- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 8,710
- امتیاز واکنش
- 29,620
- امتیاز
- 473
- سن
- 23
- محل سکونت
- کویِ دوست
- زمان حضور
- 207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
۱- نخست یک پزشک تبعیدی یونانی دربار داریوش که دلش سخت هوای وطن کرده بود و می خواست به هربهایی شده به یونان باز آید داریوش را برانگیخت تا به یونان بتازد. داریوش نقشه ی یک لشکرکشی به اروپا را کشیده بود، ولی آهنگ تاختن به یونان را نداشت ، بلکه شمال یونان وبسفور و دانوب را در برابر دیده داشت . داریوش می خواست به جنوب روسیه لشکر کشد. زیرا چنین می پنداشت که سکاها که مرزهای شمال و شمال شرقی کشور او را پی سپر ستوران خویش می کردند در آنجا خانه دارند. اما وسوسه های این پزشک او را بر آن داشت تا مأمورانی به یونان بفرستد .۲- این لشکرکشی داریوش در برابر ما، دریچه ای بس بزرگ می گشاید. پرده را از روی سرزمین بالکان به کناری می برد و ما را توانا می سازد که آن سوی یونان را که تاکنون از آن هیچ سخن نگفته ایم ببینیم و دانوب را زیر چشم بگیریم . هسته ی مرکزی سپاه او از شوش به راه افتاده و هرچه پیشتر می رفت گروههایی دیگر به آنان می پیوستند تا به بسفور رسیدند. در اینجا یونانیان همدست ایران (یعنی ایونیان آسیای صغیر ) پلی از قایقها بر تنگه بسته بودند و لشکر از آن گذشت . یونانیان همدست ایران قایقها را به دهانه ی دانوب بردند تا در آنجا نیز پلی دیگر برای لشکریان ایران ببندند. داریوش در کرانه های دریای سیاه تا سرزمینی که اکنون بلغارستان خوانده می شود و آن هنگام تراس یا تراکیه نامیده می شد راند و به دانوب رسید و از دانوب نیز گذشت . داریوش در ادامه راه ، چندان کامیاب نبود، بنابراین اکنون که خواهش و گرایش داریوش نسبت به لشکرکشی اروپا از میان رفته بود. به شوش بازگشت و سپاهی در تراکیه زیر فرمان سرداری معتمد به نام مگابیز گذاشت . این سردار دست به فرمانبردار ساختن مردم تراکیه زد و در میان سرزمینهایی که به فرمان آورد پادشاهی خردی بود که نخستین بار اکنون در تاریخ نام آن می آید.این پادشاهی خرد، مقدونیه بود که مردمش پیوندی نزدیک با یونانیان داشتند. چنان که به امیر آن اجازه داده شده بود که در مسابقات المپیک شرکت کند و جایزه ببرد .
۳- داریوش می خواست هیس تیه (که در جنگهای داریوش ، به او خدمتهایی کرده بود)، را پاداش دهد و به او اجازه داد که شهری در تراکیه برای خود بسازد. اما مگابیز نظری دیگر داشت و شاه را بر آن داشت که هیس تیه را با خود به شوش برد و به عنوان رایزن در آنجا همچون زندانی نگاه دارد و این مرد نخست از رسیدن به چنین پایگاهی سخت خشنود شد و آن گاه به حقیقت امر پی برد. دربار ایران او را خسته کرد و دلتنگ شد و هوای شهر خویش یعنی ملیطیه به سرش افتاد. پس کوشید تا حادثه آفرینی کند. سرانجام توانست در ایونیه شورش برپا کند. داستان پرپیچ و خمی که منجر به سوختن سارد به دست ایونیان و شکست ناوگان یونان در جنگ لاده (۴۹۰ پ .م .) شد بسیار بغرنج تر از آن است که در اینجا گفته شود. داستانی است تیره و پرابهام و پرفریب و پرسنگدلی و کینه که در آن مرگ هیس تیه به تابناکی می درخشید. شهربان ایرانی سارد که هیس تیه را گرفتار کرد و بنابود او را به شوش بفرستد کمابیش همان نظر مگابیز را داشت . اما، از بیم آنکه چون پای هیس تیه به شوش برسد باز داریوش را فریب دهد و خود را نجات بخشد سرش را بریده و آن را به دربار فرستاد !
۴- پای قبرس و جزایر یونانی به مسابقه ای که هیس تیه برانگیخته بود کشیده شد و سرانجام پای آتن نیز بدان کشیده شد. داریوش دریافت که اشتباه او از آنجا آغاز شده که به هنگام گذشتن از بسفور به جای آنکه به چب بتازد به سوی راست رانده است . پس بر آن شد تا سراسر یونان را بگیرد. نخست از جزایر آغاز کرد .
صور و صیدا، شهرهای بزرگ بازرگانی سامیان ، در دست ایرانیان و کشتیهای فینیقیان و ایونیان همچون ناوگانی در دست ایشان بود. با این وسیله ایرانیان جزایر را یکی پس از دیگری متصرف شدند .
۳- داریوش می خواست هیس تیه (که در جنگهای داریوش ، به او خدمتهایی کرده بود)، را پاداش دهد و به او اجازه داد که شهری در تراکیه برای خود بسازد. اما مگابیز نظری دیگر داشت و شاه را بر آن داشت که هیس تیه را با خود به شوش برد و به عنوان رایزن در آنجا همچون زندانی نگاه دارد و این مرد نخست از رسیدن به چنین پایگاهی سخت خشنود شد و آن گاه به حقیقت امر پی برد. دربار ایران او را خسته کرد و دلتنگ شد و هوای شهر خویش یعنی ملیطیه به سرش افتاد. پس کوشید تا حادثه آفرینی کند. سرانجام توانست در ایونیه شورش برپا کند. داستان پرپیچ و خمی که منجر به سوختن سارد به دست ایونیان و شکست ناوگان یونان در جنگ لاده (۴۹۰ پ .م .) شد بسیار بغرنج تر از آن است که در اینجا گفته شود. داستانی است تیره و پرابهام و پرفریب و پرسنگدلی و کینه که در آن مرگ هیس تیه به تابناکی می درخشید. شهربان ایرانی سارد که هیس تیه را گرفتار کرد و بنابود او را به شوش بفرستد کمابیش همان نظر مگابیز را داشت . اما، از بیم آنکه چون پای هیس تیه به شوش برسد باز داریوش را فریب دهد و خود را نجات بخشد سرش را بریده و آن را به دربار فرستاد !
۴- پای قبرس و جزایر یونانی به مسابقه ای که هیس تیه برانگیخته بود کشیده شد و سرانجام پای آتن نیز بدان کشیده شد. داریوش دریافت که اشتباه او از آنجا آغاز شده که به هنگام گذشتن از بسفور به جای آنکه به چب بتازد به سوی راست رانده است . پس بر آن شد تا سراسر یونان را بگیرد. نخست از جزایر آغاز کرد .
صور و صیدا، شهرهای بزرگ بازرگانی سامیان ، در دست ایرانیان و کشتیهای فینیقیان و ایونیان همچون ناوگانی در دست ایشان بود. با این وسیله ایرانیان جزایر را یکی پس از دیگری متصرف شدند .
از حمله ایرانیان به یونان تا مرگ سقراط
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com