خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر وقت يك نفر از ديگري كمك بخواهد و عوض كمك و فايده، زيان و ضرر ببيند اين مثل را مي‌گويد.
در يكي از آبادي‌هاي بروجرد اربابي بوده خيلي ظالم و سخت‌گير. يك روز حكم مي‌كند رعيت‌‌ها جفتي دو من كره براي سر سلامتي او بياورند. رعيت‌‌ها هم چيزي نداشتند. هرچه فكر مي‌كنند چه كنند عقلشان به جايي نمي‌رسد.
آخرش مي‌روند و دست به دامن كدخدا مي‌شوند و از او مي‌خواهند كه پيش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادي به غبغب مي‌اندازد و قول مي‌دهد كه كارشان را درست كند و پيش ارباب برود.
كدخدا پيش ارباب مي‌رود و مي‌گويد: «ارباب! رعيت‌‌ها امسال كار زيادي ندارند، قوه‌شان نمي‌رسد جفتي دو من كره بدهند يك لطفي بهشان بكن». مالك از خدا بي‌خبر هم كه رعيت‌هاش را خوب مي‌شناخته و مي‌دانسته كه چقدر صاف و صادقند مي‌گويد: «والله كدخدا هرچه فكر مي‌كنم ترا ناراضي بفرستم دلم راضي نميشه، برو به رعيت‌‌ها بگو كره را بهشان بخشيدم جفتي دومن روغن بيارن!»
كدخدا هم به خيال اينكه براي رعيت‌‌ها كاري كرده خوشحال و خندان مي‌آيد و رعيت‌‌ها را جمع مي‌كند و مي‌گويد: «مردم! هي بگيد كدخدا آدم خوبي نيست، رفتم پيش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضي شد به جاي دو من كره، دو من روغن بدين! حالا بريد و به جان من دعا كنين!»

منبع:avaxnet.com


داستان ضرب المثل كره را روغن كردی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا