مشاعره

فروغ ارکانی · 15/8/18

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر گردانند

فروغ ارکانی · 15/8/18

SheRviN DoKhT گفت:
دلم در نزد جانان است امشب

چو مرغ نیم بریانست امشب

به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا
که خونها می‌خورد تا شیر می‌گردد سفید اینجا

SheRviN DoKhT · 18/8/18

الهی فضل خود را یار ما کن
ز رحمت یک نظر در کار ما کن

فروغ ارکانی · 18/8/18

نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی
یا سرو با جوانان هرگز رود به راهی

mahaflaki · 18/8/18

یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامناسب، جهنم است

فروغ ارکانی · 18/8/18

تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمی‌باشد

Ayda_Na · 23/8/18

دنیا لغتی بود کتابش کردیم
صدبار نشستیم و حسابش کردیم
هر هفته و هر روز به غفلت طی شد
بیهوده هدر رفت و خرابش کردیم

فروغ ارکانی · 23/8/18

ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما

Ayda_Na · 23/8/18

از طعنه جاهلان نخواهم ترسید
بر خنده این زمانه خواهم خندید
من بر سر عشق پاک خود خواهم ماند
تا کور شود هر آنچه نتواند دید

فروغ ارکانی · 23/8/18

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی