خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
داستان سیندرلا را با زبانی کودکانه و لحنی دلنشین و جذاب در این مطلب ارائه می دهیم که مطمئنا مطالعه این داستان خاطره انگیز و زیبا درباره زندگی سیندرلا و شاهزده برای شما نیز جذاب خواهد بود.

قصه سیندرلا یکی از قصه های فوق العاده زیبا و دلنشین است که احتمالا بارها آن را از زبان دیگران شنیده ایم و یا کارتون و برنامه آن را دیده ایم، این بار این قصه زیبا را به رشته تحریر در آورده و ارائه می دهیم که می تواند انتخاب مناسبی برای همه والدین باشد و با خواندن آن برای کودکان، علاوه بر سرگرم نمودن بچه ها، آنها را نیز با این قصه شیرین و دوست داشتنی آشنا نمایید. در ادامه ما را همراهی نموده و در کنار هم به مطالعه قصه سیندرلا بپردازیم.
داستان سیندرلا و شاهزاده با بیانی کودکانه و زیبا :
یکی از قصه های کهن و ماندگار که بر اساس آن برنامه های مختلفی نیز ساخته شده است و طرفداران زیادی دارد، قصه سیندرلا است. این داستان کودکانه بیانگر زندگی دختری مهربان و ساده می باشد که زندگی اش به گونه ایی متفاوت می گذرد و اتفاقات جالبی در این قصه برای سیندرلا می افتد. قصه سیندرلا یکی از قصه های کودکانه جذاب است که علاوه بر کودکان و بچه ها، بزرگتر ها نیز به شنیدن آن علاقه مند هستند. در ادامه این داستان زیبا را ملاحظه نمایید.


Cinderella story 1

قصه سیندرلا با تصاویر زیبا :
یکی بود ، یکی نبود، داستان سیندلا از این قرار است که سالها پیش در کشوری کوچک دختر مهربان و زیبائی به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می کرد . مادر او سالها پیش در گذشته بود و پدرش با زن دیگری ازدواج کرده بود ولی پدر هم بزودی از دنیا رفت و دخترک تنها شده بود . دخترک در خانه پدری خودش مانند یک خدمتکار کرد می کرد و دستورات مادر و خواهرهایش را انجام می داد . او بسیار زیباتر از دو خواهرش یعنی آناستازیا و گرزیلا بود، برای همین آنها خیلی به او حسودی می کردند . ولی همه این ناراحتی ها و اذیت ها باعث نشده بود که او ناامید شود .

Cinderella story 2

منبع :آرگا


داستان سیندرلا

 
آخرین ویرایش:

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه با این امید از خواب بیدار می شد که یک روزی او هم خوشبخت خواهد شد . رفتار او با حیوانات خانه اینقدر خوب بود که تمام حیوانات نیز او را دوست داشتند فقط گربه خواهرها بود که مثل صاحبانش بدجنس بود و سیندرلا را اذیت می کرد . یک روز صبح که مثل همیشه سیندرلا مشغول تمیز کردن خانه بود زنگ در به صدا در آمد وقتی در را باز کرد متوجه شد که دعوتنامه ای از طرف حاکم شهر برایشان آمده است.

Cinderella story 4


او نامه را به نا مادریش داد حاکم شهر جشنی به خاطر پسرش برپا کرده و از تمام دختر خانم های زیبا و متشخص دعوت کرده تا در این مهمانی شرکت کنند . خواهران سیندرلا خوشحال شدند در همین موقع سیندرلا از نا مادریش خواست که او را هم به مهمانی ببرند . نا مادریش گفت : “به شرطی می توانی همراه ما بیایی که تمام کارهایت را تمام کنی و بتوانی لباس مناسبی برای مهمانی فراهم کنی تا آنرا بپوشی ” . سیندرلا با خوشحالی به اتاقش رفت و لباس مادرش را از صندوق در آورد تا آنرا درست کند ولی در همان موقع خواهرانش او را صدا کردند تا کارهایشان را انجام دهد . خلاصه تا غروب سیندرلا مشغول آماده کردن لباسهای خواهرانش بود و نتوانست که لباسش را آماده کند موشهای کوچولو که سیندرلا را خیلی دوست داشتند از همان صبح متوجه نقشه نامادری شدند برای همین با کمک پرندگان کوچک لباس سیندرلا را آماده کردند .تا سیندرلا بتواند در مهمانی شرکت کند سیندرلا وقتی خسته به اتاقش برگشت و لباسش را آماده دید خیلی خوشحال شد و آنرا تنش کرد و به کنار کالسکه آمد تا همراه بقیه به مهمانی برود . ولی خواهران سیندرلا که از این اتفاق خیلی ناراحت شدند با بدجنسی بهانه آوردند و لباس سیندرلا را پاره کردند و خودشان تنهایی به مهمانی رفتند.

Cinderella story 3


منبع :آرگا


داستان سیندرلا

 
آخرین ویرایش:

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
پری مهربان به او گفت : ” باید عجله کنیم ما فرصت زیادی نداریم او با عصای جادویی خود به کدو تنبلی که در باغ بود زد و وردی خواند و ناگهان آن کدو تبدیل به کالسکه زیبایی شد و چهار موشی که دوست او بودند تبدیل به چهار اسب زیبا کرد و سگ مهربان خانه را هم بصورت خدمتکار او در آورد . حالا نوبت خود سیندرلا بود . پری چرخی دور او زد و عصایش را به حرکت در آورد . ناگهان سیندرلا خود را در لباسی بسیار زیبا یافت وقتی چشمش به کفشهایش افتاد بیشتر تعجب کرد چون کفشهای او مثل شیشه بود . سیندرلا با خود گفت : ” این مثل یک رویا است ” . پری به او گفت : ” درست است عزیزم این یک رویا است و مانند همه رویاها نمی تواند زیاد طولانی باشد تو تا ساعت ۱۲ شب فرصت داری و بعد از آن همه چیز به حالت اولش بر می گردد .

Cinderella story 7



سیندرلا از پری تشکر کرد و به سمت قصر به راه افتاد . وقتی به قصر رسید همه از دیدن این دختر زیبا شگفت زده شدند . و از هم می پرسیدند که این دختر غریبه کیست ؟ پسر حاکم تا چشمش به سیندرلا افتاد از او خوشش آمد، جلو آمد و از خواست تا با او برقصد . آنها با هم رقصیدن و آواز خواندن . پسر حاکم از سیندرلا خوشش آمد چون متوجه شد که او دختر مهربانی هست . زمان اینقدر زود گذشت که سیندرلا متوجه نشد ، یکدفعه صدای زنگ ساعت برج را شندید و دید ساعت ۱۲ است . نگران شد و به سمت پلکان دوید تا از قصر خارج شود ولی در همین هنگام یک لنگه کفشش از پایش در آمد . سیندرلا با سرعت سوار بر کالسکه از قصر دور شد و وقتی ساعت ۱۲ آخرین زنگ خودش را نواخت همه چیز مثل قبل شد ، ولی سیندرلا خوشحال بود که توانسته بود در این مهمانی شرکت کند

Cinderella story 6

منبع :آرگا


داستان سیندرلا

 

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
Cinderella story 8


صبح روز بعد حاکم دستور داد که دنبال دختری بگردند که آن کفشش به پایش بخورد ، چون پسرش گفته بود فقط با صاحب کفش ازدواج می کند . ماموران حاکم , کفش را به پای تمام دختران شهر امتحان کردند تا سرانجام به خانه سیندرلا رسیدند . خواهران سیندرلا هر کاری کردند تا کفش به پایشان برود، نشد که نشد . سیندرلا جلو آمد و از وزیر خواست که به او هم اجازه بدهد تا کفش را امتحان کند . خواهران سیندرلا خندیدند و گفتند این امکان ندارد چون او خدمتکار این خانه است ، ولی وقتی وزیر سیندرلا را با آن زیبایی دید اجازه داد تا کفش را بپا کند . پای سیندرلا به راحتی درون کفش جای گرفت . آنها سیندرلا را به قصر بردند و بزودی جشن بزرگی برای عروسی برپا شد . و سیندرلا بعد از تحمل اینهمه مشکلات به آرزوی خود رسید . و سالها به خوشی زندگی کرد.



Cinderella story 9
Cinderella story 10









امیدواریم مطالعه داستان سیندرلا برای شما نیز جذاب و خواندنی بوده باشد و از مطالعه این قصه زیبا در این مطلب لـ*ـذت برده باشید. از شما دوستان علاقه مند به اینگونه قصه ها دعوت می نماییم با مراجعه به بخش داستان کودک از دیگر داستان های زیبا و خواندنی با موضوعات مختلف دیدن نموده و از مطالعه آنها لـ*ـذت ببرید.

منبع : آرگا


داستان سیندرلا

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا