خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
آروم پیشونیشو بـ*ـو*سید..."خوب بخوابی عزیزم"
اون همیشه شب ها اینکارو انجام میده.
مهم نیس اون زنده اس یا مرده.
اون هنوزم دوستش داره.


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
«اریک» ده سال در شیفت شب آلکاتراز کار کرد. از نظر او بدترین قسمت کار، رفتن به اتاق اعدام با صندلی الکتریکی بود. یک شب او روی صندلی شوک نشست و عکس یادگاری گرفت تا به دوستانش نشان دهد. وقتی فیلم را ظاهر کرد در عکس تصویر صورتی را دید که از پشت صندلی خیره به او نگاه می‌کند. او هنوز هم نمی‌داند آن صورت چه بود. اریک می‌گوید گاهی اوقات واقعا احساس وحشت می‌کردم. نگهبان‌های دیگر داستان‌هایی درباره اتفاقات آن جا تعریف می‌کردند ولی من سعی می‌کردم توجهی به حرف آنها نکنم اما گاهی اوقات احساس ترس اجتناب‌ناپذیر بود.
«مری مک کلر» دوازده سال است که در این جزیره کار می‌کند. او از انزوای آن جا لـ*ـذت می‌برد و می‌گوید «این‌جا یک محل فانتزی استاندارد برای من است.» با این حال او هم اتفاقات عجیبی را تجربه کرده است. وی می‌گوید«بارها برایم اتفاق افتاده که احساس می‌کردم کسی مرا نیشگون می‌گیرد. من توضیحی برای آنها ندارم به همین خاطر هیچ‌وقت در موردشان با کسی حرف نزدم.»
«جان بنر» در دهه پنجاه، چهار سال از عمر خود را در این زندان گذراند این سارق بانک که هم اکنون در آریزونا زندگی می‌کند درباره زوزه‌های باد می‌گوید «شب‌ها وقتی با چشمان باز دراز می‌کشیدم به زوزه باد گوش می‌دادم. زوزه‌ای وحشت‌انگیز بود و انسان احساس می‌کرد ارواح هم با باد هم‌نفس شده‌اند. سعی می‌کردم عقلم را از دست ندهم هنوز هم هر وقت به آلکاتراز فکر می‌کنم به یاد بی‌رحمی‌هایش می‌افتم.» هر روز هزاران توریست از جاهای مختلف به آلکاتراز می‌آیند و از سلول‌های مختلف آن که هر یک نام زندانی خود را بر سر در خود دارند دیدن می‌کنند. وقتی خورشید غروب می‌کند دیگر کسی از آلکاتراز نمی‌رود بلکه همه از آن فرار می‌کنند. جانسون، نگهبان شب، نیز پس از گذراندن شبی در میان زوزه‌های ارواح کشته‌شدگان آلکاتراز، صبح روز بعد می‌گریزد تا چند ساعتی احساس امنیت نماید
انجمن رمان ۹۸|انجمن رمان نویسی


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
طبق گزارش دریافتی از اسیای دوردر یکی از پارکهای کوچک در کشور تایلند دخترک عجیبی چند وقتی مردم ان منطقه را سر در گم کرده است. در اکثر عکسهایی که در این پارک گرفته میشود این دختر وجود دارد در صورتی که این دختر را تابه حال کسی از نزدیک ندیده است این موضوع برای همه عادی شده بود تا این که خبرنگاری طی تحقیق از مردم فهمید این دختر حدود چند سال پیش فوت شده است.
مردم وحشت کرده و از پارک دوری کردند.مسئولین پارک از روزنامه مذکور شکایت کرده و آن ها ناچار به عذرخواهی شدند و مردم دوباره به پارک روان شدند که دوباره عکاسی عکس این دختر در را در عکسی ثبت کرد.
عکاس بیچاره را جریمه و به زندان انداختند ولی او قسم می خورد عکس واقعی است.
دوباره مدتی گذشت و بعد از مدتی دوربین کنترل ترافیک عکس این دختر را در بین مردم ثبت کرد.
مامور مذکور از کار بی کار و جریمه شد.
از آن پس کسی آن دختر را ندید و اگر هم دید به روی خودش نیاورد.
انجمن رمان نویسی | انجمن رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
مدرسه ی ارواح
تعداد زیادی از دانش آموزان یک مدرسه هندی که مدرسه شان در حیاط یک گورستان واقع شده از کابوس های شبانه رنج می برند، در نتیجه از مسوولان مدرسه خواستند محل مدرسه را تغییر دهند.
رقیب انصاری 6 ساله می گوید؛ «من از وقتی که مرده ها را به خواب می بینم که تهدیدم می کنند به موقع به مدرسه بیایم، دیگر به مدرسه نمی روم.»
در این هفته صدها کودک دبستانی به همراه والدین شان به نشانه اعتراض در مقابل دفتر مدیریت مدارس منطقه جمع شدند و خواستار آن شدند که محل مدرسه تغییر کند.
حدود 200 کودک در این مدرسه به صورت شیفتی درس می خوانند. این مدرسه به دلیل عدم در اختیار داشتن زمین کافی برای راه اندازی مدرسه و همکاری نکردن مقامات در روستای کوهاری در این محل واقع شد.
برخی از این والدین گفته اند خواب و سلامت فرزندان شان به دلیل کابوس هایی که در مورد ارواح می بینند مختل شده است.
یکی از والدین می گوید؛ «آنها تمام روز با هم درس می خوانند، بازی می کنند و ناهارشان را در حالی می خورند که روی سطح سیمانی قبرها نشسته اند. اما حالا ارواح می خواهند فرزندان ما را تسخیر کنند و این امر باعث بیماری کودکان شده است.
ما راهی جز فرستادن فرزندان مان به این مدرسه نداریم زیرا نزدیک ترین مدرسه جز این دست کم 4 ساعت تا روستا فاصله دارد.»
در این قبرستان بیش از 100 مقبره وجود دارد که تعدادی از آنها نیز تازه هستند و ظرف چند ماه گذشته کنده و پر شده اند.
مقامات استان پرجمعیت بیهار گفته اند درصددند محلی تازه برای مدرسه بیایند.
یکی از اعضای شورای اداره روستا در این مورد گفت؛ «شاید درگذشتگان نیز از شلوغی حیاط گورستان ناراضی باشند و دیگر هنگام آن رسیده که فکری برای این موضوع بکنیم.
]رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی
انجمن رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 
  • تشکر
Reactions: عقاید یک دلقک

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
روح هلندی
بی‌‌شک داستان (روح هلندی) معروف‌ترین داستان در میان تمام کشتی‌های شبح‌زده می‌باشد. هر چند که بیشتر این داستان‌ با افسانه عجین گشته است ولی اصل آن بر پایه حقیقت می‌باشد. در سال 1680 یک کشتی به فرماندهی ناخدا (هندریک و اندردکن) سفر خود را از آمستردام به (باتاویا) بندری در هندشرقی آغاز کرد. بنا براین افسانه، وقتی کشتی (واندردکن) در حال گذشتن از (دماغه امیدنیک) بود گرفتار طوفانی سهمگین شد. واندردکن توجهی به خطرات این طوفان که از نظر ملاحان هشداری از جانب خداوند بود، نکرد. کشتی در نبرد با طوفان و گردباد از هم پاشید و غرق شد و همه خدمه آن طعمه دریا شدند. می‌گویند واندردکن توسط خداوند تنبیه شد. تنبیه او این بود که روحش تا ابدیت در نزدیکی دماغه در کشتی خود سرگردان باشد. چیزی که این افسانه را ماندگار کرده این است که تاکنون بارها حتی در قرن بیستم افراد مختلفی ادعا کرده‌اند (روح هلندی) را دیده‌اند. یکی از نخستین شاهدان این ادعا کاپیتان و خدمه یک کشتی انگلیسی در سال 1835 بودند. آنها اعلام کردند که در طوفانی وحشتناک کشتی روح مانندی را دیده‌اند که به کشتی آنها نزدیک شده است. آن کشتی آنقدر نزدیک شد که خدمه انگلیسی از تصادف قریب‌الوقوع دو کشتی به هراس افتادند ولی ناگهان کشتی ارواح ناپدید گشت.
(روح هلندی) بار دیگر در سال 1881 توسط دو نفر از ملوانان کشتی (باچانته) دیده شد و روز بعد از آن یکی از آن دو نفر از بالای بادبان کشتی به پایین افتاد و از دنیا رفت. در ماه مارس سال 1939 هم این کشتی ارواح در ساحل آفریقای جنوبی دیده شد و تعداد زیادی از مردم که در ساحل مشغول استراحت و تفریح بودند قسم خوردند که با چشمان خود آن را دیده‌اند و جزئیات کشتی هلندی را توصیف نمودند. درآن روز، روزنامه چاپ آفریقای جنوبی در گزارش خود نوشت: (آن کشتی با سرعتی وهم‌آلوده مستقیم به سوی ساحل پیش می‌آمد. همه به تکاپو افتاده بودند و می‌پرسیدند که آن چیست و از کجا آمده است؟ ولی درست وقتی که هیجان به اوج خود رسید، کشتی اسرارآمیز همان‌طور که ناگهان آمده بود، ناگهان ناپدید شد. آخرین باری که این کشتی دیده شد در سال 1942 و در ساحل کیپ‌تاون بود. در آن روز چهار نفر روح هلندی را دیدند که به ناگاه محو شد.
انجمن رمان ۹۸ | انجمن رمان نویسی


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
ارواح دریاچه گریت لیکس
_ گویی دریاچه (گریت لیکس) در آمریکا هیچگاه بدون حضور ارواح خود معنا ندارد. در ماه سپتامبر سال 1678 کشتی (گریفن) اسکله (گرین‌ بی)‌ در میشیگان را ترک کرد و مدتی بعد ناپدید شد ولی تا سالها بعد ملوانان مختلفی ادعا می‌کردند که (گریفن) را شناور بر روی دریاچه دیده‌اند.
_ (ادموند فیتز جرالد) کشتی معروفی بود که به‌دنبال کشف معادن تازه در دریاچه گریت لیکس به این سو و آن سو می‌رفت. ولی این کشتی بزرگ در روز نوزدهم نوامبر سال 1975 غرق شد و تمام 26 خدمه آن جان خود را از دست دادند. ده سال بعد کارکنان یک کشتی تجاری اعلام کردند که (ادموند فیتز جرالد) را در میان آبها دیده‌اند که به جلو می‌تازد.
_ در سال 1988 یک غواص آمریکایی در اعماق دریاچه (سوپریور) گریت لیکس شنا می‌کرد که به بقایای کشتی بخار (امپراطور) رسید. او به داخل بازمانده‌های کشتی شنا کرد تا قسمت‌های مختلف آن را تماشا کند. این غواص قسم می‌خورد که در خوابگاه کشتی، یکی از خدمه‌ را دیده است که بر روی تختی شکسته خوابیده بود. در همان هنگام روح برگشت و به غواص نگاه کرد.
انجمن رمان نویسی | انجمن رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
چهره‌هایی بر آب
در ماه دسامبر سال ( 1924جیمز کورتنی) و (مایکل میهان) دو تن از خدمه‌های کشتی (اس. واتر تاون) در همان حالی که کشتی به سوی کانال پاناما درحرکت بود داشتند تانکر نفتکش را تمیز می‌کردند ولی متاسفانه در اثر استنشاق گاز درون تانکر جان خود را از دست دادند. در آن زمان رسم بود جسد ملوانانی که در حال سفر از دنیا می‌رفتند را درون دریا می‌انداختند جسد این دو ملوان نیز به دریا انداخته شد ولی این آخرین باری نبود که ملوانان جیمز و مایکل بد اقبال را می‌دیدند. روز بعد و همینطور چند روز پس از آن چهره روح مانند آن دو بر روی آبهای اطراف کشتی دیده می‌شد. شاید اگر کاپیتان کشتی عکس این چهر‌های درون آب را نمی‌گرفت و به همراه خود نمی‌‌آورد هیچکس این داستان را باور نمی‌کرد.
انجمن رمان نویسی


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
رودخانه مرگ
این که یک کشتی در اقیانوس‌های وسیع، ژرف و مه‌آلود گم شود عجیب به نظر نمی‌رسد و قابل پذیرش است ولی چطور ممکن است یک کشتی در یک رودخانه ناپدید شود و دیگر هیچ اثری از آن بر جای نماند؟ در ژوئن سال 1872 کشتی بخار (آیرون ماونتین) با بار پنبه و بشکه‌های ماسه‌ آهک از بندر (ویکس برگ) در رودخانه (می‌سی‌سی‌پی) به راه افتاد و رو به شمال رودخانه به مقصد بندر (پتیزبورو) حرکت کرد. تعدادی الوار نیز از پشت کشتی با طناب کشیده می‌شد. اواخر آن روز کشتی بخار دیگری به نام (ایروکیس چیف) الوارها را سرگردان بر روی رودخانه یافت. طناب آنها بریده شده بود. خدمه (ایروکیس چیف) الوارها را از آب گرفتند و صبر کردند تا کشتی (آیرون ماونتین) برسد و دوباره آنها را به خود ببندد. ولی آن کشتی هرگز نیامد. پس از آن دیگر هیچکس آیرون ماونتین و خدمه آن را ندید. هیچ اثری از آن کشتی بزرگ رودخانه می‌سی‌سی‌پی کشف و حتی تکه‌ای از بدنه آن هم یافت نشد.
انجمن رمان نویسی رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
کوئین مری
یکی از شناخته شده‌‌ترین و مشهورترین‌ کشتی‌های اقیانوس‌پیمای دنیا (کوئین مری) می‌باشد که هم‌اکنون تبدیل به هتلی جذاب برای توریست‌ها شده است. می‌گویند این کشتی میزبان چندین روح می‌باشد. یکی از این اشباح، روح (جان پدر) مکانیک هفده ساله است که در سال 1966 در نزدیکی موتورخانه کشتی در هنگام کار روزانه لای در (آب‌بند( (دری که با چرخ‌های مخصوص بسته می‌شد و آنقدر محکم بود که آب هم از لای درز آن به ‌داخل نفوذ نمی‌کرد) قرار گرفت و از دنیا رفت. سالهاست که هرازگاهی از اطراف در صدای تق‌تقی به گوش می‌رسد. یک راهنمای تور می‌گوید: یک بار شبحی سیاه‌پوش را کنار در آب‌بند دیده است.
او صورت شبح را به وضوح دیده و وقتی آن را با عکس (جان‌پدر) مقایسه کرد دریافت که او خود (جان‌پدر) بوده است. روح یک زن اسرارآمیز سپید‌پوش نیز گاه‌به‌گاه روی عرشه کشتی دیده می‌شود ولی او همیشه وقتی به پشت دکل می‌پیچد، ناپدید می‌شود. روح بعدی مردی با لباسی آبی و خاکستری است. او را بارها در راهروی موتورخانه دیده‌اند. در کنار استخر کشتی هم صداها و خنده‌های عجیبی به گوش می‌رسد. تاکنون چندین بار شبح پسربچه کوچکی نیز در اطراف استخر دیده شده است
انجمن رمان نویسی رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,426
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
بازگشت دریا سالار
روز 22 ژوئن سال 1899 دقیقا راس ساعت 3:39 بعدازظهر، ناو سلطنتی ویکتوریا با کشتی دیگری تصادف کرد و غرق شد. بیشتر خدمه مردند و فرمانده ناو دریاسالار (سرجورج تریون) نیز در میان مردگان بود.
تحقیقات و گزارشات بعدی نشان می‌داد که این حادثه به‌خاطر فرمان اشتباه سرجورج صورت گرفت. بازماندگان آن کشتی می‌گویند: وقتی ناو در حال غرق شدن بود صدای فریادهای او را می‌شنیدند که می‌گفت: (همه‌اش تقصیر من بود.) درست در زمان غرق شدن کشتی، همسر سرجورج در خانه خود در لندن جشن برپا کرده بود. چند تن از مهمانان او قسم می‌خورند که کمی پس از ساعت 3:30 بعد‌ازظهر سرجورج را دیدند که در اتاق کار خود قدم می‌زد.
انجمن رمان نویسی رمان ۹۸


داستان های ترسناک

 
  • تشکر
Reactions: عقاید یک دلقک
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا