خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
اندک اندک دانه های سياهی بر قلبم نشستندو با هرکدام دانه حلقه ی اشک هم از چشمام دور
می شدند!و در آن زمانی
ک وجودم تيره و تار بود ،ديگر نوری نمايان نمی شد اشک از چشمانم خداحافظی کرده بود
اما بقض نه!
بقضی که هر بار سنگين تر از قبل در گلوی من می نشست گويی قصد خفه کردنم را
داشتند!
چشم گشودم..چيزی نديدم ...هيچ چيز در آن مشخص نبود ..هيچ چيز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ديگر هيچ هوايی دراعماق تاريکی هايی که غرق بودم وجود نداشت..اشک هايم يکی پس از ديگری
بر روی گونم غلط می خوردند و پايين می آمدند..نورا با خرين توانم صدا زدم و همان موقع نوری
در هاله های اشک من پديدار شد چنان فريادزدم و موفق شدم اری موفق شدم نوررا در انعکاس
زيبايی های قلبو پاکی های قلبم پيدا کنم و ببينم و يافتم که همه ی سياهيی هايی که بی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 5 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره همانند قبل طنين صدايی مرا به خود می خواند و توجهم را جلب می کند..خدای مهربان
من..تو با زبان خورشيد، زبان باران، زبان ابرهاو همچنين با تمامی برگ ها با من حرف می زنی!تو
با بهار خزان،تابستان سوزان،پاييزخنک و در اخر با زمستان سرد با من حرف می زنی و اين من
هستم که هميه از تو غافل و از تو دور هستم


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
درسخت ترين روزهای رنگارنگ زندگيم که هيچکس نبود که سر بر شانه هايش بگذارم و همچو
باران فصل زرد ببارم!درمقابل چنان باريدم،لحظه لحظه از درد هايم گفتمت از ارزوهايم گفتمت از
انچه می خواستم باشد ونبود از آنچه می خواستم شود اما نشدو اين تو بودی هميشه به تمامی حرفايم
گوش می دادی و اين تو بودی ايه ايه اميد ،عشق و صبر نثارم کردی! و من هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
و من بی تو در گردابی اسير می شوم که هر چه فرياد می زدم هيچکس دستانش را به سمتم باز نمی
کردمی خواهم بايستم اما با پا های خودم و با کمک توتکيه گاهم باش پشت وپناهم باش کمکم کن از
درگاه و بزرگی ازات نا اميدم نساز!
کسی که تو را داردتنها نيست بی کس نيست من با تو عاشق ترينم و همه چی را با تو و هر کدام از
ذره از سلول هايم تورا لمس می کنم


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
هميشه به تو پناه آورده ام هميشه تو با من بودی و هميه ياريم کردی و همچو کوه ايی مستحم از من
محافظت کردی بگذار تنها باشم انتها ی تنها دور از هر کس ديگر اما فقط با توخدايا عاشقتم دوستت
دارم ای عزيزترينم و هميشه در کار های توحمتی پنهان استو من غافلم از ان چه تو می دانی و من
من همانند هميه نمی دانم!وخدايا خودت را از من مگير!


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
چقدر امتحاناتت سخت استحتی سختر از هر امتحان های ديگر در طول زندگيم و بازهم همچو مثل
هميشه يارمان باش و ياورمان بمان ،يادت را در دلهره ما زنده دار و ما را همچو خود جاودانه کن
خوب که می انديشم می بينم که درهر لحظه تلخ و شيرين از زندگيم غمی در دل کوچک خود دارم غم
هميشگی جدايی از تو آری غم نيست چيزی بزرگ تر و فراتر از غم هست.و ای کاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدای مهربانم مرا بپذيرنمی خواهم در يک روز در يک سال بلکه تا اخر عمرم مرا بپذيرو من همانم
که حال دلتنگ لحضات بودن با توهم آن لحظه که من ،من نيستم و هر چه هست خواهد بود تويی!
نگذار برای قدمی که بر راه تو پا می نهانم به بن بستی برسمدستهای کوچکم را بگيرو در قلبم اشنايه
ات را طلوع کن!


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشقی که هرگز غروب نخواهد کرد ،ای عشقی که هرگز پشت کوه نمی روی .تو هر لحظه با منی
و اين من هستم که همانند هميشه تنما می کنم که خودت را از من ذره ايی دريغ نکن و بگذار من لحظه
لحظه ثانيه ثانيه عمرم را با هر ضربان قلب هميشه تپنده ات زندگی کنم و عشق بورزم و عشق بگيرم!


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

_HediyeH_

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/3/21
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
1,945
امتیاز
163
سن
18
زمان حضور
10 روز 20 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای مهربان ترين مهربانا ،ای دانا ترين دانايان مرا به بزرگی خودت ببخش ،ببخش که گه گاه تورا
فراموش می کنم که تو را دارم که هر ثانيه با من هستی!حتی لحظه ايی مرا به حال خودم رها نکن و
چشمانت را ازمن مگير!


کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، FaTeMeH QaSeMi، Saghár✿ و 7 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا