- عضویت
- 29/5/20
- ارسال ها
- 372
- امتیاز واکنش
- 2,601
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- از دیار دور
- زمان حضور
- 15 روز 6 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
برترام کنت جوان روسیون فرانسه به همراه پاروله خدمتکار بدجنس خود قصر زادگاه خویش را ترک میکند تا به پاریس برود و در دربار شاه در مقام شوالیه خدمت کند. مادرش و پرستار او هلنای تا اندازهای زیبا ولی باتجربه که دختر ژرار دوناترون یکی از پزشکان خوب ناحیه روسیون است، در قصر باقیماندهاند. هلنا درطی چند سال اقامتش در قصر کنت روسیون سخت دلداده برترام گشته است؛ اما ازآنجاکه فرق بین مقام بزرگ کنت و مقام حقیر خود را میداند، امیدی برای این عشق بی فرجام نمیبیند و راز دل خود را در سـ*ـینه مخفی نگاه داشتهاست. پس از آنکه برترام کاخ را ترک میکند، دل شکستگی و اندوه هلنا بیش از پیش میگردد. در یکی از لحظات اوج دلتنگی درد روح خود را برای کنتس مادر برترام بازمیگوید. کنتس به هلنا امید میدهد و او را تشویق میکند که به دنبال برترام به پاریس برود. کنتس به هلنا میگوید که شنیدهاست یک جای حساس بدن شاه فرانسه زخم ناسوری شدهاست که تمام پزشکان آن را زخمی درمان ناپذیر اعلام کردهاند؛ ولی اگر هلنا بتواند (با کمک فکری پدرش) زخم ناسور شاه را شفا دهد، شاید شاه در ازای این خدمت فرمان دهد برترام با او ازدواج کند. اخگرهای امید عشق در چهره پوشیده از اشک هلنا ظاهر میشوند...
معرفی نمایشنامه نیک ان باشد که انجامش نکوست | ویلیام شکسپیر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com