خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت19

سلنا :
من دیدمش نیش بلندش، قد بلندی که داشت و سرعت وحشتناکش !
دویدم ولی انگار سرعت اون بیشتر بود!
و اونجا بود که تونلی آبی رنگ باز شد و من با سرعت نور بهش بر خورد کردم .
چشمام رو بسته بودم و فریاد های بلندی میزدم، فریاد هایی که باعث میشد حنجرم درد بگیره !
و با یک ضربه محکم وارد خیابون نا آشنایی شدم!
مردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 17 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت20

جیک :
از تغییراتی که کرده بودم، کمی ناراحت بودم آخه موهام شبیه برف های زمستون شده بود و به نظر می رسید یک پیر مرد ۱۰۰ سالم!
دو روز بود که به خونه بر گشته بودم و فهمیدم که سانی و اریک برگشتن پیش عمو، نمی دونم چرا کراپ گفت من اینجا بمونم انگار خوشش نیومد که منو با این سر و وضعم ببینه !
دو ساعته که روی یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 17 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت‌21

اوضاع برای همه سخت شده بود.
سانی و اریک از کراپ مراقبت می کردن و ملیسا تازه فهمیده بود که خواهرش زنده هست. اون کراپ رو هر گز نمی بخشید، چون سالها بود از این موضوع اون رو بی خبر گذاشته بود .
اون داشت به سمت امارت می رفت تا برش گردونه تا بتونه به این جنگ صد ساله پایان بده !
بعد از فرار از اون کوه کراپ بهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 17 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت22

توی اتاق خواب بودم که صدای فریاد یک نفر شنیده شد !
رفتم بیرون که دیدم هوا بد جور گرگ و میش جوری آسمون توی جنگ بود که تا حالا نمونش رو ندیده بودم .
حواسم رو جمع کردم و به سمت صدا رفتم تعجب می کنم یعنی کس دیگه ای این صدا رو نشنیده بود؟
از کنار رود رد شدم چرا اینقدر قرمزه؟
انگار رودخونه هم امشب قاتل شده !
با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 14 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت23

سلنا :
روی صندلی نشسته بودم و با تعجب به آدم ها ...
یعنی فرا طبیعی ها نگاه می کردم.
عصر بود مردم اینجا مثل مردم خودمون بودن.
کار می کردن با خانواده هاشون به این مهمون خونه میومدن!
خسته شده بودم به اطراف نگاه می کردم که مردی با شنلی سیاه وارد مهمون خونه شد.
روی یه میز نشست و گفت :
_ نوشیدنی انجیر با مخلوط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 16 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت24

جیک :
مردی غول پیکر بالای سرم ایستاده بود شبیه خفاش ها بود.
آب دهنم رو قورت دادم.
لبخندی چندش زد! _خوش اومدی لرد سیاه معمور ویژمون تورو برگردوند.
من تعجب کرده بودم به دورو برم نگاه می کردم داشتن با من حرف می زدن بهم گفت لرد سیاه؟
از روی زمین گلی بلند شدم .
_ فکر کنم اشتباهی شده من اسم دارم اسم من جیک !
زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 15 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت25

سموئل:
داشتیم توی جنگل می گشتیم.
روی زمین برفی ایستاد و کش و قوسی به خودش داد.
هر دو خسته بودیم کل شب رو نخوابیده بودیم .
قصدمون موندن توی اون کلبه بود اما با در نظر گرفتن اون نیرو های شیطانی جرئت این رو نداشتیم.
لباس ها رو که از کلبه برداشته بودیم دور خودش پیچید و به درخت خشکیده ای که معلوم بود خیلی وقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 13 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت26

سلنا:
بعد از تموم شدن اون جنگ کوچولو و بردن اون پسر همه چیز دوباره رو به راه شد من از مگی خواستم یه اتاق بهم بده تا بتونم استراحت کنم اما من پول کافی برای اجاره اینجا نداشتم پس مگی تصمیم گرفت بهم اجازه بده امشب رو توی اتاق خودش بخوابیم.
آروم از پله ها بالا رفتیم و توی طبقه دوم سمت چپ اتاقی بود که درش آبی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 12 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت27

جیک/بنجامین:
توی قصر سیاه و تیره خودم قدم میزدم.
به روز پیش فکر می کردم همه چیز از اونجا شروع شد!
بعد از اون جنگ کوتاه سرباز ها متوجه هویت من شدن با اینکه رایان به موقع رسید اما حالا همه می دونن من وجود دارم.
از دوش رایان که شبیه سگ شکاری غول پیکری بود پیاده شدم به قصر زل زدم
صدای جیغی از تمام وجود توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 13 نفر دیگر

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلنا:
روی تـ*ـخت نشسته بودم و به حرف های مگی فکر می کردم، من شایسته این نبودم که بخوام مردم را نجات بدم اما مگی می گفت اون روز فرا رسیده که من مثل گذشته یک بانوی با محبت بشم.
من حتی یادم نمی اومد چه اتفاقی برام افتاده پس چطور می توانم چیزی باشم که بقیه می خوان؟
تا صبح به این موضوع فکر کردم و سر آخر به پیشنهاد مگی رضایت دادم.
پیشنهاد این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا