خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: به فاصله‌ی یک رویا
نویسنده: M£R کاربر انجمن رمان ۹۸
ناظر محترم: *ELNAZ*
منتقد گرامی: حنانه سادات میرباقری
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
خلاصه:
به دست‌هایش نگاه کرد، خالی بود. به پشت سر خیره شد، پل‌ها شکسته بود. روشنایی مقابل به سلول‌‌هایش فراخوان حضور می‌داد؛ اما هنوز به هویتش شک داشت. با دست‌های پر از هیچ و پاهای گره خورده به ریسمان پوسیده‌ی خاطرات کورسوهای امید را پی‌گرفت بلکه از تاریکی مطلقی که خودش را در آن حبس کرده بود، نجات یابد.


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: ~✓taranom✓~، عروس شب، FaTeMeH QaSeMi و 8 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
رمان به فاصله یک رویا اون دسته رمان هایی بود که حداقل‌ تا اینجای داستان، بدون شخصیت دردسرساز موجوديت داشت و من خواننده رو از گذشته به آینده و از آینده به حال به دنبال خود می‌کشید و این پرش ها از گذشته و آینده و حال چقدر زیبا نوشته شده بود؛ اما چقدر زیباتر می‌شد اگه کمی سیر رمان کندتر بود. چند پارت برای زندگی در آینده و انتقال حس بسیار کم بود! بهتره کمی این روند رو کند تر کنی و کمی بیشتر به آینده بپردازی. به نظرم کمی داشتن اطلاعات در آینده برای به دست آوردن نیلوفر بد نیست.
دیگه چی بگم؟:tobedb:
همین دیگه یکمم بیشتر رو شخصیت سازی و توصیفات چهره و مکان کار کن که عالی بشن:tobedb:
دیگه خدافظ بیشتر از این نخون بچه ام رو داغون کنم:tobedb:


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ریحانه رادفر~، Whisper، FaTeMeH QaSeMi و 7 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان‌ها و نمايشنامه‌های معدودی را می‌توان يافت كه بدون وجود يك شخصيت دردسرساز موجوديت پيدا كنند، احتمالاً زندگی هم همين‌طور است.
"مينيون مك لافلين"
رمان به فاصله یک رویا از آن دسته رمان هایی بود که حداقل‌ تا اینجای داستان، بدون شخصیت دردسرساز موجوديت داشت و خواننده را از گذشته به آینده و از آینده به حال به دنبال خود می‌کشید و این پرش ها از گذشته و آینده و حال چقدر زیبا نوشته شده بود؛ اما چقدر زیباتر می‌شد اگر کمی سیر رمان کندتر بود. چند پارت برای زندگی در آینده و انتقال حس بسیار کم بود! بهتر است کمی این روند را کند تر کنید و کمی بیشتر به آینده بپردازید. به نظرم کمی داشتن اطلاعات در آینده برای به دست آوردن نیلوفر بد نیست.
دیگه چی بگم؟:tobedb:
همین دیگه یکمم بیشتر رو شخصیت سازی و توصیفات چهره و مکان کار کن که عالی بشن:tobedb:
دیگه خدافظ بیشتر از این نخوا بچه ام رو داغون کنم:tobedb:
مرسی الناز قشنگم:good_luck:
خوبی نقد به همینِ ک ادم مطمئن میشه اگ جایی کم کاری کرده واقعا به چشم میاد و تو ذوق خواننده میزنه یا نه.
شخصیت دردسرساز هم تو راهه:sissyb:
حتماسر فرصت مناسب این مورد اصلاح میشه.
بسیار به جا و صحیح بود کیف کردم:yumb:


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
بسم رب العشق

رمان به فاصله یک رویا از آن دسته رمان‌هایی است که اصلی‌ترین دغدغه‌اش بازگو کردن مسائل اجتماعی است و نزدیک بودن آن به دنیای واقعی مان باعث همزاد پنداری خواننده با رمان می‌شود.

نام رمان: بسیار متناسب موضوع و روند رمان می‌باشد، "به فاصله یک رویا" رویایی پنهان که شخصیت اصلی سعی در رسیدن به آن دارد و این فاصله را میتوان بعنوان مشکلات و مشقت‌های این مسیر تلقی کرد.

خلاصه: خلاصه جایگزین شده بسیار زیبا می‌باشد و علاوه بر کنجکاو کردن خواننده باعث افشای سیر رمان نمی‌شود، بیان کور سوی امید نشانگر رویای شخصیت اصلی است و ریسمانی که بیانگر خاطرات و سرگذشت او است که را به قعر زندگی کشانده و ناامیدی را به جانش تزریق کرده.

ژانر رمان: ژانر اجتماعی شما تا بدین لحظه به خوبی رخ نشان داده و رمان به خوبی قصد شما را از انتخاب این ژانر نشان داده، معضلی عظیم که یاد و خاطراتش حتی با گذشت چندین سال در میان مصیبت دیدگان باقی مانده اما ژانر عاشقانه ای که به عنوان یکی دیگر از ژانر هایتان انتخاب کرده اید، گمان میکنم از این لحظه به بعد کنترل رمان شما را بدست خواهد گرفت و در مورد این ژانر تا بدین لحظه نمیتوان اظهار نظری داشت.

مقدمه: شعری زیبا از جناب محمدعلی بهمنی که انتخاب شایسته‌ای بوده و به نحو احسنت حال و روزگار شخصیت اصلی رمان را بیان میکند، پریشان حالی و درماندگی و به دنبال عشقی که گرچه حادثه تلقی شود اما زیباترین و ناب ترین حادثه و اتفاق در زندگی جوانک رمان است" آقا من اصلا عاشق این مقدمه شدم=| "

شروع رمان: قرار گرفتن شخصیت رمان در وضعیتی نابسامان و ناامیدی او نسبت به زندگی، و سپس قرار گرفتن او در مکانی هرچند آشنا اما غریب خواننده را ترغیب به یافتن معمای ذهن امیرعلی میکند.

سیر رمان: نویسنده در این امر کمی کوتاهی کرده و به خواننده فرصت کمی برای انس گرفتن با آن شرایط و حالت داده...
حتی در زمان گذشته هم بازده و توانایی این را داشت که کمی بیشتر از عاشقانه های مادرانه و حمایت های پدرانه نوشت تا هنگام وقوع آن حادثه خواننده بیشتر متوجه غم وارده شود.

شخصیت پردازی: از آنجایی که من با اطلاعات دادن سریع موافق نیستم این میزان قطره ای اطلاعات دادن راجع به امیرعلی را می پسندم اما ما در رمان شخصیت های دیگری نیز داشتیم که کمی راجع به توصیف ظاهر و شخصیتشان کوتاهی شده بود.
بعنوان مثال من از مادر و پدر امیرعلی تنها تصویر مبهمی به یاد دارم و اکثر تصور من نیز راجع به اخلاق شان است مانند مهمان نوازی مادر و امیدبخشی پدر...

توصیف مکان: در این امر نیز میتوانستید پر و بال بیشتری به رمان دهید و خواننده را از محل زندگی امیرعلی مطلع تر کنید.

توصیف احساسات: در این امر بی نهایت عالی عمل کردید و به خوبی خواننده میتوانست با رمان انس بگیرد.

مونولوگ و دیالوگ: در این امر نکات خوبی را گوشزد کردید و حجم رمانتان را به دیالوگ ها ومونولوگ های ساده و پیش پا افتاده اشغال نکردید.

زاویه دید: زاویه دید اول شخص بوده و از زبان سبحان"امیرعلی" بیان شد و تا بدین جا من متوجه خارج شدن از این زاویه دید نشدم.

ایده: به شخصه ایده شما را بسیار می‌پسندم و دور بودن شما از کلیشه قابل تقدیر می باشد.

سخن پایانی: قلم شما گرچه اجتماعی آرامی را پیش میبرد اما این وقایع به نحوی به طور شایسته بیان شده که خواننده را ترغیب به ادامه دادن می‌نماید.

قصد بنده به هیچ وجه تخریب و یا تضعیف قلم شما نبوده

به امید موفقیت روزافزون شما^^


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب العشق

رمان به فاصله یک رویا از آن دسته رمان‌هایی است که اصلی‌ترین دغدغه‌اش بازگو کردن مسائل اجتماعی است و نزدیک بودن آن به دنیای واقعی مان باعث همزاد پنداری خواننده با رمان می‌شود.

نام رمان: بسیار متناسب موضوع و روند رمان می‌باشد، "به فاصله یک رویا" رویایی پنهان که شخصیت اصلی سعی در رسیدن به آن دارد و این فاصله را میتوان بعنوان مشکلات و مشقت‌های این مسیر تلقی کرد.

خلاصه: خلاصه جایگزین شده بسیار زیبا می‌باشد و علاوه بر کنجکاو کردن خواننده باعث افشای سیر رمان نمی‌شود، بیان کور سوی امید نشانگر رویای شخصیت اصلی است و ریسمانی که بیانگر خاطرات و سرگذشت او است که را به قعر زندگی کشانده و ناامیدی را به جانش تزریق کرده.

ژانر رمان: ژانر اجتماعی شما تا بدین لحظه به خوبی رخ نشان داده و رمان به خوبی قصد شما را از انتخاب این ژانر نشان داده، معضلی عظیم که یاد و خاطراتش حتی با گذشت چندین سال در میان مصیبت دیدگان باقی مانده اما ژانر عاشقانه ای که به عنوان یکی دیگر از ژانر هایتان انتخاب کرده اید، گمان میکنم از این لحظه به بعد کنترل رمان شما را بدست خواهد گرفت و در مورد این ژانر تا بدین لحظه نمیتوان اظهار نظری داشت.

مقدمه: شعری زیبا از جناب محمدعلی بهمنی که انتخاب شایسته‌ای بوده و به نحو احسنت حال و روزگار شخصیت اصلی رمان را بیان میکند، پریشان حالی و درماندگی و به دنبال عشقی که گرچه حادثه تلقی شود اما زیباترین و ناب ترین حادثه و اتفاق در زندگی جوانک رمان است" آقا من اصلا عاشق این مقدمه شدم=| "

شروع رمان: قرار گرفتن شخصیت رمان در وضعیتی نابسامان و ناامیدی او نسبت به زندگی، و سپس قرار گرفتن او در مکانی هرچند آشنا اما غریب خواننده را ترغیب به یافتن معمای ذهن امیرعلی میکند.

سیر رمان: نویسنده در این امر کمی کوتاهی کرده و به خواننده فرصت کمی برای انس گرفتن با آن شرایط و حالت داده...
حتی در زمان گذشته هم بازده و توانایی این را داشت که کمی بیشتر از عاشقانه های مادرانه و حمایت های پدرانه نوشت تا هنگام وقوع آن حادثه خواننده بیشتر متوجه غم وارده شود.

شخصیت پردازی: از آنجایی که من با اطلاعات دادن سریع موافق نیستم این میزان قطره ای اطلاعات دادن راجع به امیرعلی را می پسندم اما ما در رمان شخصیت های دیگری نیز داشتیم که کمی راجع به توصیف ظاهر و شخصیتشان کوتاهی شده بود.
بعنوان مثال من از مادر و پدر امیرعلی تنها تصویر مبهمی به یاد دارم و اکثر تصور من نیز راجع به اخلاق شان است مانند مهمان نوازی مادر و امیدبخشی پدر...

توصیف مکان: در این امر نیز میتوانستید پر و بال بیشتری به رمان دهید و خواننده را از محل زندگی امیرعلی مطلع تر کنید.

توصیف احساسات: در این امر بی نهایت عالی عمل کردید و به خوبی خواننده میتوانست با رمان انس بگیرد.

مونولوگ و دیالوگ: در این امر نکات خوبی را گوشزد کردید و حجم رمانتان را به دیالوگ ها ومونولوگ های ساده و پیش پا افتاده اشغال نکردید.

زاویه دید: زاویه دید اول شخص بوده و از زبان سبحان"امیرعلی" بیان شد و تا بدین جا من متوجه خارج شدن از این زاویه دید نشدم.

ایده: به شخصه ایده شما را بسیار می‌پسندم و دور بودن شما از کلیشه قابل تقدیر می باشد.

سخن پایانی: قلم شما گرچه اجتماعی آرامی را پیش میبرد اما این وقایع به نحوی به طور شایسته بیان شده که خواننده را ترغیب به ادامه دادن می‌نماید.

قصد بنده به هیچ وجه تخریب و یا تضعیف قلم شما نبوده

به امید موفقیت روزافزون شما^^
خیلی از همراهی و مطالعه‌ی شما متشکریم دوست عزیز:sissyb:
محبت دارید.
تند بودن سیر رمان رو کاملا خودم هم قبول دارم، امتحان‌های عزیز امان بدن حتما اصلاح میشه:aiwan_light_hang3:
راجع به توصیفات ظاهری و مکانی گذشته حقیقتش من خودم کمی مرددم یعنی وقتی قراره ماجرا خواب باشه، نمیتونه اون کیفیت بیداری رو داشته باشه و شخص دید درستی نسبت به پیرامونش داشته باشه. حتما در این مورد باید فک کنم. نکته‌ی خفنی بید که ذکر فرمودید، مـ*ـاچ:smug:
در پایان سپاس از نقد خوش مزه‌ی شما و ممنون که وقت گذاشتید:aiwan_light_heart:


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
به نام خدا
نقد رمان؛ فاصله‌ی یک رویا
نامی زیبا که به آدم میفهماند اتفاقات تلخی درون داستان خواهد افتاد‌!
زمانی که رمان "فاصله‌ی یک رویا" را می‌خواندم اول باخود گفتم؛ نویسنده قلم زیبا‌و بی‌نقصی داردو نقد آن کمی سخت خواهد شد؛ اما متوجه‌ی بعضی از اشکالات شدم، منِ به عنوان خواننده باید بگویم که باخواندن رمان نتوانستم به درستی فضاو مکان‌را در ذهنم تجسم کنم!
فضاسازی‌و حس کار راحتی نیست‌و استعداد می‌خواهد، که من این استعداد را درشما دیدم‌و یقین دارم که می‌توانید حتی بهتر مکان‌هارا توصیف‌و پردازش کنید!
بعضی از دیالوگ‌ها کمی گنگ‌و مبهم بودند!
نویسنده جوری باید رمان‌را بنویسد؛ که به خواننده بفهماند دیالوگ‌ها از زبان چه کسی‌ است.
در همین مورد؛ باید کمی فضا سازی کرد!
پارت‌ها را که می‌خواندم، متوجه‌ی لحجه‌ی آن انسانِ درحال حرف زدن شدم‌.
و این حتما باید درون رمان سیر شود، مثلا وقتی خانم‌، آقا... لحجه‌ای دارد، می‌گوییم:
مثال:
با آن لحجه‌ی (بندری، شمالی‌و یا...) دلنشینش که حالا نگرانی دورش شعله میزد گفت:
-کجا این موقع شب؟ آقام بفهمه بیدارت کردم، سرم رو از بیخ می‌‌بره، جون هر کی دوست داری بگیر بخواب کار دستوم نده!
نویسنده باید اگه شخصیتی دارای لحجه است آن‌را بیان کند، که حالا من متوجه نشدم که این لحجه چه لحجه‌ای است‌و اگر بتوانید ترجمه‌ی آن‌هارا بنویسد خوب است.
اصل رمان‌و جذابیت رمان به نوشتن دیالوگ‌هاست که باید به خوبی انجام بشه‌‌.
در پارت دوم مونولگی را گفته بودید:
چشم‌هایم را باز کردم. پسرک که در تاریکی چهره‌اش را خوب نمی‌توانستم ببینم با اخم‌های در هم بالای سرم ایستاده بود. با دیدن سیاهی چشم‌هایم جلو‌تر آمد و زیر ل*ب غرید.
اگر چهره‌ی پسرک را ندیده‌اید چگونه اخم‌های درهمش را توانستید ببنید؟
دیالوگی دیگر خوانده بودم که توجه مرا جلب کرد، ما انسان ها درروز مره‌گی بالحن عامیانه سخن می‌گوییم، چه در رمان‌ها چه در زندگی...
ولی به این دیالوگی که نوشتید دقت کنید:
- بی‌تشکر، با این سرگیجه‌ی دیوانه کننده؟ این موقع شب اصلا کجا را برای رفتن داری؟
آیا ما در روز مره‌گی این‌ گونه سخن می‌گوییم؟ خیر! پس باید دیالوگ‌هارا با لحن عامیانه بنویسم!
شخیص‌هارا به نظر من زیبا‌ بیان کرده بود، اما اگر به غیر از کسی که سخن می‌گوید اطافیان هم نقش پررنگ تری داشتند رمان بسیار جذاب‌تر بود!
یاحق
نقد رمان؛ فاصله‌ی یک رویا
انجمن 98


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نقد رمان؛ فاصله‌ی یک رویا
نامی زیبا که به آدم میفهماند اتفاقات تلخی درون داستان خواهد افتاد‌!
زمانی که رمان "فاصله‌ی یک رویا" را می‌خواندم اول باخود گفتم؛ نویسنده قلم زیبا‌و بی‌نقصی داردو نقد آن کمی سخت خواهد شد؛ اما متوجه‌ی بعضی از اشکالات شدم، منِ به عنوان خواننده باید بگویم که باخواندن رمان نتوانستم به درستی فضاو مکان‌را در ذهنم تجسم کنم!
فضاسازی‌و حس کار راحتی نیست‌و استعداد می‌خواهد، که من این استعداد را درشما دیدم‌و یقین دارم که می‌توانید حتی بهتر مکان‌هارا توصیف‌و پردازش کنید!
بعضی از دیالوگ‌ها کمی گنگ‌و مبهم بودند!
نویسنده جوری باید رمان‌را بنویسد؛ که به خواننده بفهماند دیالوگ‌ها از زبان چه کسی‌ است.
در همین مورد؛ باید کمی فضا سازی کرد!
پارت‌ها را که می‌خواندم، متوجه‌ی لحجه‌ی آن انسانِ درحال حرف زدن شدم‌.
و این حتما باید درون رمان سیر شود، مثلا وقتی خانم‌، آقا... لحجه‌ای دارد، می‌گوییم:
مثال:
با آن لحجه‌ی (بندری، شمالی‌و یا...) دلنشینش که حالا نگرانی دورش شعله میزد گفت:
-کجا این موقع شب؟ آقام بفهمه بیدارت کردم، سرم رو از بیخ می‌‌بره، جون هر کی دوست داری بگیر بخواب کار دستوم نده!
نویسنده باید اگه شخصیتی دارای لحجه است آن‌را بیان کند، که حالا من متوجه نشدم که این لحجه چه لحجه‌ای است‌و اگر بتوانید ترجمه‌ی آن‌هارا بنویسد خوب است.
اصل رمان‌و جذابیت رمان به نوشتن دیالوگ‌هاست که باید به خوبی انجام بشه‌‌.
در پارت دوم مونولگی را گفته بودید:
چشم‌هایم را باز کردم. پسرک که در تاریکی چهره‌اش را خوب نمی‌توانستم ببینم با اخم‌های در هم بالای سرم ایستاده بود. با دیدن سیاهی چشم‌هایم جلو‌تر آمد و زیر ل*ب غرید.
اگر چهره‌ی پسرک را ندیده‌اید چگونه اخم‌های درهمش را توانستید ببنید؟
دیالوگی دیگر خوانده بودم که توجه مرا جلب کرد، ما انسان ها درروز مره‌گی بالحن عامیانه سخن می‌گوییم، چه در رمان‌ها چه در زندگی...
ولی به این دیالوگی که نوشتید دقت کنید:
- بی‌تشکر، با این سرگیجه‌ی دیوانه کننده؟ این موقع شب اصلا کجا را برای رفتن داری؟
آیا ما در روز مره‌گی این‌ گونه سخن می‌گوییم؟ خیر! پس باید دیالوگ‌هارا با لحن عامیانه بنویسم!
شخیص‌هارا به نظر من زیبا‌ بیان کرده بود، اما اگر به غیر از کسی که سخن می‌گوید اطافیان هم نقش پررنگ تری داشتند رمان بسیار جذاب‌تر بود!
یاحق
نقد رمان؛ فاصله‌ی یک رویا
انجمن 98
سلام عزیز دل
ممنون ک وقت گذاشتی و مطالعه کردی.:flowers2b:
در مورد لهجه‌ها، و فضا سازی چند پارت اگه بری جلوتر متوجه قضیه میشی. کامل بخون خو جانم:sissyb:
در مورد اون قضیه هم ببین غیر مستقیم داره شدت تاریکی رو میگ یعنی نه اونقدری تاریک ک سگرمه‌هاش رو نبینه و نه انقدر روشنه ک صورتش را واضح ببینه این از این.
اون جمله‌ای هم ک نوشتی در واقع فکریه که داشت با خودش میکرد، دیالوگ نیست در واقع در امتداد همون مونولوگ هاست ولیکن مخاطب خودشه.
در مورد صحبت با بقیه باز هم میگم یکم برو جلوتر اوکی میشع:good_luck:
اشکالاتی که راجع مشخص نبودن گوینده‌ی دیالوگ ها گفتی هم حتما بررسی و اصلاح خواهم کرد ان شاءالله.
مرسی ک با نقدت باعث پیشرفت به فاصله‌ی یک رویا میشی:گل:


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

P.E.G.A.H

شاعر انجمن رمان ۹۸
شاعر انجمن
  
عضویت
18/4/21
ارسال ها
242
امتیاز واکنش
5,662
امتیاز
263
محل سکونت
خانواده‌ام!
زمان حضور
29 روز 11 ساعت 35 دقیقه
هوالحق
خب رمان به فاصله یک رویا از آن دسته خط نویس هاییست که هر پارتش‌ بیانگر یک مفهوم و هر سطرش نمایانگر تبحر نویسنده در رمان نویسی و قلم فوق العاده قوی است ...!
نام رمان جاذبه ی منحصر به فردی دارد و همان ابتدا که چشمانت نظاره گر این عنوان می‌شود هزاران داستان و ماجرا ذهنت را به پویایی و کاوش درگیر می‌کند که این خود یکی از نقاط قوت رمان است. " اسمی لطیف چاشنیِ تراژدی و مرتبط با ماجرای داستان"
شروع رمان همیشه نقشی اصلی در ادامه و استحکام یک داستان داشته است و ما با شروعی جنجالی و مبهم مواجه شدیم؛ شروعی که از تصادف آغاز می‌شود و به خوبی شخصیت امیرعلی را نقش می‌زند. چیزی که در وهله‌ی اول هزاران فرعی و راه در پستوهای مغزم ایجاد کرد و این گره های مبهم به تدریج و زیباترین حالت ممکن گشوده شدند اما...کات...!
رمان بر روی حرکت تند بود و این مرا زمانی گیج و درگیر خویش ساخت. هنگامی که هنوز از گذشته و حس و غم تدریجی سبحان کوچک و عذاب وجدان امیرعلی وجودم را به طغیان و عواطفم را به غم و همزاد پنداری نکشانده بود ناگهان در بازیگوشی نورا به اسارت گرفته شدم که خب اندکی خلاء در رمان به دور از کلیشه و نو آفرین به چشم می‌خورد.
لیک به عنوان خواننده هنوز می‌خواستم مهر و محبت مادر سبحان را با تمام شریان ها و تک تک هورمون های احساسم بر زیر ماهیچه قلب احساس کنم تا بتوانم بفهمم سبحان بازیگوش و فعال چگونه به یک امیرعلی مسکوت و منزوی تبدیل گشته است.
نقش پدر استوار، برهان کوچک و مریضش، رحمانی که افتخار پدر بود به کمرنگی در رمان بیان شده بود و انتظاری بالا تر از این شخصیت ها داشتم.
و البته که باید با سبحان های های برای از دست رفتن چنین خانواده ای اشک بریزم و تحت تاثیر قرار بگیرم لیک در اینجا توصیه من این است اندکی آرام تر و با حس عمیق و فضاسازی بسیار همچنین دیالوگ های احساسی نقش ببندید تا رمانتان فی الحال نقش تراژدی و اجتماعی را به خوبی اکران کند.
مورد بعد دیالوگ های با لهجه بود که شاید باورتان نشود لیک با تمام وجود هم لحن هم آهنگ لهجه‌ را درک نمودم و بسی بسیار لـ*ـذت در طبعِ خواندنم جریان گرفت. " شیرین و تجربه ی جدیدی بود"
وقتی به آینده رفتیم و با چنان زندگی آرامی روبرو گشتم بسیار برای امیرعلی خوشحال شدم که خب این هم تبحر به تصویر کشیدن احساسات بود و دل من نیز بعد از به هوش آمدن قرارِ نورا را گرفت و کماکان در انتظار وصال نیلوفر و سبحان برای غنچه و نور امیدی به نام نورا هستم.
ژانر عاشقانه جدید و نو شکل گرفته بود و چنین عاشق شدنی تاکنون به چشمان بنده خطور نکرده که در نظرم این هم جزو نقاط قوت به فاصله یک رویاست.
در این بین بنده‌ی صغیر توانستم شکل و شمایل، شخصیت و ویژگی سبحان( امیر علی) را در ذهنم ایجاد کنم و این از زاویه دید نویسنده و زوم کردن بر این شخصیت بود و امید است بر دیگر شخصیت ها هم متمرکز شود تا بتوان اوج لـ*ـذت را چشید.
از ابهامات رمان خوشمان آمد و اینکه جرعه جرعه همه چیز نمایان شد باعث بر این بود که خسته نشوم و بی صبرانه مشتاق پارت های دیگر بمانم.

در مورد خلاصه هم بگویم که زیبا و با ظرافت نوشته شده همچنین مقدمه با شعری ناب و سطری کوتاه؛ جذاب بود.
سخن پایانیم موفقیت نویسنده محبوبم و رسیدن به فاصله یک رویا در جایگاهِ والا و قابل لیاقتش؛ جزو آرزوهایم است. کماکان این رمان چرخش زیبای تغییر و به دور از کلیشه را رقم زد لیک نقص های جزئی به چشم میخورد که قالبا بیانشان کردم و در انتظار ادامه ی هیجانی و بی‌نقص می‌نشینم.


تقدیم با تمام عشق

دوستدار شما " پگاه "


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • جذاب
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM، parädox و 2 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوالحق
خب رمان به فاصله یک رویا از آن دسته خط نویس هاییست که هر پارتش‌ بیانگر یک مفهوم و هر سطرش نمایانگر تبحر نویسنده در رمان نویسی و قلم فوق العاده قوی است ...!
نام رمان جاذبه ی منحصر به فردی دارد و همان ابتدا که چشمانت نظاره گر این عنوان می‌شود هزاران داستان و ماجرا ذهنت را به پویایی و کاوش درگیر می‌کند که این خود یکی از نقاط قوت رمان است. " اسمی لطیف چاشنیِ تراژدی و مرتبط با ماجرای داستان"
شروع رمان همیشه نقشی اصلی در ادامه و استحکام یک داستان داشته است و ما با شروعی جنجالی و مبهم مواجه شدیم؛ شروعی که از تصادف آغاز می‌شود و به خوبی شخصیت امیرعلی را نقش می‌زند. چیزی که در وهله‌ی اول هزاران فرعی و راه در پستوهای مغزم ایجاد کرد و این گره های مبهم به تدریج و زیباترین حالت ممکن گشوده شدند اما...کات...!
رمان بر روی حرکت تند بود و این مرا زمانی گیج و درگیر خویش ساخت. هنگامی که هنوز از گذشته و حس و غم تدریجی سبحان کوچک و عذاب وجدان امیرعلی وجودم را به طغیان و عواطفم را به غم و همزاد پنداری نکشانده بود ناگهان در بازیگوشی نورا به اسارت گرفته شدم که خب اندکی خلاء در رمان به دور از کلیشه و نو آفرین به چشم می‌خورد.
لیک به عنوان خواننده هنوز می‌خواستم مهر و محبت مادر سبحان را با تمام شریان ها و تک تک هورمون های احساسم بر زیر ماهیچه قلب احساس کنم تا بتوانم بفهمم سبحان بازیگوش و فعال چگونه به یک امیرعلی مسکوت و منزوی تبدیل گشته است.
نقش پدر استوار، برهان کوچک و مریضش، رحمانی که افتخار پدر بود به کمرنگی در رمان بیان شده بود و انتظاری بالا تر از این شخصیت ها داشتم.
و البته که باید با سبحان های های برای از دست رفتن چنین خانواده ای اشک بریزم و تحت تاثیر قرار بگیرم لیک در اینجا توصیه من این است اندکی آرام تر و با حس عمیق و فضاسازی بسیار همچنین دیالوگ های احساسی نقش ببندید تا رمانتان فی الحال نقش تراژدی و اجتماعی را به خوبی اکران کند.
مورد بعد دیالوگ های با لهجه بود که شاید باورتان نشود لیک با تمام وجود هم لحن هم آهنگ لهجه‌ را درک نمودم و بسی بسیار لـ*ـذت در طبعِ خواندنم جریان گرفت. " شیرین و تجربه ی جدیدی بود"
وقتی به آینده رفتیم و با چنان زندگی آرامی روبرو گشتم بسیار برای امیرعلی خوشحال شدم که خب این هم تبحر به تصویر کشیدن احساسات بود و دل من نیز بعد از به هوش آمدن قرارِ نورا را گرفت و کماکان در انتظار وصال نیلوفر و سبحان برای غنچه و نور امیدی به نام نورا هستم.
ژانر عاشقانه جدید و نو شکل گرفته بود و چنین عاشق شدنی تاکنون به چشمان بنده خطور نکرده که در نظرم این هم جزو نقاط قوت به فاصله یک رویاست.
در این بین بنده‌ی صغیر توانستم شکل و شمایل، شخصیت و ویژگی سبحان( امیر علی) را در ذهنم ایجاد کنم و این از زاویه دید نویسنده و زوم کردن بر این شخصیت بود و امید است بر دیگر شخصیت ها هم متمرکز شود تا بتوان اوج لـ*ـذت را چشید.
از ابهامات رمان خوشمان آمد و اینکه جرعه جرعه همه چیز نمایان شد باعث بر این بود که خسته نشوم و بی صبرانه مشتاق پارت های دیگر بمانم.

در مورد خلاصه هم بگویم که زیبا و با ظرافت نوشته شده همچنین مقدمه با شعری ناب و سطری کوتاه؛ جذاب بود.
سخن پایانیم موفقیت نویسنده محبوبم و رسیدن به فاصله یک رویا در جایگاهِ والا و قابل لیاقتش؛ جزو آرزوهایم است. کماکان این رمان چرخش زیبای تغییر و به دور از کلیشه را رقم زد لیک نقص های جزئی به چشم میخورد که قالبا بیانشان کردم و در انتظار ادامه ی هیجانی و بی‌نقص می‌نشینم.


تقدیم با تمام عشق

دوستدار شما " پگاه "
ممنون از نقد حرفه‌ای و خفنت پگاه عزیزم:flowerb:
و ممنون تر که وقت گذاشتی
بسیار خوشحالم و باعث افتخاره که این رمان خواننده‌ای مثل شما داره.
ان‌شاءالله در ویرایش مجدد تمامی نکات بیان شده اصلاح خواهد شد.
کسی که مینویسه یک قدم بر می‌داره و کسانی ک نقدش میکنن ده قدم به جلو پرتابش می‌کنن:g5b:
فدایی داری پگاه خانوم^^♡


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زینب باقری، FaTeMeH QaSeMi، فاطمه عطایی و 4 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نقد و بررسی رمان به فاصله یک رویا
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت

*نکته: این نقد بخشی از رمان رو لو می‌دهد!
خب باید در ابتدا نکته‌ای را یادآور شوم و قید کنم که نقد هر رمانی با رمان دیگر متفاوت است. چرا که رمانی سطح بالا به تناسب نویسنده با تجربه‌اش بسیاری از اصول اولیه را در برگرفته اما یک نویسنده تازه کار با رمانی سطح پایین در ابتدا باید اصول نویسندگی را بیاموزد و رعایت کند. حال باید به جرعت بگویم که بعد مدت ها به نویسنده‌ای برخوردم که نقد رمانش برایم چالش برانگیز بود. رمان به فاصله یک رویا، به خوبی چارچوب یک رمان را حفظ کرده بود و این مرا مجاب کرد که ریزبینانه بنگرم. نویسنده از کلیشه‌ها دوری کرده بود و در عین حال بسیاری از معزل های اجتماعی فراموش شده را به خواننده نشان داد. به ویژه موضوع آسیب دیدگان زلزله بم که یک اتفاق ناگوار فراموش شده بود. لحن و نثر رمان یکدست و زیبا بود و با اینکه اصولا نویسنده‌ها لحن ادبی را برای رمان اجتماعی و عاشقانه انتخاب نمی‌کنند، نویسنده این رمان، با آوردن طنز هایی کوتاه و دلنشین، لحنی خودمانی برای خواننده فراهم کرده بود. ولی در نهایت این بحث، نکته‌ای را گوشزد کنم که نویسنده باید تمرکز بیشتری بر ژانر عاشقانه داشته باشد و در ادامه کمی بیشتر احساسات وابستگی امیرعلی را شرح دهد. همانطور که پیش‌تر گفتم، به فاصله یک رویا ایده جالبی داشت و واقعا ماجرای در کما بودن امیر علی یا همان سبحان مرا شگفت زده کرد. در واقع هم مرا شگفت زده کرد و هم کمی گیج کرد. در واقع اگر در سیر داستان، کمی بیشتر نشانه هایی از در کما بودن امیرعلی به نویسنده نشان داده می‌شد، بهتر بود. در کل نویسنده باید بیشتر به وقفه های زمانی دقت می‌کرد. به طور مثال وقتی که امیرعلی بیهوش شد و یا از بم به تهران آمد من ابتدا گیج شدم. چه شد؟! کِی آمد؟ کی آمد؟ در واقع به جز یکبار، وقفه های زمانی رعایت نشده بود و من به نویسنده عزیز توصیه می‌کنم که حتما وقفه هارا رعایت کند. این رمان نسبتا از توصیفات و احساسات خوبی برخوردار بود ولی حس کردم نویسنده به دیالوگ‌ها کم لطفی کرده. زیرا اکثر دیالوگ‌ها با مونولوگ‌ها ترکیب شده بودند و هیچ احساسی قبل اکثر دیالوگ‌ها وجود نداشت. همچنین در کل حجم دیالوگ‌ها هم کم بود. بنابراین توصیه دیگرم این است که کمی شرایط فرد سخن گو و گفتگو بین شخصیت‌هارا را در رمان را بیشتر شرح دهید تا با خواننده همزاد پنداری کند‌. همچنین اگر نویسنده توضیحات ظاهر را بیشتر جلوه دهد، شخصیت‌ها در ذهن ماندگارتر می‌شوند. جز توصیفات، موضوع دیگری که محور اصلی رمان است و باعث ماندگاری یک شخصیت می‌شود، شخصیت پردازی است. نویسنده تا حد زیادی شخصیت پردازی خوبی انجام داده بود اما هنوز هم جا برای بهتر شدن داشت. به طور مثال اگر نویسنده از اخلاق و سلایق امیر علی بیشتر بگوید و بین سبحان و برادرهایش تمایز بیشتری ایجاد کند، نقص کارش برطرف می‌شود. در واقع حس می‌کنم، نویسنده تمرکز اصلی خود را بر روی شخصیت امیرعلی گذاشته بود و توصیفات شخصیت های دیگر را نادیده گرفته‌ بود‌. در کلام های آخر بار دیگر شگفتی خود را از دیدن آرایه‌هایی زیبا و همچنین به تصویر کشیدن زیبای ترس های یک آدم بیان می‌کنم و در کمال احترام به نویسنده توصیه می‌کنم که اگر دایره کلماتش را گسترش دهد و از تکرار کلمات بپرهیزد می‌تواند قلم بسیار زیباتری داشته باشد. رمان، ایده و سیر خوبی دارد منتها باید به ریز نکاتی که قید کردم توجه کند تا بتواند رمان بهتری ارائه دهد.
قصد من به هیچ‌وجه تخریب نبود و امیدوارم درپیشرفت نویسنده موثر بوده باشم.
نکته: این رمان تا پست ۳۴ توسط بنده نقد شده است.
"موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم،
بلکه این است که یک اشتباه را دوباره تکرار نکنیم"
پایان.
۱۴۰۰/۳/۱۹
حنانه سادات میرباقری
کادر نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان به فاصله‌ی یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tavan، MĀŘÝM، *ELNAZ* و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا