کینه پنهان نمیماند...
«ویلیام شکسپیر»
این جمله بیانگر حس پنهان نیما نسبت به پدرش است، نیما تمام این سالها با کینهتوزی زندگی کرد تا انتقامش را از پدرش بگیرد و هیچ وقت خورشید پشت ابر نمیماند و این احساس هم آشکار شد!...
در مورد فضاسازی رمان باید بگویم که نیاز به کار دارد تا عالی شود! در رمان ما نیاز به تصویر سازی و تصور آن مکان و لوکیشن رمان را داریم، در واقع رمان با فیلم متفاووت است، ما در فیلم نیازی به تصور مکان و... را نداریم زیرا داریم ساخته ذهن و تصور نویسنده و کارگردان را مشاهده میکنیم ولی در رمان اینگونه نیست! در رمان خواننده نسبت به اطلاعاتی که نویسنده در اختیارش میگذارد، هر آنچه که میخواند را تصور میکند پس یکی از مهمترین عناصر رمان نویسی و یک امتیاز برای رمان داشتن فضاسازی عالی هست! فضاسازی رمان در پارتهای اولیه نقصهای بیشتری داشت ولی هرچه به جلو پیش میرفتیم بهتر وعالیتر میشد!
نویسنده به راحتی میتوانست در رمان اشک خواننده را در بیاورد، فقط نیاز بود کمی در غم اغراق کند و بال و پر بیشتری به توصیفاتش بدهد ولی نه آنقدر که زننده و باور ناپذیر باشد!
در رمان چرخش قلم وجود داشت! چرخش قلم به چه معناست و چگونه میتوان آن را بر طرف کرد؟ چرخش قلم یعنی وجود کلمات ادبی در محاوره از خوده رمان مثال میزنم کلمهی باران یک کلمهی ادبی هست که در جملهی محاوره استفاده شده، در اینجا بهتر است از کلمه بارون که محاوره است، استفاده شود! این مورد بهتر است اصلاح شود...
در پارتهای اولیه دو الا سه مورد شاهد چرخش زمان در رمان بودم، چرخش زمان به این معناست که جمله فعل واحدی ندارد، این مشکل یک نقص نگراشی هست و باعث میشود سطح رمان پایین بیاید، میتوان با یک ویرایش این مشکل را برطرف کرد...
اسم رمان، اسمی متناسب با رمان و جذاب است، ولی هم اسم خاکستر در کتابها و رمانها زیادی استفاده شده و هم اسم شعله ور، بگذارید راحت بگویم این دو اسم کلیشه هستند ولی در کنار هم ترکیبی زیبا و جذاب را فراهم کردهاند و استفاده از خاکستر عشق در خلاصه هماهنگی جالبی را با نام این رمان به وجود اورده ولی این مورد هم یک کلیشه است، تشبیه عشق به آتش، شعله و خاکستر یک تشبیه کلیشه هست، خلاصه مناسب با رمان است و همچنین مقدمهی رمان خوب است!
در ژانرهای رمان، ژانر های جنایی _پلیسی، اجتماعی و عاشقانه را مشاهده میکنیم؛ بگذارید تعریفی از ژانر جنایی پلیسی داشته باشیم، به صورت خلاصه ژانر جنایی_پلیسی به معنای این است که شخصیت اصلی داستان پلیس باشد؛ حال یک سوال اینجا به وجود میآید، آیا شایان، شخصیت اصلی رمان پلیس بود؟ که قطعا جواب آن تا به این جای رمان خیر است! ولی ممکن است نویسنده در آیندهی رمان مهرههای شخصیت را به گونهای بچیند که شایان پلیس شود!
نویسنده زمانی که در رمان را به زمان گذشته پرتاب میکند بهتر است از کلماتی چون «فلش بک» و برای مثال« پنج سال پیش» استفاده نکند، نویسنده باید با اطلاعاتی که در اختیار خواننده میگذارد به آن بفهماند که این یک سفر به گذشته است!
رمان در تاریخ یک نقص داشت! در یکجا نوشته بود که پانزده سال است که پدر شان برای آنها مرده است و در جای دیگر ذکر کرده بود که مادرشان ده سال است که فوت کرده و درست از آن زمان به بعد پدرشان برایشان فوت کرده!
اتفاقات در رمان از پارت اول و دستگیری شایان، شروع شد و این اتفاقات ادامه داشت تا زمانی که خبری از نیما برادر دوقلو و همسان شایان نبوده و نیست! استفاده از برادرهای دوقلو و تشابه آنها در رمان و مشکلات و اتفاقاتی که از این تشابه نشأت میگرفت جذاب و به دور از کلیشه بود!
شخصیت پردازی رمان سطحی متوسط و خوب رو داشت ولی نیاز به کار داشت تا بی نقص باشد! بهتر است نویسنده ویژگیهای اخلاقی شخصیتها را بیشتر در رمان به کار بگیرد و توضیح بیشتری راجب آن بدهد، برای مثال نویسنده در جای جای رمان یکی از ویژگیهای شخصیت را جای دهد و شخصیت شناسی را به خواننده واگذار کند؛ در شخصیت پردازی فقط گفتن آن که فلان شخصیت چنین ویژگی اخلاقیی را دارد کافی نیست، نویسنده باید آن ویژگی اخلاقی را به خواننده نشان دهد!
رمان خاکستر شعلهور رمانی جذاب و زیباست که ارزش خواندن و وقت گذاشتن را دارد، فقط یک سری مشکلات ریز دارد که با ویرایشی مختصر بر طرف میشود!
(قلمت به عشق به چرخه نویسنده جان)