. توصیف این تجربه شدیدا اغراقآمیز به نظر میرسد. چرا که او کار خود را در جهان موسیقی انجام داده است و این نوشته باید با کلمات ادای آن را دربیاورد. دون. آراکیس. سیارهی بیابانی.
البته که کار تنها به موسیقی متن خلاصه نمیشود و بخش به بخش صداگذاری Dune روی این انتقال یافتن ذهنی مخاطبِ هدف به فضا و زمان فیلم تاثیر میگذارد. تماشاگر اینجا با اسکلت فلزی بلندکنندهی یک مرد بسیار فربه، فناوریهای خاص و کرمهای عظیمالجثهی چند ۱۰۰ متری مواجه است. اما فیلم Dune در اکثر دقایق مثل برخی از سایفایهای ماندگار دهههای مختلف تا جای ممکن باورپذیر میماند. چون مخاطب هم متوجه حقیقی بودن تصویر مقابل چشمهای خود است و هم صدا را باور میکند."
فیلم - ماسه علاقهی زیادی به انجام این کار ندارد. زیرا درک کرد که برخی از نقاط قوت اساسی کتاب Dune کاملا متعلق به قابلیتهای ادبیات هستند. ویلنوو فهمید حتی وفادارترین اقتباس سینمایی ممکن از روی Dune عملا تبدیل به فیلمی میشود که فقط ادای کتابها را درمیآورد. پس تغییرات به وجود میآیند
از جابهجا کردن زمان وقوع چند اتفاق مهم تا حذف برخی از بخشها و سپردن نقش یک کاراکتر به شخصیتی دیگر. در فیلم Dune دنی ویلنوو میتوان چندین و چند تفاوت با کتاب Dune را پیدا کرد؛ تغییراتی هدفمند که نه برای بیتوجهی به منبع که به هدف نمایش سینمایی ارزشهای حقیقی آن اعمال شدهاند. آیا اینجا گرنی هلک توانست به اندازهی نسخهی حاضر در کتاب هربرت تبدیل به شخصیتی پراحساس و سختکوش شود که مخاطب ارتباط عجیبی با او برقرار میکند؟ نه. چون ویلنوو او را طی ثانیهها معرفی میکند؛ نه پاراگرافهای مفصل. از آن سو آیا کتاب هربرت از موسیقی نفسگیر و عجیب هانس زیمر یا قاببندیهای میخکوبکنندهی گرگ فریزر از صحرا بهره میبرد؟ نه. دیون. آراکیس. سیارهی بیابانی
زمانیکه یک اقتباس تمام تمرکز خود نه روی تکرار که روی رسیدن به اهداف اصلی منبع اقتباس میگذارد، نتیجه میتواند شکلگیری تجربهای جدید باشد. امروز سهگانهی سینمایی «ارباب حلقهها» و کتابهای باشکوه جی. آر. آر. تالکین کنار هم وجود دارند. هیچکدام از آنها جا را برای دیگری تنگ نکرده است. هیچکدام از آنها باعث نمیشود که رفتن به سراغ دیگری بیارزش به نظر بیاید. تماشای فیلمهای پیتر جکسون همچنان خارقالعاده است و خواندن جملات «بازگشت پادشاه» به قلم تالکین همچنان ذهن و روح مخاطب را به جهان دیگری میبرد.
البته که اکنون عجلهای برای مقایسهی فیلم Dune با اقتباسهای دیگر یا حتی خود کتاب منبع وجود ندارد. اما برای فهمیدن چرایی دستیابی فیلم به دستاوردهای فعلی باید بپذیریم که عامدانه میخواست بیشتر از «نسخهی سینمایی کتاب Dune» باشد؛ تا قصهی پل آتریدیز را روایت کند.
ویلنوو با رویکرد سینمایی سراغ جهانسازی میرود؛ تا بسیاری از محیطها و عناصر کلیدی حاضر در قصه را فقط به کمک تصویرسازی و صداگذاری معرفی کند. شوربختانه فیلم چند بار دچار تضاد میشود و با زیر پا گذاشتن قوانین خود، گویا چارهای جز انجام کارهای بسیار عادی همچون ارائهی مستقیم اطلاعات به مخاطب با مواردی همچون پخش فایلهای صوتی آموزشی برای یکی از شخصیتها ندارد.
اما وقتی به اول تا آخر اثر نگاه میکنیم، باید بپذیریم که در طول آن بیشتر مشغول «دیدن» بودهایم و حتی «شنیدن»ها معمولا بهجای تحمیل اطلاعات بر ما، قدرتمندانه تماشاگر را به جهان Dune بردهاند؛ با آلبوم موسیقی متن اورجینال و صداگذاری جسورانهای که گاهی واقعا احساس تعلق نداشتن به دنیای عادی ما را دارد. برای نمونه در یک سکانس زیمر طوری صدای مردم محلی آراکیس موقع خواندن ادعیه را در موسیقی فیلم جا داده که تمام حساسیت مذهبی، پیچیدگی سـ*ـیاسی و اِلِمانهای علمی-تخیلی فیلم را میتوان همزمان شنید. توصیف این تجربه شدیدا اغراقآمیز به نظر میرسد. چرا که او کار خود را در جهان موسیقی انجام داده است و این نوشته باید با کلمات ادای آن را دربیاورد. دون. آراکیس. سیارهی بیابانی.
البته که کار تنها به موسیقی متن خلاصه نمیشود و بخش به بخش صداگذاری Dune روی این انتقال یافتن ذهنی مخاطبِ هدف به فضا و زمان فیلم تاثیر میگذارد. تماشاگر اینجا با اسکلت فلزی بلندکنندهی یک مرد بسیار فربه، فناوریهای خاص و کرمهای عظیمالجثهی چند ۱۰۰ متری مواجه است. اما فیلم Dune در اکثر دقایق مثل برخی از سایفایهای ماندگار دهههای مختلف تا جای ممکن باورپذیر میماند. چون مخاطب هم متوجه حقیقی بودن تصویر مقابل چشمهای خود است و هم صدا را باور میکند."
نقد فیلم Dune (- ماسه)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com