M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصهگوییهای تصویری در «همسایهی من توتورو» خارقالعاده و دقیق هستند و در عین آشنا بودن، متعلق به جهانی ناشناخته به نظر میرسند
«همسایهی من توتورو» از دو منظرِ کاملا متضاد با یکدیگر، خارقالعاده به نظر میرسد. دو منظری که اصولا مبدا شکلگیری بسیاری از روایتهای متفاوت سینمایی بودهاند و غالب منتقدان، بر پایهی آنها و گزینش کدامین مورد از بین این دو گزینه توسط فیلمساز، خیلی از آثار شناختهشده را قضاوت میکنند. چرا که در دنیای هنر هفتم، یک طرف فیلمهایی را داریم که بر اساس مفاهیم، معانی و حرفهای بسیار بنا میشوند و سعی میکنند که با در نظر گرفتن آنها به عنوان اصل، فرمی برای روایت کردن قصه نیز پیدا کنند و به دنبالش دادههایشان را به درون ذهن بیننده ببرند و در طرف دیگر، فیلمهایی را داریم که با اولویت قرار دادن فرم، اول از همه لـ*ـذتِ سینمایی لازم برای هر اثری را میآفرینند و سپس در صورت بزرگ و هنری بودنشان، فضاهای زیادی را فراهم میکنند که خود مخاطب با دستوپا زدن در آنها، به برخی مفاهیمِ تعیینشده اما نه محدود و مشخص برسد. سینمای هایائو میازاکی اما به عنوان یکی از تردستیهایش که شاید در هیچ نقطهی دیگری از کل سینمای جهان نتوان دقیقا مشابه آن را یافت، این دو را کنار هم دارد. هم به قدری فرممحور است و در روایت خاص جلوه میکند، که انگار نویسندهای موقع خواب تمام رویاهایش را تبدیل به تصویر کرده است و اینگونه آثار وی به وجود آمدهاند و هم آنقدر دیوانهوار معناگراییهای عمیق دارد، که مطلقا در بعضی سکانسها میتوان تکیه کردن تصاویر بر باورهای محترم ذهنی او را لمس کرد.
میازاکی، فیلمساز و سینماگر مولفی است که داستانهایش در عین فوقالعاده بودن در تصاویر و داشتن جلوههای سیال و معرکه، در دیالوگها هم خواستنی ظاهر میشوند و کلمهی اضافهای ندارند. راستش را بخواهید، مدتها قبل وقتی بعضی از فیلمهای او را میدیدم و مات و مبهوت از تماشایشان میشدم، این سوال برایم به وجود میآمد که چنین داستان به ظاهر سادهای، چگونه بر روی کاغذ آنقدر خاص نوشته شده است که در غالب چنین تصاویری میتوان تماشایش کرد؟ چرا فیلمهای میازاکی دربردارندهی جلوههایی به ظاهر آشنا هستند که همیشه احساس ناآشنایی و تازگیِ مطلق را به بیننده انتقال میدهند؟ مشکلم با تواناییهای بالای او نبود. چون همیشه میتوانستم این که موقع تماشای آثارش در حال وقت گذاشتن برای چیزهای خیلی خیلی خاصی هستم را درک کنم و اگر این سوالات برایم به وجود میآمدند، برآمده از آن بود که نه به توانایی خود او، که به ممکن بودن نگارش چنین فیلمنامههایی شک میکردم. البته که اندکی بعد با مطالعهی بیشتر ساختههای ارزشمندش فهمیدم که او واقعا هرگز فیلمنامهای ننوشته است و همیشه از همان ابتدا با تصاویر، قصهگوییهای سینماییاش را شکل میدهد. او این شاتها را نمینویسد، نقاشی میکند. افکارش را وارد فیلمنامه نمیکند، تجسمهایش را وارد آن میکند. به همین سبب، تصاویرش جنس واقعا تکرارناشدنی و عجیبی دارند و به همین سبب، قصهگوییهای تصویری در «همسایهی من توتورو» خارقالعاده و دقیق هستند و در عین آشنا بودن، متعلق به جهانی ناشناخته جلوه میکنند.
قصهی دوستداشتنی بودنِ «همسایهی من توتورو» اما در عین آن که مرتبط با همهی این موارد هست، در عین آن که میدانیم این انیمه روایت تصویری کاملی دارد، در پیوند فوقالعادهای با موسیقیهای شنیدنیاش به سر میبرد و دیالوگهایی زیبا و پرانرژی ارائه میکند که شنیدنشان در هر زبانی به جز نسخهی اصل یعنی ژاپنی به بیان عامیانه مثل کاهش دادن لذتی شگفتانگیز از ۱۰۰ به ۴۰ میماند، چیز دیگری است. چون مثل چندتا از فیلمهای دیگر میازاکی که این ویژگیها را هر کدام به سبک و سیاق خودشان در اوج قدرت یدک میکشند، این اثر نقاط قوتی هم دارد که آن را متمایز از مابقی، لایق ستایش میکند. مواردی که هر کدام، حکم کلاس درسهای مهم و عمیقی دربارهی چگونه قصهسرایی کردن بر پردههای نقرهای را دارند که هنر هفتم را در همان قالب «محدود نبودن به حتی یک قانون» معرفی میکنند.
میازاکی تفاوت را اینطور میآفریند که مستقیما به جای شخصیتها، شما را به عنوان کاراکتر داستانش دعوت به تغییر میکند
«همسایهی من توتورو» از دو منظرِ کاملا متضاد با یکدیگر، خارقالعاده به نظر میرسد. دو منظری که اصولا مبدا شکلگیری بسیاری از روایتهای متفاوت سینمایی بودهاند و غالب منتقدان، بر پایهی آنها و گزینش کدامین مورد از بین این دو گزینه توسط فیلمساز، خیلی از آثار شناختهشده را قضاوت میکنند. چرا که در دنیای هنر هفتم، یک طرف فیلمهایی را داریم که بر اساس مفاهیم، معانی و حرفهای بسیار بنا میشوند و سعی میکنند که با در نظر گرفتن آنها به عنوان اصل، فرمی برای روایت کردن قصه نیز پیدا کنند و به دنبالش دادههایشان را به درون ذهن بیننده ببرند و در طرف دیگر، فیلمهایی را داریم که با اولویت قرار دادن فرم، اول از همه لـ*ـذتِ سینمایی لازم برای هر اثری را میآفرینند و سپس در صورت بزرگ و هنری بودنشان، فضاهای زیادی را فراهم میکنند که خود مخاطب با دستوپا زدن در آنها، به برخی مفاهیمِ تعیینشده اما نه محدود و مشخص برسد. سینمای هایائو میازاکی اما به عنوان یکی از تردستیهایش که شاید در هیچ نقطهی دیگری از کل سینمای جهان نتوان دقیقا مشابه آن را یافت، این دو را کنار هم دارد. هم به قدری فرممحور است و در روایت خاص جلوه میکند، که انگار نویسندهای موقع خواب تمام رویاهایش را تبدیل به تصویر کرده است و اینگونه آثار وی به وجود آمدهاند و هم آنقدر دیوانهوار معناگراییهای عمیق دارد، که مطلقا در بعضی سکانسها میتوان تکیه کردن تصاویر بر باورهای محترم ذهنی او را لمس کرد.
میازاکی، فیلمساز و سینماگر مولفی است که داستانهایش در عین فوقالعاده بودن در تصاویر و داشتن جلوههای سیال و معرکه، در دیالوگها هم خواستنی ظاهر میشوند و کلمهی اضافهای ندارند. راستش را بخواهید، مدتها قبل وقتی بعضی از فیلمهای او را میدیدم و مات و مبهوت از تماشایشان میشدم، این سوال برایم به وجود میآمد که چنین داستان به ظاهر سادهای، چگونه بر روی کاغذ آنقدر خاص نوشته شده است که در غالب چنین تصاویری میتوان تماشایش کرد؟ چرا فیلمهای میازاکی دربردارندهی جلوههایی به ظاهر آشنا هستند که همیشه احساس ناآشنایی و تازگیِ مطلق را به بیننده انتقال میدهند؟ مشکلم با تواناییهای بالای او نبود. چون همیشه میتوانستم این که موقع تماشای آثارش در حال وقت گذاشتن برای چیزهای خیلی خیلی خاصی هستم را درک کنم و اگر این سوالات برایم به وجود میآمدند، برآمده از آن بود که نه به توانایی خود او، که به ممکن بودن نگارش چنین فیلمنامههایی شک میکردم. البته که اندکی بعد با مطالعهی بیشتر ساختههای ارزشمندش فهمیدم که او واقعا هرگز فیلمنامهای ننوشته است و همیشه از همان ابتدا با تصاویر، قصهگوییهای سینماییاش را شکل میدهد. او این شاتها را نمینویسد، نقاشی میکند. افکارش را وارد فیلمنامه نمیکند، تجسمهایش را وارد آن میکند. به همین سبب، تصاویرش جنس واقعا تکرارناشدنی و عجیبی دارند و به همین سبب، قصهگوییهای تصویری در «همسایهی من توتورو» خارقالعاده و دقیق هستند و در عین آشنا بودن، متعلق به جهانی ناشناخته جلوه میکنند.
قصهی دوستداشتنی بودنِ «همسایهی من توتورو» اما در عین آن که مرتبط با همهی این موارد هست، در عین آن که میدانیم این انیمه روایت تصویری کاملی دارد، در پیوند فوقالعادهای با موسیقیهای شنیدنیاش به سر میبرد و دیالوگهایی زیبا و پرانرژی ارائه میکند که شنیدنشان در هر زبانی به جز نسخهی اصل یعنی ژاپنی به بیان عامیانه مثل کاهش دادن لذتی شگفتانگیز از ۱۰۰ به ۴۰ میماند، چیز دیگری است. چون مثل چندتا از فیلمهای دیگر میازاکی که این ویژگیها را هر کدام به سبک و سیاق خودشان در اوج قدرت یدک میکشند، این اثر نقاط قوتی هم دارد که آن را متمایز از مابقی، لایق ستایش میکند. مواردی که هر کدام، حکم کلاس درسهای مهم و عمیقی دربارهی چگونه قصهسرایی کردن بر پردههای نقرهای را دارند که هنر هفتم را در همان قالب «محدود نبودن به حتی یک قانون» معرفی میکنند.
میازاکی تفاوت را اینطور میآفریند که مستقیما به جای شخصیتها، شما را به عنوان کاراکتر داستانش دعوت به تغییر میکند
My Neighbor Totoro - همسایه من توتورو
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com