نویسنده این موضوع
#پارت_۹
***
دقیقا راس ساعت ۸:۰۰ روز شنبه طبق اطلاع قبلی روبه روی صفحهی نمایش اتاق سرهنگ وایستاده بودم. ضربهای به صفحه زد و گفت:
- اینایی که میگم تو اون پروندهی روی میز هست اما گوش کن! اینا همون چیزایی هستن که میخواستی... همونایی که خیلی پیگیر بودی.
مشتاقانه گوش تیز کردم.
- راجب زندگی شخصی مهرهی...
***
دقیقا راس ساعت ۸:۰۰ روز شنبه طبق اطلاع قبلی روبه روی صفحهی نمایش اتاق سرهنگ وایستاده بودم. ضربهای به صفحه زد و گفت:
- اینایی که میگم تو اون پروندهی روی میز هست اما گوش کن! اینا همون چیزایی هستن که میخواستی... همونایی که خیلی پیگیر بودی.
مشتاقانه گوش تیز کردم.
- راجب زندگی شخصی مهرهی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان محکوم به عاشقی | ✧آیناز عقیلی✧ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com