- عضویت
- 11/3/21
- ارسال ها
- 1,870
- امتیاز واکنش
- 19,816
- امتیاز
- 373
- سن
- 19
- محل سکونت
- ته قلب فاطیم:)❤️
- زمان حضور
- 76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه ای آموزنده و کودکانه درباره صدای حیوانات
قصه شب”کی بود؟کی بود؟من نبودم”: شش تا جوجه کوچولو توی مزرعه می دویدند. ناگهان صدایی شنیدند: «قد! قد! قد!»
یکی از جوجه ها گفت: «مادر دارد ما را صدا می زند. بدویم و پیش او برویم.»
جوجه ها دویدند و پیش مادرشان رفتند. یکی از آنها گفت: «مادر، شما ما را صدا زدید؟»
مادر جوجه ها گفت: «نه. من کی شما را صدا زدم؟ من خواب بودم.»
یک جوجه دیگر گفت: «ولی ما صدای شما را شنیدیم.»
مادر گفت: «شما اشتباه کردید. من شما را صدا نزدم.»
در همین وقت جوجه ها و مادرشان باز صدایی شنیدند: «قوقولی قوقو!»
یکی از جوجه ها گفت: «درست است، ما اشتباه کردیم. این صدای آقا خروسه است. حتما دارد ما را صدا می زند. بدویم و پیش او برویم.»
تقلید صدای حیوان
جوجه ها و مادرشان دویدند و پیش خروس رفتند.
یکی از جوجه ها گفت: «آقاخروس، شما ما را صدا زدید؟»
خروس گفت: «نه، من کی شما را صدا زدم؟ من یک کرم پیدا کرده بود. داشتم آن را می خوردم.»
یک جوجه دیگر گفت: «ولی ما صدای شما را شنیدیم.»
خروس گفت: «شما اشتباه کردید. من شما را صدا نزدم.»
در همین وقت جوجه ها و مادرشان و خروس صدایی شنیدند: میو میو میو!»
مادر جوجه ها گفت: «درست است ما اشتباه کردیم. این صدای گربه است. حتما دارد به این طرف می آید. جوجه های من، بدوید و زیر بال من بیایید.»
منبع :سرسره
قصه شب”کی بود؟کی بود؟من نبودم”: شش تا جوجه کوچولو توی مزرعه می دویدند. ناگهان صدایی شنیدند: «قد! قد! قد!»
یکی از جوجه ها گفت: «مادر دارد ما را صدا می زند. بدویم و پیش او برویم.»
جوجه ها دویدند و پیش مادرشان رفتند. یکی از آنها گفت: «مادر، شما ما را صدا زدید؟»
مادر جوجه ها گفت: «نه. من کی شما را صدا زدم؟ من خواب بودم.»
یک جوجه دیگر گفت: «ولی ما صدای شما را شنیدیم.»
مادر گفت: «شما اشتباه کردید. من شما را صدا نزدم.»
در همین وقت جوجه ها و مادرشان باز صدایی شنیدند: «قوقولی قوقو!»
یکی از جوجه ها گفت: «درست است، ما اشتباه کردیم. این صدای آقا خروسه است. حتما دارد ما را صدا می زند. بدویم و پیش او برویم.»
تقلید صدای حیوان
جوجه ها و مادرشان دویدند و پیش خروس رفتند.
یکی از جوجه ها گفت: «آقاخروس، شما ما را صدا زدید؟»
خروس گفت: «نه، من کی شما را صدا زدم؟ من یک کرم پیدا کرده بود. داشتم آن را می خوردم.»
یک جوجه دیگر گفت: «ولی ما صدای شما را شنیدیم.»
خروس گفت: «شما اشتباه کردید. من شما را صدا نزدم.»
در همین وقت جوجه ها و مادرشان و خروس صدایی شنیدند: میو میو میو!»
مادر جوجه ها گفت: «درست است ما اشتباه کردیم. این صدای گربه است. حتما دارد به این طرف می آید. جوجه های من، بدوید و زیر بال من بیایید.»
منبع :سرسره
قصه کی بود؟ کی بود؟ من نبودم.
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com