خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوستان پارت‌ها ویرایش شدند، انشالله مورد پسند واقع شه:گل:

منتظر نقدهاتون هستم:sorrow:


بنام خدا
پارت نوزدهم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، . faRiBa .، ~✓taranom✓~ و 12 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیستم


خدای من چرا هرگز تصوری از گریه کردنش نداشتم!
هانا با ظرافت قطره اشکی که از چشمش چکیده را پاک می‌کند، منم تحت تاثیر قرار گرفته‌ام و برای سرازیر نشدن اشکم مدام پلک میزنم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، . faRiBa .، ~✓taranom✓~ و 12 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیست و یکم

آن شب با ملحق شدن سپهر به جمعمان اوضاع برایم قابل تحمل‌تر شد، وقتی چهره‌ی درهمم را دید با همان خوش مشربی ذاتی‌اش شروع کرد به گفتن خاطراتش با تنها رفیقش یعنی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، . faRiBa .، Nargesabd و 10 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیست و دوم


آهی میکشه و میگه:
- والا من اون زمان رفته بودم برای یه کاری چند روز رفته بودم یه شهر دیگه، وقتی برگشتم دیدم نادرخان و زن و بچش جمع کردن از اونجا رفتن، این شد که بخاطر دینی که به نادرخان داشتم منم دست قمر رو گرفتم و اومدم اینجا برای خدمت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، Saghár✿، . faRiBa . و 8 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیست و سوم


- نصیر خان با مهین تاج ازدواج میکنه و یکسال تموم نشده یه پسر گندمی چشم عسلی به دنیا میاره که همون پدربزرگه خودته.
- عسلی نه میشی!
برمیگرده طرفم و پشت پشمی نازک میکنه و میان خندیدن من میگه:
- خوب حالا همون که تو میگی.
چانه‌ی مربعیش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Saghár✿، . faRiBa .، ASaLi_Nh8ay و 8 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیست و چهارم


عمه لبخندش با نگاه به من جمع میشه، چشمای قهوه‌ای رنگ درشتش رو ریز میکنه.
- تو چرا انقدر رنگت پریده؟ مریض شدی؟
دستی به پیشانیم می‌کشم.
- نه عمه جون، خوبم.
به دماغ عروسکیش که حاصل عمل زیباییه چینی میده و میگه:
- هیچم خوب نیستی، مثل قحطی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: S.salehi، LIDA_M، ASaLi_Nh8ay و 5 نفر دیگر

زینب نامداری

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
75
امتیاز واکنش
2,705
امتیاز
153
سن
22
زمان حضور
11 روز 2 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنام خدا
پارت بیست و پنجم



- می‌شورم بعدا قمر خانوم، فعلا بقیه‌ی ماجرا رو تعریف کن که خیلی مشتاقم.
ابروهای باریک و هلالی شکلش بالا میپره.
- ادامه‌ای نداره قربانت بشم.
دود از سرم بلند می‌شه.
- چی؟!
دستمال چرب شده رو زیر شیر آب میگیره و مشغول شستنش میشه.
- چیز مهمی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تابستانی که برف بارید | زینب نامداری کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: S.salehi، LIDA_M، ASaLi_Nh8ay و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا