خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه کودکانه خرس کوچولو خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلی دوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد و به حرف مادرش گوش می کرد. مادر خرس کوچولو همیشه می رفت به رودخونه ی که نزدیکی های …





قصه کودکانه خرس کوچولو
خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلی دوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد و به حرف مادرش گوش می کرد.

مادر خرس کوچولو همیشه می رفت به رودخونه ی که نزدیکی های خونشون بود ماهی می گرفت .اما به خرس کوچولو اجازه نمی داد که ماهی بگیره چون می گفت جریان آب رودخونه تنده و ممکنه اب تورو با خودش ببره.

یک روز که مادر خرس کوچولو مریض شده بود و نمی تونست بره از رودخونه ماهی بگیره خرس کوچولو خیلی اهسته از خونه می یاد بیرون می ره به طرف رودخونه تا ماهی بگیره و مادرجونشو با گرفتن ماهی خوشحال کنه.

خرس کوچولو توی راه رودخونه که داشت می رفت عموشو می بینه عموی خرس کوچولو به خرس کوچولو می گه کجا می ری خرس کوچولو خرس کوچولو می گه می خوام برم از رودخونه ماهی بگیرم تا مادر جونم خوشحال بشه.

منبع :مهين فال


قصه کودکانه خرس کوچولو

 

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک روز که مادر خرس کوچولو مریض شده بود و نمی تونست بره از رودخونه ماهی بگیره خرس کوچولو خیلی اهسته از خونه می یاد بیرون می ره به طرف رودخونه تا ماهی بگیره و مادرجونشو با گرفتن ماهی خوشحال کنه.

خرس کوچولو توی راه رودخونه که داشت می رفت عموشو می بینه عموی خرس کوچولو به خرس کوچولو می گه کجا می ری خرس کوچولو خرس کوچولو می گه می خوام برم از رودخونه ماهی بگیرم تا مادر جونم خوشحال بشه.

عموی خرس کوچولو میگه تنهایی خطرناکه پسر گلم من هم میام تا کمکت کنم خرس کوچولو خیلی خوشحال می شه و میگه اره عمو جون بیا با هم بریم ودو تایی به طرف رودخونه می رند و ماهی می گیرند و با هم به خونه بر می گردند.

وقتی به خونه میرند مادر خرس کوچولو می گه کجا رفته بودی خرس کوچولو.

خرسی کوچولو میگه رفته بودم از رودخونه ماهی بگیرم.

مادر خرس کوچولو شروع می کنه به دعوا کردن که چرا بدون اجازه من رفتی مگه من نگفته بودم رودخونه خطرناکه پسر چرا حرف گوش نمی کنه …اخه…

عموی خرس کوچولو میگه دعواش نکن خرس کوچولو دیگه مردی شده برا خودش دیگه می تونه بر رودخونه و ماهی بگیره برا خودش این ماهی رو که می بینی همه رو خرس کوچولو گرفته و من فقط مواظب بودم که اتفاقی نیفته براش. ازاون روز به بعد مادر خرس کوچولو خرس کوچولو رو با خودش می برد تا توی ماهی گیری بهش کمک کنه.

پیام: به کودکان خود اجازه دهید کارهای را که برایشان مشکل است انجام دهند تا تجربه کسب نمایند و شما در این کارها مراقبشان باشید.

منبع :مهين فال


قصه کودکانه خرس کوچولو

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا