هو یا الله
نقد و بررسی رمان تباهی جوانی
نوشته متین
در نمایشنامۀ مرغ دریایی چخوف، تریگورینِ نویسنده رو به نینا میکند و از رنج نوشتن اینگونه میگوید:
«وقتی یک نفر شب و روز به جز ماه به هیچچیز دیگری فکر نکند، کمکم یک خیال ثابت، خیال ماه، تمام زندگیاش را دربرمیگیرد. من هم برای خودم یک ماه دارم، شب و روز گرفتار یک فکر ثابتم: اینکه باید بنویسم، باید…»
نوشتن کار سختی نیست. هر کسی میتواند بنویسد.اما این که خوب و ارزشمند بنویسیم بسیار کار دشواری است. این که بدانیم راجع به چه چیزی بنویسیم، در نوشتن چه موضوعاتی مهارت داریم، با کدام ژانر و نحوه نگارش راحت تر و سازگار تریم، کمی زمان بر است. باید مدام نوشت. از اول خواند. بازنویسی کرد، مچاله کرد، تای کاغذ را باز کرد، دوباره قلم به دست گرفت تا با تجربه کسب کردن تمامی نکات نوشتن را بیاموزیم.
برای شروع از قسمت اول رمانتان شروع میکنم. باید گفت که شروع جذاب و گیرایی داشتید. از قسمتی شروع کردید که غم انگیز است و در بیشتر مواقع شروع های غم انگیز بسیار خواننده را جذب میکند. اما در روند داستان با دو مشکل رو به روییم.
1_ استفاده کم از توضیحات و توصیفات
2_ فضا سازی حوادث و اتفاقات
برای مثال در پست اول رمانتان و شروع رمان، شاهد گفت و گویی کوتاه میان علی و سوگند هستیم. گفت و گو میان دو عاشقی جدا شده اند و درد زیادی را متحمل می شوند زیادی ساده است. کمی احساسات بیشتر اگر به کار میبردید و کمی بیشتر توضیح میدادید بهرتر بود و در این صورت ژانر تراژدی را نیز از شروع کار به رخ میکشید.:
(گوشهای از اتاق، چمباتمه زده بود و با انگشتان کشیدهی دستش بازی میکرد. با صدای ویبرهی موبایلش، پاسخ را زد و گوشی را کنار گوش خود، گذاشت:
-الو...!
سوگند بغض در گلویش را خفه و طلبکارانه شروع به صحبت کرد.
-دیگه مامانت راحت شد علی! دیگه سوگندی نیست که پسرش رو ازش بگیره.
صدای پر از غم و محزون پسری دل شکسته، در گوشی پیچید.
-وای سوگند! وای! دارم دق میکنم. از سر لجبازی، بدبختمون کردی، رفت. من که بهت گفتم مامانم رو راضی میکنم.
سوگند به هق هق افتاد و ادامه داد:
-زندایی گفته، واسه آخر هفته قراره برید خواستگاری. دیگه همه چی تموم شد علی. سرنوشتمون جدا شد. خوشبخت باشی و برای همیشه، خداحافظ.
اجازه صحبت بیشتر به علی را نداد و تلفن را قطع کرد. گوشی دوباره و سه باره زنگ خورد. سوگند بی توجه به آن، فقط گریه میکرد. پیامک های پی در پی، گوشی را نشانه گرفته بود. )
(گوشهای از اتاق،در خودش جمع شده بود و چانه اش را بر زانو هایش تکیه زده بود و با انگشتان کشیدهی دستش بازی میکرد. سعی در جنگیدن با بغضش داشت و مدادم نفس عمیق میکشید. با صدای ویبرهی موبایلش، پاسخ را زد و گوشی را کنار گوش خود، گذاشت:
-الو...!
سوگند بغض در گلویش را خفه و طلبکارانه شروع به صحبت کرد.
-دیگه مامانت راحت شد علی! دیگه سوگندی نیست که پسرش رو ازش بگیره! دیگه قرار نیست که نگران سوگندی باشه که نکنه یه وقت مغز پسرشو شستشو بده و بدبختش کنه! بهش بگو راحت شدی زندایی؛ خیالت راحت باشه!
صدای پر از غم و محزون پسری دل شکسته، در گوشی پیچید:
-وای سوگند! وای! دارم دق میکنم. از سر لجبازی، بدبختمون کردی رفت. آخه من که بهت گفتم مامانم رو راضی میکنم، چرا همچین کاری کردی؟ چطوری از همه لحظه های خوبمون گزشتی؟ انقدر اعتماد کردن بهم سخت بود؟
سوگند به هق هق افتاد. حرف هایی که حقیقت محض بودند و به روحش دیکته میشدند را نا دیده گرفت. درد نهفته در صدای علی را نادیده گرفت و ادامه داد:
-زندایی گفته، واسه آخر هفته قراره برید خواستگاری. دیگه همه چی تموم شد علی. سرنوشتمون جدا شد. خوشبخت باشی؛ خوش بخت بشید خداحافظ.
اجازه صحبت بیشتر به علی را نداد و تلفن را قطع کرد. گوشی دوباره و سه باره زنگ خورد. سوگند بی توجه به آن، فقط گریه میکرد. پیامک های پی در پی، گوشی را نشانه گرفته بود. آخر چطور توانسته بود برای عشقش طلب خوشبختی کند؟ آن هم سوگندی که جانش به جان علی وصل است؟ او برای خوشبختی علی با شخصی دیگر دعا کرده بود؟)
برای رفع این مشکل به شما پیشنهاد میکنم که کمی خلاقیت بیشتر در توصیف و توضیح وقایع به کار ببرید و کمی بیشتر دقت کنید.
مورد بعدی سیر داستان هست. که فوق العاده سریع و تند پیش می رود! شما هنوز صفحه سوم رمانتان هستید و یک سال و چند هفته از داستان گزشته و این موضوع روی سایر بخش ها مانند همان توصف و توضیحات، فضا سازی، انسجام موضوعات و زمان داستان و حتی روی موضوع کلی شما تاثیر خیلی زیادی میگزارد!
فضا سازی یعنی شما بتوانید احساسات خود را از طریق متن به مخاطب انتقال دهید و انسجام متن یعنی تمامی وقایع به درستی و زمان مناسب بیان شوند و گاها میان داستان یک فلش بک به گذشته و حتی آینده نیز داشته باشیم اما در داستان شما این موضوع را نمیتوان مشاهده کرد و انگار که شما فقط میخواستید چیزی بنویسید و نگاهتان به نگارش آن سر سری بوده است. مثلا این که سوگند و امیر انقدر مشکل دارند و یکهو داستان به یک سال آینده پرتاب میشود و بعد از چند روز نیز خیلی غیر منتظره تر بارداری سوگند آشکار و بعد از آن که هنوز چند بند بیشتر از خواندن این اخبار نگذشته داستان زایمان سوگند و علاقه مندی سیاوش به او بیان میشود، این قضیه خواننده را گیج کرده و فرصت تجزیه و تحلیل را از او میگیرد. بهتر بود قدم به قدم پیش میرفتید و کمی با حوصله تر وقایع را بیان میکردید. کمی بیشتر روی موضوع بارداری و آن قهر نسبی و یکساله امیر و سوگند مانور میدادید.
پی رنگ داستانتان هم نیز تا حدودی خوب است و شاهد یک موضوع با محور مشخصی هستیم اما همانطور که کمی قبل تر ذکر شد، سیر سریع داستان روی نظم پی رنگ داستان تاثیر میگزارد. شخصیت ها هم نیز تا حدودی خوب اند اما اگر کمی بیشتر راجع به آن ها توضیح میدادید بهتر بود.
"پی رنگ: ساختار و فرمت مشخص معرفی و رشد شخصت ها با سرعتی مشخص برای جذب خواننده"
در رابـ*ـطه با شخصیت پردازی زمان باید گفت که بیشتر مناسب ژانر اجتماعی است تا ژانر تراژدی!
تراژدی به زبان ساده یعنی انتقال حجم خیلی زیادی از غم به خواننده تا او بتواند آن حجم از غم و انده را درک و با آن همزاد پنداری کند که خب رمان شما دارای همچین شرایطی برای تراژدی نیست و همان اجتماعی برای آن مناسب است. توصیه میشود که ژانر اثر را اصلاح نمایید.
برای بافت و یا نثر اثر و همچنین زایه دیدگاه باید گفت که نثر کتابی انتخاب درست و به جایی بود و کاملا مناسب ژانر اجتماعی است و این که از زبان سوگل که شخصیت اول رمان بیان میشود خوب است.
توصیه بعدی برای شما این است که نام هیچ برند و کمپانی را در اثرتان ذکر نکنید زیزا به نوعی تبلیغ محصوب میشود و وجهی جالبی برای یک نوشته ندارد. در یک بخش یکی از شخصیت ها در برنامه ای به نام شیپور به دنبال چیزی میگشت. شما در آن بخش بهتر بود میگفتید در اینترنت در یک برنامه مجازی و... لطفا این مورد را حتما در تمامی آثار رعایت کنید
و در کلام آخر باید گفت که ایده کلی و اولیه رمان بسیار خوب و بسیار بسیار جدید است! کمتر رمانی را میتوان مشاهده کرد که اینچنین موضوع جذابی داشته باشد. اما مشکلات و نکات ذکر شده از جذابت آن کاسته است. اگر کمی با حوصله تر، خلاق تر، و برای بیان داستان صبور تر داشته باشید و موارد ذکر شده را ویرایش و رعایت کنید قطعا اثری بی نظیر خلق خواهید کرد.
(اي که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست)
.
.
.
با تشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
goli.e