خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Cadman

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/2/21
ارسال ها
751
امتیاز واکنش
11,208
امتیاز
303
زمان حضور
31 روز 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
یاد روزهایی که جان کمترین متاع با ارزشی بود که برای دفاع از کیان و تمامیت ارضی ایران اسلامی از سوی هزاران ایرانی تقدیم به پیشگاه امام عصر (عج) و امام شهیدان است.
گلچینی از خاطرات همان روز ها از زبان رزمنده ها یا کتاب های مختلف
امیدوارم خوشتون بیاد

معلم ایستاد و گفت:شکیبا باشید بزرگواران شما و دغدغه مرگ مسافرین این جاده باشید و رهگذر ای پل که آنسو بهشت به تبسم ایستاده است و هرچه زیبایی و خوبی در انتظار.
دانش آموزان تشنه بودند و معلم تشنه تر .آیا آن روز کلاس تمام شد؟نه تازه آغاز شده بود.کلاسی بزرگ با شاگردانی بزرگ در کوچکترین جغرافیا در داغترین روز و در آ*غو*ش باز دشتی که در کرانه هایش شراره های شهادت قمقمه ها و همهمه ها با ضجه و عطش و بی تابی و اضطراب کودکان در آمیخته بود شیهه بود و شمشیر هیاهوی نیزه ها و بی تابی تیر ها در کمان معلم بزرگ.درسهایش را نگاه،در تبسم،در اشک و در هفتاد و دوبار سعی میان خیمه و میدان به هرکه تشنه فهمیدن بود داد و آنگاه دستی لرزان خنجر به سپیدای حنجره خشکیده اش کشید.هنوز درس می گفت:که الهی رضا برضائک تسلیا امرک لا معبود سوائک ...
آن کلاس بزرگ به همه روزگاران دامن گسترد و صدای صمیمی و سیال معلم وسعت همه سـ*ـینه ها و گوش ها را نواخت تا هیچکس فردا نگوید نمی دانستم چگونه باید بود چگونه باید باشد و چگونه باید رفت...
نقل از: ویژنامه اولین یادواره فرهنگی هنری خون خدا


گلچین خاطرات دفاع مقدس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *~sarina~*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا