خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم هو
نام رمان: تاریخ می‌بلعد!
نویسنده: The unborn
ناظر: Asal_Zinati
ژانر: تاریخی، علمی_تخیلی، تراژدی
دوره‎ی زمانی: 486 تا 465 قبل از میلاد (دوران سلطنت خشایارشا، چهارمین پادشاه هخامنشی)
خلاصه: باختر، به دنبال رازی است، او همیشه می‌خواهد بداند! به او گفته اند برو، پس توقف را بلد نیست. در گوشش خوانده‌اند، بدان! مغزش را از جمله‌ی "زندگی سراسر ماجراجویی ست" سرازیر کرده‌اند. اما نگفته اند، "شاید، آخر زندگی ات را بگیرد"
"مَرگَت مبارک پسرکم، بخواب که آسوده شدی!"
#دختر_گیلکان_جیران
#تاریخ_می‌بلعد
#در_تقاطع_یک_نفس

زاده‌ی مغزِ مریضِ یک دانشجوی تاریخ! (:


نقد و بررسی رمان تاریخ می‌بلعد | The unborn کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Melika Kakou، MacTavish و 10 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد و بررسی رمان تاریخ می‌بلعد
نکته: این نقد محتوای رمان رو کمی لو می‌دهد.
تاریخ می‌بلعد، تاریخ است!
رمانی که از تمامی کلمات آن، تا جملات و مفهوم نهفته‌ی درون آن‌ها درگیر تاریخ است. تاریخ می‌بلعد، ما را به گذشته برده و فضایی قابل لمس و زیبا را از قدیم ایران بوجود آورده است. نکته‌ای که تنها به یک چیز برمی‌گردد؛ اطلاعات نویسنده!
نویسنده مهم‌ترین امر را رعایت کرده و از اطلاعات خود برای نوشتن اثر استفاده کرده است. همین باعث شده تمامی بخش‌های رمان حال و هوای تاریخی بگیرند و تمام دیالوگ‌ها و توصیفات برنامه‌ریزی شده و قابل تجسم باشند. پررنگ‌ترین عامل درخشش یک اثر!
باختر، شخصیت اول داستان با حضور شخصیت‌های دیگر می‌درخشید و روحیاتی قابل درک داشت. هرچند نکته‌ها و صحبت‌هایی در پی خود دارد، ولی توانسته بود خود را در یاد خواننده محکم و فراموش کردنی نباشد! او که از ابتدای داستان روحیه‌ی اهل مطالعه و علاقه‌ی وافر خود به تاریخ را نشان داده بود، نقص‌هایی هم داشت! _ که نقص‌ها بیشتر به ترکیب داستانی برمی‌گردند تا خود شخصیت _ او برنامه‌ریزی شده بود، از دل نویسنده بیرون آمده و ماندگار بود اما پرش‌های زمانی داستان و یک فاصله زمانی مشخص او را از خواننده دور انداخت.
باختر، حیرت‌زده است! اطرافش تغییر کرده و او به قرن‌ها قبل برگشته است. نمی‌داند کجاست، چه شده یا چطور که ناگهان شاهش را می‌بیند، کات!
خواننده از عواطف و لحظات حساس باختر بیرون کشیده شده و با تغییر کمی در مونولوگ و سپس تغییر کلی، ما از حال و هوای شاه و اطرافیانش می‌خوانیم چنانچه گویی باختری وجود ندارد! خواننده جذب رمان می‌شود، موردی در توصیف نبود چرا که زاویه دید سوم شخص جمع بود! اما ناگهان دوباره با مرد رعیتی روبه‌رو می‌شویم که باختر است! رمان دوباره روی احساسات او زوم می‌کند اما کمی دیر شده است. این فاصله زمانی باختر را از خواننده دور انداخت!
لازم بود که رمان از شاه و اطرافیانش بگوید، اما این اتفاق را می‌شود به "سیر تند رمان" ربط داد که دلایل دیگری نیز دارد! برای مثال در خط‌های بعدی، باختر لباس پوشیده و کنار سربازان قدم می‌زند! گرچه مادرش همچنان در یادش است اما احساسات باختر گویی روی دور تند است!
در حالت کلی، باختر شخصیتی است که نیاز به حضور پررنگ‌تری دارد. مانند اوایل رمان که نویسنده به صورت حرفه‌ای _ با نشان دادن و نه بیان کردن! _ علاقه‌ی او به تاریخ و کتابخوانی‌اش را نشان می‌دهد...
باختر شخصیت اول است اما تمام رمان نیست! در کنار او شخصیت‌های دیگری با تضاد میان قدیم و امروز وجود دارند که زیبایی و مکمل رمان هستند. به عبارتی می‌توان گفت شخصیت‌های تاریخی رمان پردازش بهتری نسبت به دیگر شخصیت‌ها داشتند! شاه، همسرش، مادرش و... همگی به خوبی نشان خواننده داده شدند و عیب و نقصی در خود نداشتند. مخصوصا نقطه قوت دیگری که نمی‌شود چشم پوشید، دیالوگ‌های تاریخی و زیبای رمان که نظم دادند و گیرایی اثر را بالا بردند!
و اما شخصیت‌های امروزی که شامل سه شخصیت کلی بودند. امیر، دوست او که اصطلاحاً آمده بود که برود! نقش پررنگی نداشت، ویژگی جز لحن شوخش نداشت و از او فقط دو چشم مشکی‌ به یاد مانده است. شخصیتی که حتی مکمل داستان هم نبود!
مادر باختر، شخصیت دومی که از کلیشه‌ی اندکی برخوردار بود. مانند تمامی مادرهای این مدلی، فردی اهل مذهب، نگران فرزند و بزرگ کننده‌ی فرزندش به تنهایی! ایرادی نیست، تنها می‌توان گفت در آخرین مکالمه‌ی او و مادرش، که مکالمه‌ی سطحی و پررنگی در داستان نبود، می‌شد بیشتر مانور داد و بیشتر کار کرد! حتما آخرین تماس تلفنی _ با توجه به اینکه خود نویسنده به این که جهان باختر قرار است تغییر کند اشاره کرده بود _ مکالمه‌ی مهمی در پی خود باید داشت! در اصل این یک نقطه‌ی طلایی و فرصت است که نویسنده بی اهمیت از آن عبور کرده است.
و آخرین شخصیت امروزی، استاد او؛ استادی مانند تمامی استادهای ذکر شده در رمان‌ها، او هم کلیشه‌ی استاد مغرور و خودشیفته را داشت! و چون او بود که مسیر زندگی باختر را به سوی شیراز هدایت کرد، می‌تواند نقشی در آینده نیز داشته باشد!
شخصیت‌ها ایرادی ندارند، تنها از کلیشه‌هایی برخوردار هستند که روی آن‌ها و نقششان تاثیر گذاشته است! نویسنده از شخصیت پردازی خوبی برخوردار بوده که انسجام داستانی را حفظ کرده است.
مبحث مهم و پررنگ شخصیت پردازی که بسته شود، به فضاسازی رمان می‌رسیم. رمان قابل تجسم و بیان بود! گرچه از صفحه‌ی دوم، کمی درک اینکه چه کسی سخن می‌گوید و متن شرح حال چه کسی است سخت شد، اما به طور کلی توصیف چهره‌ی رمان و بعد توصیف احساس آن کامل بود. به طوریکه من بعد مدت‌ها رمان را خواندم و همچنان می‌دانستم دو چشم خاکستری متعلق به کیست! _ اینجا می‌توان گفت توصیف چهره‌ی رمان بیشتر بر رنگ چشم تمرکز داشت _ اما توصیف مکان، بخش پررنگ‌تر فضاسازی با جمله‌ی بالا، بی نقص نبود! مخصوصا قصرکه توصیف بسیار کمی داشت. لباس‌های آن‌ها قابل تجسم بود، اما در چه مکانی خیر! برای مثال در قسمتی که زندانبان به پیش شاه رفت.
فضاسازی تنها توصیف سه‌گانه نیست؛ با آرایه‌های ادبی و مخصوصا بافت ادبی متن، سرما و آتش قابل لمس هستند و شب به راحتی در اردوگاه توصیف می‌شود.
بافت ادبی متن، که بافت خشکی نامیده می‌شود در رمان خشک نبود! در اصل انتظار می‌رفت تاریخ می‌بلعد رمان خشکی باشد چرا که بافت ادبی بود، متن پر از اطلاعات تاریخی به علاوه‌ی زاویه دید سوم شخص بود! سه عاملی که یک اثر را تا لـ*ـب تیغ می‌برند، پس چرا اینطور نبود؟
شاید تجربه‌ی نویسنده و به قطع قلم او و شاید هم از نظر من شخصیت باختر! متن خشک نبود و هر فردی را وادار به خواندن ادامه‌ی داستان می‌کرد.
در همینجا بگویم اشاره به اینکه رنگ چشم فلانی نسکافه‌ای بود، یک آرایه ادبی بود! اما در میان حال و هوای تاریخی و قدیمی جایی نداشت.
علاوه‌ بر بافت متن، مورد دومی که همراه آن میاید زاویه دید است. زاویه دید سوم شخص جمع است؛ یک انتخاب درست اما چرا در چندجای پارت‌های آغازین جانب‌گیری کرد؟ برای مثال خطاب استاد باختر به لقب "آن مردک خودشیفته" این در بین افکار باختر نبود!
دانای کل زاویه دید بی طرفی است و نویسنده هم می‌داند. چک شدن پارت‌های آغازین از این لحاظ و چک کردن بعضی حروف ربط اضافه در متن و جملاتی که نصفه رها شدند می‌تواند رمان را در سطح مطلوب‌تری قرار بدهد!
تاریخ می‌بلعد سبک خود را نیز داشت! پایان دادن هر بخش با یک دیالوگ که سبک نویسنده است و به رمان نیز وارد شده است. این امضای نویسنده، شناخته شده و مخصوص خود اوست! در بین متن، خلاقیت‌های ادبی و نقدهای مثبت بسیاری نیز یافت می‌شد که به تجربه و خلاقیت نویسنده برمی‌گشت! برای مثال اشاره به اینکه باختر سبک لباس خود را عوض کرده است!
و کلیات رمان شامل شناسنامه که اسمی زیبا و استانداردی را انتخاب کرده که آغاز تمامی اطلاعات تاریخی رمان است. البته رمان علمی-تخیلی نبود! شاید در آینده بشود اما حال تنها می‌توان به تاریخی و تراژدی آن تکیه کرد. خلاصه‌ای که به خوبی نوشته شده و در آخر مقدمه، خوب شروع شد اما خوب تموم خیر!
و در آخر ترکیب داستانی و انسجامی که رمان داشت به خوبی اعمال شده و از تاریخ می‌بلعد رمانی زیبا، استاندارد و جذاب ساخته بود. گرچه هیچ رمانی بی نقص نیست!
پ.ن: قصر، اردوگاه، زندانبان اصطلاحاتی هستند که خودم استفاده کردم و نمیدونم در قدیم چی بودند.

با آرزوی موفقیت؛ نخوندن این رمان یعنی جا موندن از اطلاعات زیاد تاریخی و قدم زدن در قدیم حال!
1399/08/26
کادر نقد انجمن رمان ٩٨


نقد و بررسی رمان تاریخ می‌بلعد | The unborn کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM، MacTavish و 7 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
بنام خدا
نقد رمان | تاریخ می‌بلعد


*تاریخ می‌بلعد، رمانی جذاب و گیرا با ایده‌ای جدید.
رمان تاریخ می‌بلعد از آن دسته رمان هایی است که در ایده‌های جدید قرار می‌گیرد. با سماجت می‌توانم بگویم که کمتر نویسنده‌ای، سمت نوشتن چنین رمانی می‌رومد. خواننده را به سمت خود می‌کشد؛ زیراکه آن هیجانی که خواننده می‌خواهد را دارد.
نمی‌شود گفت که سبک نوشتن متفاوت است؛ اما ایده رمان متفاوت است.
رمان از زبان سوم شخص و بافت ادبی داشت که برای این رمان بهترین انتخاب است. گاهی نثر ادبی برای بعضی از خواننده‌ها خسته کننه است، البته که وقتی آغاز نیستی شروع می‌شود، نثر به ادبی گذشته باز می‌گردد که جذابیت خاصی دارد، با این حال تفاوتی که این رمان با سایر رمان‌های نثر ادبی داشت، کسل نشدن خواننده از خواندن آن نثر سنگین است.
-نام من آمستریس است، هر که را بخواهم بر دار می‌آویزم و هر که را بخواهم، وزیر می‌سازم.

در این دیالوگ که امستریس با خودش صحبت می‌کند؛ شخصیت و خلق خودش را معرفی می‌کند. اینگونه دیاوگ‌ها باعث میشه خواننده آشناییِ بیشتری با کراکترها پیدا کنه!
-پدرمان، داریوش کبیر، به ما نیاموخته وقیح و خونخوار باشیم!
در اینجا به خوبی خواننده متوجه می‌شود خشایار شا چه شخصیت مهربان و دلسوزی همچون کوروش بزرگ دارند و راه ایشان را می‌رود.
اکثر رمان‌هایی که تا به امروز مطالعه کردم دیالوگ غیر هدف‌مند داشته؛ اما تاریخ می‌بلعد نه تنها دیالوگ غیر هدفمند نداشته بلکه دیالوگ‌هایی دارد، ماندگار!

-هر کس به قدر افتخارات و سیاستش پیشرفت می‌کند؛ نه به اصالتش!
حقیقت دارد! دیالوگ‌های اینگونه در رمان زیاد دیده می‌شد که زینت خوبی به رمان داده بود.
نثرهایی داشت که وصف حال مردم امروز است!
مثال؛

نگاهی به مردمِ در حال خرید انداخت. مردم هراسان و سراسیمه از ترس این‌که مبادا دقایقی دیگر قیمت‌ها چند برابر شود، مقدار خریدشان را بیشتر کرده بودند و از هر ماده‌‌ی غذایی، چند عدد بیشتر برمی‌داشتند.
واقعا هم اینگونه است! همه مردم امروزه در فکر این هستند.
«اگر زمانه‌ی ما را می‌دیدی، چه می‌کردی هوردخت؟ آن گاه، حتی دیگر دلم نمی‌‌آید صفت آدمی به این دو پایان دهی. زمانه‌‌ای که سگان، بِه از آدمی‌اند.»
این نثرها بیشتر امتیازات را صاحب‌اند! در خود حقیقت پنهان کرده و زیبا بیان شده‌اند.

*نویسنده باختر را به خوبی در خلاصه معرفی کرده است.
خواننده در ابتدای هر چیزی اول سراغ خلاصه ‌می‌رود. خلاصه در سه خط خلاصه شده است اما خواننده می‌فهمد قرار است چه بخواند!
باختر شخصیتی ماجراجو دارد و عاشق تاریخ است؛ الته در اخر خلاصه همه چیز نابود می‌شود "مَرگَت مبارک پسرکم، بخواب که آسوده شدی!" این باعث میشه مخاطب حدس بزند در آخر باختر می‌میرد؛ اما هنوز چیزی مشخص نیست که باختر چه بلایی بر سرش می‌آید!

باختر شخصیت اول رمان است؛ اما کل رمان را در بر نمی‌گیرد! بعد از شروع آغاز نیستی کم کم شخصیت باختر هم محو و کم رنگ می‌شود. نویسنده میخواهد چه بنویسد را نمی‌توان پیش بینی کرد!
در چند پارت اول رمان، شاید اکثر خواننده‌های این رمان فکر کنند کجای رمان تاریخی است؟ این‌که در زمان حال است! اما بعد از چند پارت تازه خواننده می‌فهمد رمان تازه وارد آغاز نیستی‌اش شروع می‌شود و در اینجا داستان به اوج می‌رسد!
*جلد جلوه‌ی خوبی داره؛ اما نه می‌توانید بهتری جایگزینش کنید!
جلو تصویری از کنده کاری‌های بر روی تـ*ـخت جمشید است؛ اما من به شخصه ترجیح می‌دهم اگر یکی از تصاویر قدیم دوره شاهنشاهیِ خشایار شا پیدا کنید و برای جلد برگزینید، زیباتر خواهد شد.
تاریخ می‌بلعد اسمی است که با خود رمان مطابقت دارد. آدم از روی اسم متوجه می‌شود، قراره یک رمان تاریخی بخواند. ترکیب خوبی شده اسم برای رمان.
سر مناسبی که رمان دارد سطح رمان را خیلی بالا می‌برد.
اکثر نویسنده‌ها یا روی سیر تند می‌نویسند یا خیلی کند که خواننده از خواند زده شود؛ اما تاریخ می‌بلعد سیر خوبی دارد. باختر اول در زمان حال است و بعد از گذشت مدتی وارد زمان گذشته می‌شه و تمامی این‌ها با برنامه و سیر خوبی نوشته شده‌اند.
خیلی وقت‌ها در اکثر رمان‌ها مشاهده کردم توصیفات یا خیلی پشت سر هم هستش که مخاطب از کنارشون می‌گذره یا به قدری کمه که هیچ باعث نمیشه در ذهن خواننده تصویری خیالی درست بشه!
توصیفات بسیار خوب بود. آرام آرام و در رمان پخش شده بود. شخصیت‌ها به خوبی پردازش شده بود که خواننده به خوبی آن ارتباط برقرار می‌کرد و در خاطرش می‌ماند.
در کل رمان تاریخ‌بلعد رمان خیلی خوبی برای افرادی که به تاریخ علاقه دارند هست. از طرف دیگر حتی من که زیاد علاقه به تاریخ ندارم با خواندن این رمان علاقه‌ی خاصی پیدا کردم.

رمانی با قلمی عالی و حرفه‌ای که از نوع نگارشش میشه فهمید نویسنده تازه کار نیست!
موفق باشید.
99/08/26
کادر نقد رمان98


نقد و بررسی رمان تاریخ می‌بلعد | The unborn کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM، elaheh.1991 و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا