- عضویت
- 28/2/20
- ارسال ها
- 4,354
- امتیاز واکنش
- 51,361
- امتیاز
- 443
- محل سکونت
- ☁️
- زمان حضور
- 122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی ؟
راه دویده، كفش دریده
راه دزد زده تا چهل روز امنه
رخت دو جاری را در یك طشت نمیشه شست
رحمت بكفن دزد اولی
رستم در حمام است
رستم است و یكدست اسلحه
رستم صولت و افندی پیزی
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . " نریخت درد می و محتسب دیر گذشت ... " " آصفی هروی "
رطب خورده كی منع رطب چون كند
رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسید
رفت به نان برسه بجان رسید
رفتم شهر كورها ، دیدم همه كور، منهم كور
رفتم ثواب كنم كباب شدم
آواز خوان نمیتونست برقصه میگفت زمین كجه
رند را بند و قحبه را پند سود نكند
روبرو خاله و پشت سر چاله
روده بزرگه روده كوچیكه رو خورد
روز از نو، روزی از نو
رنگم ببین و حالمو نپرس
روزگار آئینه را محتاج خاكستر كند
روزگار است اینكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
روزی گریه دست زن شلخته است
روضه خوان پشمه چال است
روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز كردنش را ندیده ام
روزی به قدمه
روغن چراغ ریخته وقف امامزاده
روغن روی روغن میره ، بلغور، خشك میمونه
رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی . " عبید زاكانی "
روی گدا سیاهه ولی كیسه اش پره
ریش و قیچی هر دو در دست شماست !
ریسمان سوخت و كجیش بیرون نرفت
منبع:بیتوته
راه دویده، كفش دریده
راه دزد زده تا چهل روز امنه
رخت دو جاری را در یك طشت نمیشه شست
رحمت بكفن دزد اولی
رستم در حمام است
رستم است و یكدست اسلحه
رستم صولت و افندی پیزی
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . " نریخت درد می و محتسب دیر گذشت ... " " آصفی هروی "
رطب خورده كی منع رطب چون كند
رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسید
رفت به نان برسه بجان رسید
رفتم شهر كورها ، دیدم همه كور، منهم كور
رفتم ثواب كنم كباب شدم
آواز خوان نمیتونست برقصه میگفت زمین كجه
رند را بند و قحبه را پند سود نكند
روبرو خاله و پشت سر چاله
روده بزرگه روده كوچیكه رو خورد
روز از نو، روزی از نو
رنگم ببین و حالمو نپرس
روزگار آئینه را محتاج خاكستر كند
روزگار است اینكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
روزی گریه دست زن شلخته است
روضه خوان پشمه چال است
روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز كردنش را ندیده ام
روزی به قدمه
روغن چراغ ریخته وقف امامزاده
روغن روی روغن میره ، بلغور، خشك میمونه
رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی . " عبید زاكانی "
روی گدا سیاهه ولی كیسه اش پره
ریش و قیچی هر دو در دست شماست !
ریسمان سوخت و كجیش بیرون نرفت
منبع:بیتوته
ضرب المثل با «ر»
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com