خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب قلم
نام دلنوشته: دلِ بَرّین
نگارشگر: R*A*N*Aکاربر انجمن رمان 98
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
در لفافه به سوسوی دلم سرکی می‌کشم و از تعفن گند غده های چرکین، بینی‌ام را چنگی می‌زنم لیک با ترشح مایعی با نام جرم، محتویات این قلب سیه را به سیب خوشرنگ و هوش‌بر کنج دنج دلم به نام عشق آغشته می‌سازم آنگاه مانند حوای رانده شده از بهشت برین هر آنچه که از کودکی و خاطری آسان و دلی پاک بود همسفر سرنوشت و گداز عشق می‌نمایم و با ژرف های خیس و بی روح گام های استوار یک زن را پر تحکم و اقتدار جار می‌زنم...

"و این منم زنی عاشق در آستانه‌ی دلی بَرّین"


دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 6 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ازدحام افکار بی‌قرار و وادی این دل عشاق، چنگ می‌زنم به هیپوکامپ خاطرات و پرت می‌شوم به چند مهی پیش...
اول آبان دلم سرید و قبضه‌ی نگاهم اسیر خنده‌ی نابت گشت و کسی چه می‌دانست در منی که نفرتِ تو شعله می‌کشید و درون یاخته هایم رخوتِ تنفر بیداد می‌کرد در گرو پاییز و میانه‌ی برگ ریزان دلم را بی چون و چرا تقدیمت کنم عمو زاده‌ جان...!


دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 6 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک بار هم که چای را در نلبعکی هورت‌ می‌کشید خیره ماندم به دو گویِ یخی و تن هزار پیرهن پاره کرده‌اش!
زود مرد شده بود؛ این را از چروک‌های مشهود گوشه پیشانی و تارهای سفید شبیخون زده بر تلاتم امواج مشکینش دریافتم و وقتی با آن ملودی بم محکم محزون برای دلم نغمه سرایی کرد دانستم حال این روزهایش بسته به عشق است.
می‌گفت عشق آدم را بزرگ می‌کند فرقی هم ندارد که آدمش درست باشد یا غلط چون به هر حال عقلت قد می‌کشد تا جایی که حرفایت یا بوی مهر می‌دهد یا حجمِ بغض؛ اگر آدمش درست باشد جوانی رخسارت همه را حیران و اگر آدمش غلط پیری زود رس نصیب وجودت می‌شود.
پرسیدم آدمش غلط بود؟
بغضِ دویده بر تار‌های صوتیش مرا به جوابم رساند. دستی بر چشمان ملتهبش کشید و لبخندی پهلو شکسته نثار نگاهم نمود و با تعلل گفت:
پاکی باطنش بی‌بدیل و لبخندش لاکثیر! آدمش خیلی درست بود که دلم سرید.
تمام وجودم مسخ این بود که چه شد در سی سالگی رنگ از وجناتش دوید؟ فهمید و با حسرت و آهی جانسوز دل زد:
فقط اندکی دیر شد که بگویم دوستت دارم. غرور بود و فرط جوانی و منی که باختم هر آنچه که داشتم...!


دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 6 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
این روزها هر جا که گام برمی‌دارم ردی از تو در خطوط چشمان بی‌روحم نقش می‌بندد مثلا امروز پسرکی با قامت تو را از پشت بَغل گرفتم یا همین چند روز پیش چشم در چشمان نگاهی آشنا عمیقا گریستم...
می‌دانی جانا؟ این روزها مادرم با چارقد نم‌ پلکش را می‌گیرد و مرثیه سر می‌دهد. پدر خمیده شده و تاری اشک به وضوح در نگاهش نمایان است و اما من به جنگل سفید وحشی موهایم دست می‌کشم و هر روز خیابان ها را برای یکبار دیگر دیدنت هزار باره طی می‌کنم...

"سکوت قبرستان دنیایمان را در برگرفته و
سوز‍ِ صور مرگ هر دم با ندیدنت می‌پیچید!"


دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 5 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
آنگاه که جانت را دست می‌گیری و دستانش را می‌فشاری و لَب به وجودش می‌بندی آدرنالین خونت فزون و نگاهت لبریز از حس تبلور می‌‌شود به عبارتی تو دیگر تو نیستی؛ ادغام یافته‌ای در دیگری ...!
فلسفه بـ*ـو*سه

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 5 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
زن ها یک لطافت لطیفِ قوی هستند!
کافیست اندکی دنیایشان‌ را صورتی کنی؛ چنان زنانگی و عشقی نثارت می‌کنند که ندانی این همان دخترک مغرورِ ابرو‌ درهم بود و لیک چنان سرسخت هستند که اگر بدانند عشقت بوی تعفن هَوس می‌دهد با چشمان پر باروت دلشان را برمی‌دارند و در ثانیه‌ای ملتهب چنان از تو و روزهایت پر می‌کشد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 5 نفر دیگر

R*A*N*A

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/7/21
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
89
امتیاز
83
زمان حضور
21 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
روزهایی می‌شود که می‌خواهم ثانیه‌ای برای خود خودم باشم. خود را به یک استکان چای هلی و بوییدن شاخه‌ای رز دعوت می‌نمایم. با دامن چین دار و آهنگ هایده قری به کمر و با عطر رازقی مچ دستم را نشانه می‌روم حالا مابینش برای خود شعری هم می‌خوانم و غذایی می‌پزم.
اما یک چیز می‌گویم بین خودمان باشد؛ این روزهای دور از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته دلِ بَرّین | R*A*N*A کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، Saghár✿، سیده کوثر موسوی و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا