خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجع به شخصیت امیر؟

  • فرد صالح و مورد اعتماد

  • خیانتکار و خاک بر سر

  • مرموزه و جاذاب

  • امیر کی بود اصن :/


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,677
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
صفحه موبایل را قفل کرد، دستش را روی میز گذاشت و سرش را بر دستش قرار داد. دیدن خوشحالی و کنار هم بودن پدر و مادرش همیشه برایش خوشایند ترین اتفاقا ممکن بود؛ اما وقتی به اتفاق رخ داده فکر می‌کرد، حال خوبش تا آخرین قطره تبخیر می‌شد و وجودش را می‌سوزاند. شاید مشکل اینجا بود که آن قدری که بقیه او را قبول...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گره پرورده | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: Meysa، YeGaNeH، فاطمه بیابانی و 17 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,677
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
موبایلش را قطع کرد و سمت صندلی چوبی‌اش رفت. پنج سالی می‌شد که برای امروز نقشه کشیده بود و کم کم به پایان ماموریتش نزدیک می‌شد.
میترا ذهنش آشفته شده بود و منتظر ریسمانی برای فرار از مشکلاتی که سمتش هجوم آورده بودند. روسری اش که تنها روی شانه چپش افتاده بود، مرتب کرد. کیف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گره پرورده | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Meysa، YeGaNeH، فاطمه بیابانی و 15 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,677
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#این قصه، قصه‌ی رنج و درد است، شاید به مذاقتان خوش نیاید؛ اما زندگی بیش از آن که با جملات عاشقانه پر شده باشد مملو از ناگوار‌های بی‌امان است.
چشمانش تار می‌دید و جای زدن شانه به گره‌ تنیده شده در دار، به دست خودش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گره پرورده | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • گریه‌
Reactions: Meysa، YeGaNeH، parädox و 15 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,677
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم؟

سرش را بلند کرد و چشمان آبی رنگ درخشانش را به نگاه میترا گره زد.
-میترا خانم به خدا خودشو داغون کرده، من اصلا زندگی به قیمت پیر شدن مامانمو نمی‌خوام. قیمت وسایل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گره پرورده | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Meysa، YeGaNeH، parädox و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,677
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
محسن از روی صندلی چرمی برخاست و به شایان اشاره کرد.
-دست از سر اون کاغذا بردار، همه تو خونه باغ منتظرن، به نیما گفتم راه افتادیم.
خودنویس آبی‌اش را کنار پوشه‌ولو کرد و کش و قوسی به بدنش داد.
-تموم شد.
پایان جمله‌اش با بلند شدن صدای زنگ موبایلش همراه شد. نام میترا نصر را که پشت خط بود، یادآور می‌شد. محسن که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گره پرورده | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Meysa، YeGaNeH، *RoRo* و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا