خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
توصيه‌هاي قلمي

1. هنگام نوشتن، مخاطب و خواننده خود را «يك نفر» يا «چند نفر معدود» فرض كنيد و آنان را نمايندۀ جامعۀ مخاطب بدانيد.
2. بر اين باور باشيد كه خوانندۀ شما هوشمند، منتقد و ديرباور است.
3. اطناب و زياده‏گويي را به كتاب خود راه ندهيد و ايجاز را نيز به جايي نرسانيد كه سر از گنگي و ابهام در آورد.
4. در بيان نكته مهم و مطلب اساسي خود، عجله نكنيد و بدون مقدمه نيز وارد نشويد. مقدمات نيز به حدّي نباشد كه اصل مطلب را تحت الشعاع قرار دهد.
5. ساده و روان بنويسيد؛ اما سطحي و سرسري نه.
6. جملات، هر قدر كوتاه‏تر و گزيده‏تر باشند، رساترند.
7 . در تيترسازي و فاصله ميان تيترها افراط و تفريط نكنيد.
8.. غناي ادبي را جايگزين فقر علمي نكنيد.
9. تا مي‏توانيد از كلمات و تركيب‏هاي ساير حوزه‏هاي علمي و قلمروهاي مختلف استفاده كنيد. خود را محدود به واژه‏ها و تركيب‏هاي ويژه‏اي نكنيد كه فقط در موضوع كتاب شما كاربرد دارند.
10. با خواننده خود صميمي و راحت باشيد؛ چنان‏كه اگر درباره موضوعي اطلاع كافي نداريد، صادقانه بنويسيد كه در اين باره حرف مهمي ندارم. نيز مي‏توانيد خواننده را به منابع مربوط ارجاع دهيد.
11. به‏جدّ از كليشه‏ها و حرف‏ها و تعابير كليشه‏اي و شعارگونه پرهيز كنيد.
12. دربارۀ موضوعي كه مي‏نويسيد، حتما پيش از دست بردن به قلم، مهم‏ترين آثار را در آن موضوع بخوانيد يا دست‏كم از درون‌مايۀ آنها بي‏خبر نباشيد.
13. نوشتن، هنر است و مانند ديگر هنرهايي كه مي‏شناسيم، فرايند پيچيده‏اي دارد. نه آن را آسان بگيريد و نه از آن بهراسيد. فقط بدانيد كه در هنرورزي بايد حوصله داشت و آهسته راه پيمود و هماره تجربه اندوخت.
14. تا مي‏توانيد خود را نسبت به موضوع مقاله يا كتابي كه مي‏نويسيد، بي‏طرف و گزارشگر نشان دهيد. سمت‏گيري‏هاي تند و بي‏مقدمه، از اعتماد خواننده مي‏كاهد.
15. در تعيين عنوان و بخش‏هاي كتاب، به تجربه و توانايي‏هاي خود اكتفا نكنيد و حتما با يك يا چند كارشناسِ خوش‏ذوق مشورت كنيد.
16. در همه چيز بايد معتدل بود؛ حتي در زيبانويسي. اگر اندكي بيش از آنچه مي‏بايست، در زيبا كردن قلم تلاش كنيد، غلظت ادبيات را در اثر خود بالا برده، به اعتبار علمي آن لطمه مي‏زنيد.
17. هميشه بر اين گمان باشيد كه خوانندۀ شما، آدمي بي‏حوصله و پر از مشكل و مسئله است. بنابراين چنان بايد نوشت كه سرشار از تنوع، تغيير ذائقه و شيرين‏كاري باشد. در هر نوشته، به طريقي ويژه مي‏توان تغيير ذائقه داد و ايجاد تنوع كرد. مطالعه آثار برجسته و ممتاز، دست شما را براي تنوع‌آفريني باز مي‏كند.
18. چنان بنويسيد كه گويي در حالِ گفت‏وگوييد، نه سخنراني يا قرائت بخشنامه‏هاي رسمي.
19. اصلِ مهم در جمله‏سازي و عبارت‏پردازي، حُسنِ تعبير و يافتن زاويه‏هاي غيرتكراري و ابتكاري است.
20. در استعمال و استخدام كلمات، علاوه بر معناي آنها، به بار منفي و مثبت، و سابقۀ تاريخي و موسيقي آنها نيز بايد توجه كرد.
21. بر سرمايه واژگاني خود بيفزاييد و قلم خود را با كلمات بيشتر و تازه‏تري آشنا كنيد.
22. هيچ عاملي به اندازۀ مطالعه شعر، قلم را توان‌مند، پرواژه، آشنا با اسلوب‏هاي متفاوت بيان، و شيوا نمي‏كند.
23. به هر طريقي كه مي‏توانيد راهي براي طنز و شوخ‏طبعي به نوشته خود باز كنيد؛ البته به مقداري كه مقاله يا كتاب را سبك و هزل‏گونه نكند.
24. در انتخاب كلمات، به اصل تناسب و همخواني لفظي يا معنايي، كمابيش توجه شود.
25. استفاده از برخي آرايه‏هاي سنتي - مانند سجع و جناس- را به حداقل برسانيد؛ زيرا نثر معاصر تناسبي با اين‏گونه صنايع روساختي ندارد. نثر امروز فارسي به آرايه‌هاي زيرپوستي علاقه‌مندتر است.


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari، ...Ice...، The unborn و 3 نفر دیگر

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
***

با توجه به اینکه درست نگاه کردن و ایده گرفتن از مهمترین مهارت ها است.یک تمرین برای افزایش این مهارت داریم .

در این تمرین باید به تماشای یک فیلم بنشینید و از ابتدا فیلم را روی کاغذ بیاورید ، نه به صورت کامل بلکه به صورت تیتروار ، همه اتفاقات فیلم را بنویسید ، پس از آن از بین نوشته ها یکی را انتخاب کرده و همان را به یک داستان کوتاه تبدیل کنید .

در این تمرین ذهن شما فعال می شود و یاد می گیرد که از هر اتفاقی که در اطراف شما رخ میدهد ، ایده گرفته و آن را به داستان تبدیل کند.

هزاران ایده برای نوشتن داستان وجود دارد ، به این فکر نکنید که داستان نوشته شده آیا خوب است یا خیر ، فقط بنویسید ، قرار نیست که اولین داستان یا رمانی که می نویسید جایزه نوبل ببرد ، باید صدها داستان بنویسید تا بلاخره یک شاهکار خلق شود ، اجازه ندهید ذهن تنبل و تن پرور با این جمله که تو نمی توانی شما را در اختیار بگیرد .


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari، Nirvana، ...Ice... و یک کاربر دیگر

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
***

با توجه به اینکه درست نگاه کردن و ایده گرفتن از مهمترین مهارت ها است.یک تمرین برای افزایش این مهارت داریم .

در این تمرین باید به تماشای یک فیلم بنشینید و از ابتدا فیلم را روی کاغذ بیاورید ، نه به صورت کامل بلکه به صورت تیتروار ، همه اتفاقات فیلم را بنویسید ، پس از آن از بین نوشته ها یکی را انتخاب کرده و همان را به یک داستان کوتاه تبدیل کنید .

در این تمرین ذهن شما فعال می شود و یاد می گیرد که از هر اتفاقی که در اطراف شما رخ میدهد ، ایده گرفته و آن را به داستان تبدیل کند.

هزاران ایده برای نوشتن داستان وجود دارد ، به این فکر نکنید که داستان نوشته شده آیا خوب است یا خیر ، فقط بنویسید ، قرار نیست که اولین داستان یا رمانی که می نویسید جایزه نوبل ببرد ، باید صدها داستان بنویسید تا بلاخره یک شاهکار خلق شود ، اجازه ندهید ذهن تنبل و تن پرور با این جمله که تو نمی توانی شما را در اختیار بگیرد .
#یاد_گرفتم

۱. مبتذل نویس نباشیم.
۲. انواع ژانر های رمان.
۳. رمان با کیفیت بنویسم.
۴.تعداد پارت های اصلی.
۵. تمرین.
۶. بازم مبتذل ننویسم.


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari، Nirvana، ØMĪĎ و 2 نفر دیگر

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
انتخاب #زاویهٔ_دید
#جری_رینولدز و علی‌رضا آرام

روایت‌گر داستان شما چه کسی است؟ چه کسی داستان را تعریف می‌کند؟ یکی از شخصیت‌های داستان؟ یا شخصیتی خارج از داستان؟ یک راه ساده برای شناختن راوی داستان، توجه به ضمایر به کار رفته در آن است. اگر داستان توسط فردی روایت می‌شود که دائم می‌گوید: من چنین و چنان کردم، راوی یکی از شخصیت‌های داستان است. ولی گاهی اوقات راوی_داستان فردی است که بیرون از وقایع داستان ایستاده و برای خواننده قابل رویت نیست. چنین راوی در روایت وقایع داستان از ضمیر او یا آن‌ها استفاده می‌کند.

اگر راوی_ازنوع_دوم یعنی فردی بیرون از وقایع داستان باشد، گاهی اوقات فقط یک نظاره‌گر است یعنی فردی که فقط اتفاقات را می‌بیند و صداها را می‌شنود. اما گاهی وقت‌ها با یک راوی مواجه می‌شویم که در ضمن گزارش وقایع بیرونی، ما را از اندیشه ذهنی و احساسات درونی یک شخصیت نیز مطلع می‌سازد. در این موارد راوی داستان دانای کلی است که همزمان با شرح اتفاقات، رفتارها و گفتارهای شخصیت‌ها اتفاقات ذهنی‌ای را که برای یک شخصیت ( معمولاً شخصیت اصلی) رخ می‌دهد هم بیان می‌کند و در حقیقت می‌توان داستانی را که راوی نقل می‌کند شرح تجارب ذهنی و خارجی شخصیت اصلی نامید.

به نظرم بهترین راه برای روایت داستان‌های کوتاه این است که آن را از دید سوم_شخص_روایت کنیم. سوم شخصی که علاوه بر شرح رویدادها، آنچه را در ذهن شخصیت اصلی می‌گذرد نیز روایت می‌کند. بسیاری از داستان‌های کوتاه به همین شیوه و از همین زاویهٔ_دید روایت می‌شوند. در این روش شما به آسانی می‌توانید از درون ذهن شخصیت اصلی بیرون بیایید و رفتار و گفتار یکی دیگر از شخصیت‌های داستان را توصیف کنید و پس از آن دوباره به دنیای ذهنی شخصیت اصلی بروید و افکار و عواطف او را، بدون این‌که داستان از فضای واقع‌گرا خارج شوید، توصیف کنید.

توصیه دیگر من این است که در نوشتن داستان کوتاه برای حفظ تمرکز خود و خواننده، از ورود به دنیای ذهنی شخصیت‌های دیگر (غیر از شخصیت اصلی ) خودداری کنید. ورود به دنیای ذهنی همهٔ شخصیت‌ها یعنی وارد کردن جزئیات بسیار زیاد به داستان و به هم خوردن خط اصلی داستان و در نتیجه کسل شدن مخاطب از این همه واقعه و احساس متنوع و متفاوت. به یاد داشته باشید که #داستان_کوتاه باید کوتاه و تکیده باشد. بنابراین بهتر است وقتی داستان کوتاه می‌نویسید، فقط افکار و عواطف شخصیت اصلی و رفتار و گفتار شخصیت‌های دیگر را بیان کنید. در این صورت بدون زیاده گویی در داستان، خواننده هم با شخصیت اصلی آشنا می‌شود و هم از وقایع بیرونی مطلع می‌گردد.

اگر داستان شما به شکلی است که هیچ نیازی به ورود به دنیای ذهنی شخصیت‌ها ندارد، کافی است تنها وقایع بیرونی را آن هم با راوی سوم شخص روایت کنید. در این مواقع حتماً باید دقت کنید که شرح و توضیح منحصر به اتفاقات بیرونی باشد. آنچه در این داستان‌ها اهمیت دارد #توصیف_صحنه، حرکات فیزیکی و #گفت‌و‌گوی_میان_شخصیت‌هاست. این نوع داستان، عینی‌ترین نوع داستان‌گویی [در مقابل داستان‌های ذهنی] و همان چیزی است که اصطلاحاً به آن درام می‌گوییم.

اگر می‌خواهید در داستان خود صدای یک فرد و تجربیات شخصی او به گوش خواننده برسد، باید داستان را از زبان اول شخص روایت کنید. معنی سخنم این نیست که باید داستانی دربارهٔ خودتان بنویسید. منظورم این است که شما یکی از شخصیت‌های داستان را برگزیده‌اید تا راوی وقایع داستان آن هم با ضمیر اول شخص باشد..."


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari، Nirvana، ...Ice... و یک کاربر دیگر

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
ده كلمه مورد علاقه خودتان را انتخاب كنيد

تابه‌حال فکر کرده‌اید که کلمات موردعلاقه شما چه کلماتی هستند؟

فکر کردن به کلمات موردعلاقه و مرور همیشگی آن‌ها می‌تواند موتور خلاقیت ما را روشن کند، این کار ساده و لـ*ـذت‌بخش است، همین الان یک کاغذ بردارید و ده کلمه موردعلاقه‌تان را بنویسید؛ سپس هر چند وقت یک‌بار لیست کلماتتان را مرور کنید و ببیند نظرتان درباره یک از کلمه‌ها تغییر کرده و بعد کلمه تازه‌ای را جایگزین کنید.
لیست‌ها همیشه جذاب و خواندنی‌اند، مثل لیست ده فیلم یا ده کتاب مورد علاقه مشاهیر.
لیست ده کلمه مورد علاقه افراد جالب‌تر از هرچيزي ميتواند باشد.
این لیست از لیست فیلم‌ها و کتاب‌ها حرف‌های بیشتری برای گفتن دارد. ده کلمه مورد علاقه هر کسی کنار هم مانند شعری‌ست که فقط شاعرش ارتباط کلمه‌ها را می‌داند.
کار جالب آیریس رادیش در کتاب زندگی‌نامه کامو خلاقانه و بی‌نظیر است. او تمامی فصل‌های کتاب «کامو، آرمان سادگی» را بر اساس ده کلمه مورد علاقه کامو نام‌گذاری کرده:
دنیا،رنج،زمين،مادر،انسان ها،بيابان،شرف،تيره روزي،تابستان،دريا
مگر می‌شود شیفته‌ی نوشتن باشی و مسحور فریبایی کلمات نباشی!
تمرین سرگرم کننده و جالبی ست. از امتحان کردن آن پشیمان نمی‌شوید.
ده کلمه مورد علاقه‌تان را بنویسید و بعد اگر کنجکاوتر بودید و حوصله داشتید درباره هر کلمه یک پاراگراف یا حداقل یک جمله درباره هر حسی که به آن کلمه دارید بنویسید.
این تمرین علاوه بر اینکه می‌تواند منجر به ایده‌های جدیدی شود، حساسیت خوبی نسب به کلمات ایجاد می‌کند.
می‌توانید هر چند ماه یک بار لیست ده کلمه مورد علاقه‌تان را به روز کنید.


.....


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari و Nirvana

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
+نکته_آموزشی

هر گاه پیشوند «ب» بر سر افعالی بیاید که با «اَ» و «اُ» شروع می‌شوند، حرف «ی» جانشین «اَ» و «اُ» می‌شود.
مثال درست: بینداز، بیفتاد، بینجامد، بینداخت، بینگیخت، بیفکند.
مثال نادرست: بیانداز، بیافتاد، بیانجامد، بیانداخت، بیانگیخت، بیافکند.

یای نکره وقتی به کلمات مختوم به «ای» (مثل «کشتی») می‌رسد خیلی‌ها را به اشتباه می‌اندازد و اغلبِ کسانی که با مبحث رسم‌الخط آشنایی دقیق ندارند آن را حذف می‌کنند. مثلاً، به‌جای «کشتی‌ای که در ساحل یونان غرق شد ۸۷ مسافر داشت»، می‌نویسند: «کشتی که در ساحل یونان غرق شد ۸۷ مسافر داشت.» توجه داشته باشید که یای نکره را در کلمات مختوم به «ای» حتماً بنویسید


-نویسنده_هستیم-


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,858
امتیاز
373
سن
21
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
9 روز 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نويسندگان بزرگ چگونه الهام می گیرند؟

#اوتسا_مشفق»، نویسنده «ایلین»

چند هفته بعد از رفتنم به لس‌آنجلس در پاییز ۲۰۱۱، با فیلمساز جوانی آشنا شدم که داشت فیلم مستندی درباره جوان‌های محکوم به حبس ابد بدون عفو می‌ساخت. یکی از داستان‌هایی که برایم تعریف کرد، ‌تا ابد در ذهن و قلبم حک شد. ماجرا درباره پسری بود که پدرش با همدستی مادرش، سال‌ها او را مورد سوءاستفاده **** قرار می‌داد. آن پسر پدرش را کشته بود و باید باقی عمرش را در زندان سپری می‌کرد. یک سال بعد که دست به نگارش یک رمان زدم، آن داستان در ذهن من دوباره ظاهر شد: چرا آدم‌هایی که دوست داریم، را ‌آزار می‌دهیم؟ چرا قدرت انکار این‌قدر زیاد است؟ آیا می‌توانیم از هویتی که با آن زاده شده‌ایم، ‌فرار کنیم؟ معنی آزادی چیست؟

صادقانه بگویم، جوابم به این سوال‌ها خودم را ترساند. ترسیدم که خوش‌بینی‌ام با حقایق دردناکی مثل «چیزی به معنای انسان‌دوستی وجود ندارد»، «خشونت و ترس، المان‌های اساسی در زندگی ما روی این کره خاکی هستند»، «آدم نمی‌تواند از خود واقعی‌اش فرار کند» و «فقط وقتی مردم، به آزادی حقیقی می‌رسم» روبرو شود. آن ترس شعله‌ای شد و راهم را به سمت کشف راوی رمانم یعنی «ایلین دانلوپ» و مسیرهایی که او از آن طریق می‌توانست به این مسائل پیچیده و آزاردهنده بپردازد، روشن کرد.

«ایلین» قرار بود اولین رمان من باشد، و من دوست داشتم گستره وسیعی از خواننده‌ها را به خود جذب کند؛ از آن تیپ‌های ادبی گرفته که من را به عنوان داستان‌نویس می‌شناختند تا مسافرانی که در کتابفروشی فرودگاه به دنبال کتابی کوتاه هستند تا طی پرواز مطالعه کنند. من حتی کتابی به نام «رمان ۹۰ روزه» را خریدم تا اطلاعاتی درباره سبک و ساختار ادبیات داستانی جریان اصلی کسب کنم. از سادگی ساختار رمان‌های سه‌اَکتی خنده‌ام می‌گرفت؛ انگار هنر با قرار دادن متغیرهای تصادفی در یک فرمول جبری به وجود می‌آید.

متوجه شدم که این ساختار، چکیده آثاری است که طی یک قرن گذشته به نگارش درآمده‌اند؛‌ کارهایی که ما آن‌ها را کلاسیک می‌خوانیم. این ساختار بسیار شبیه به ساختاری است که به عنوان الگو در فیلم‌های هالیوودی استفاده می‌شود.

تجربه کتابخوانی که با انتظارات فشرده خواننده‌ها بازی می‌کند، را دوست داشتم. بنابراین قالب سنتی را گرفتم و گفتم: ببینیم چه می‌شود. فکر می‌کردم مطمئنا یک تجربه خلاقانه و جذاب از کار درمی‌آید اما همچنین می‌دانستم این معماریی بی‌نقص برای دربرگرفتن یک سوال بزرگتر است: آیا می‌توانی در محدودیت‌های یک سیستم احساس آزادی کنی؟ فهمیدم که نمی‌توانم، اما این محدودیت‌ها گاهی به نبوغ ختم می‌شود.

بنابراین من «ایلین» را خلق کردم. او زنی مجرد است در سال‌های ابتدای دهه سوم زندگی‌اش، که در شهری کوچک در منطقه ساحلی نیوانگلند زندگی می‌کند. او در زندان نوجوانان کار می‌کند و از پدر معتاد‌اش که یک پلیس بازنشسته است، مراقبت می‌کند. تصمیم گرفتم داستان کتاب را در سال ۱۹۶۴ تعریف کنم چون آمریکا در آن زمان سراشیبی یک تحول فرهنگی را طی می‌کرد و من داستان «ایلین» را هم به شکل یک تحول می‌دیدم. تصمیم گرفتم داستان «ایلین» را هم‌پای داستان الهام‌بخش یک پسر جوان در زندان، پیش ببرم.

داستان آن جوان، داستانی نبود که بخواهم تعریف کنم اما داستان «ایلین»، حداقل از لحاظ احساسی به داستان خودم خیلی نزدیک بود. در پایان، من به کتاب، به عنوان یک طنز تلخ نگاه می‌کردم که به من اجازه می‌داد روایت را به سمت حداکثرهای نامتعارف پیش ببرم. چرا یک رویکرد مستقیم پیش نگرفتم؟ وقتی تو مستقیم به چشم‌های یک چهارپا نگاه کنید، به شما حمله می‌کند. بهتر است از اطراف وارد شوید. با این روش چیزهای بیشتری گیرتان می‌آید.

...........


*نویسندگی✒*

 
  • تشکر
Reactions: mari
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا