خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

LIDA_M

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/4/20
ارسال ها
1,796
امتیاز واکنش
20,432
امتیاز
428
محل سکونت
Cemetery
زمان حضور
78 روز 19 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفس عمیقی کشید و از در طاق باز داخل شد.
زیر لـ*ـب گفت:
_حتی به خودش زحمت نداده درو ببنده. هه!
خانه بیش از حد نیاز ساکت بود!
وارد اتاق نشیمن شد و با دیدن رد خون چند لحظه بی‌حرکت ماند!
به آرامی رد را دنبال کرد و به پای تلفن رسید. بد گمان نگاهی به آخرین شماره انداخت.
با دیدن شماره‌ی آن مرد نحس، با خشم تلفن را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه مجموعه پایان | LIDA کاربر انجمن رمان‌۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: نگار 1373، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 5 نفر دیگر

LIDA_M

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/4/20
ارسال ها
1,796
امتیاز واکنش
20,432
امتیاز
428
محل سکونت
Cemetery
زمان حضور
78 روز 19 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یاد داشت که مادرش چقدر با مهربانی ولی حسرت از دختری می‌گفت که یادگار هووی مرحومش است!
اوایل خواهرش شوکه از حضور او، از مرد دوری می‌کرد.
او اما بعد ها با فهمیدن این‌که پدرش بعد مرگ مادرش که زمان زایمان مرده بود؛ زن دیگری را که شوهرش از دنیا رفته بود زیر بال و پر خود گرفته و از او صاحب فرزندی پسر شده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه مجموعه پایان | LIDA کاربر انجمن رمان‌۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: Z.a.H.r.A☆، نگار 1373، FaTeMeH QaSeMi و 6 نفر دیگر

LIDA_M

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/4/20
ارسال ها
1,796
امتیاز واکنش
20,432
امتیاز
428
محل سکونت
Cemetery
زمان حضور
78 روز 19 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
موجود با نگاهش مرد و کیف طویل قرار گرفته پشت پنجره ماشین را دنبال کرد.
نگاهی به پسر انداخت که بی جان روی زمین افتاده بود!
به طرف جسد برگشت، با لحن مسخره‌ی همیشگیش گفت:
_اوه انسان متاسفم که باعث شدم اون ماشین بهت بزنه درواقع این روزا همزادات علاقه زیادی به سرعت دارن فقط این یکی یه کوچولو مشغول زیبا رویان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه مجموعه پایان | LIDA کاربر انجمن رمان‌۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، M O B I N A، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

LIDA_M

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/4/20
ارسال ها
1,796
امتیاز واکنش
20,432
امتیاز
428
محل سکونت
Cemetery
زمان حضور
78 روز 19 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
فکری به سر موجود رسید. دندان های مثل قندیل های یخش پیدا شدند.
اگر ممکن بود و هر چشم کنجکاوی که آن را میان این جنگل میدید، دیگر گردش خون در رگ هایش را احساس نمیکرد.
چندی بعد زن به دست تکیه داد. نگاه نافذ موجود درخششی به تاریکی پایانی تلخ زد. با صدای مرموزی گفت:
_هی بانو..الان خوبی نه؟! آه! خوش‌حال باش که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه مجموعه پایان | LIDA کاربر انجمن رمان‌۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، M O B I N A، نگار 1373 و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا