خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
هم متکفّل دفاع از شریعت و تبیین مسایل آن است.
به‏طور کلی کلام چند وظیفه را بر عهده دارد:
الف اثبات و تبیین معارف درون دینی: از مقولات و موضوعاتی در معارف دینی یاد شده است که برخی نقش محوری و بعضی جنبی دارند. مقولاتی همچون خدا، قیامت، فرشته، رسول، عصمت، جن، بهشت، جهنّم و امثال ذلک در متون دینی فراوان آمده است. یکی از وظایف علم کلام اثبات پاره‏ای از این مقولات است. وقتی از «اثبات» سخن به میان می‏آید، صحبت دایر مدار وجود و عدم است. وجود برخی از مقولات باید اثبات شود، چرا که باید متعلّق ایمان قرار گیرند. مانند وجود خدا، قیامت، نبوت و... برخی شأنیت اثبات عقلی ندارند، اما موءمن با توجه به کلیات دین باید آنها را بپذیرد. این مقولات است که باید تبیین شوند و با روشنگری تعریف و اجمال آنها به تفصیل بیان شوند. اینها معمولاً مفاهیمی هستند که راه عقل در اثبات مستقیم آنها بسته است مانند جن، ملک و بهشت و جهنّم... وظیفه‏ی متکلّم در این مقولات، «تبیین» است.
ب تنظیم و تنسیق گزاره‏های دینی: یکی از ویژگی‏های متون مقدّس و کتب آسمانی همچون قرآن آن است که مطالب و مسایل به طور مبوّب و مجزّا بیان نشده است. در یک سوره آیه‏های گوناگونی در زمینه‏های مختلف بدون ترتیب متداول و متعارف در کتب معمولی مشاهده می‏شود. در کتب حدیثی هم همینگونه است و این بدان علت است که آن اقوال بنابر مقتضای حال و نیاز جامعه صادر شده است. یکی از وظایف متکلّم آن است که گزاره‏های مربوط به اعتقادات را استخراج و نظم و نسق دهد. کتب کلامی معمولاً حاوی ابواب و فصول منظم در عناوین مختلف اعتقادی همچون توحید، نبوت، معاد... است که مباحث به‏طور سیستماتیک طرح شده است.
ج دفاع از شریعت در مقابل شبهات: یکی از وظایفی که کلام و متکلّم متکفّل آن است، پاسخ به سوءالاتی است که متدیّنان یا معاندان در مقابل دین می‏نهند. ذهن آدمی به موازات حرکت زمان، متحوّل و متغیّر و متکامل است و هر آنچه به علم و معرفت او افزوده می‏شود، سوءالات جدید خود را در ذهن و روان او می‏نمایاند. به همین دلیل، سوءالات و شبهات حدّ و حصری ندارند و قابل پیش‏بینی نیست. برخی از آنها چه بسا با تعالیم اعتقادی برخورد داشته باشند، وظیفه‏ی متکلّم است که به آنها پاسخ دهد. نوع سوءالات در هر زمان شکل خاصّ خود را دارد. اینجاست که کلام را به دو شعبه‏ی «کلام قدیم» و «کلام جدید» تقسیم می‏کنند. کلام جدید در واقع بخشی از کلام است که متکفّل پاسخ‏گویی به شبهات و سوءالات جدید است. این‏که آیا کلام جدید با قدیم تفاوت ماهوی دارند یا صرفاً تفاوت آنها در مسایل است و معنای «تجدّد» چیست، جای بحث و تأمّل است ولی در هر صورت شاخصه‏ی اصلی این مباحث تجدد در مسایل کلامی است.


اسلام و سیستم های اعتقادی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
د ارشاد مسترشدان و الزام معاندان: که در قالب بحث و جدال با طالبان بی‏غرض آن صاحب مسأله و سوءال یا معاندان ذوغرض و متجاهل صورت می‏گرفت و می‏گیرد. انسان‏ها دو قسم‏اند برخی تشنگان معرفت‏اند که سوءالات اعتقادی دارند و برخی سفسطه‏گران خواب زده و بی‏معرفت‏اند که در ناحق دیدن امور در پی کوچک‏ترین بهانه‏اند. ارشاد دسته‏ی اول و الزام و اسکات دسته‏ی دوم به‏عهده‏ی متکلّم است. متکلّمی که هم به متون اعتقادی آشناست و هم مسلّح به سلاح منطق و جدل است حریف هماورد چنین عرصه‏ای است.
ه آسیب‏شناسی دینی: ممکن است شبهه یا سوءالی از سوی کسی به دین عرضه نشود، ولی پیش‏بینی آن محتمل است. یکی از وظایف متکلّم آگاه پیش‏شناسی آسیب‏ها و آفاتی است که
_______________________________
1. جهت اطلاح از بحث تجدّد در کلام، ر.ک: قراملکی، هندسه معرفتی کلام جدید، بخش دوم.
_______________________________
ممکن است دامنه‏ی اعتقادات دینی را آلوده کند و به دامن دین تعرّض نماید. آسیب‏شناسی از جمله مسایلی است که کارآمدتر از درمان است. وقتی شبهه‏ای به دین وارد شد، متکلّم باید پیکره اعتقادات را درمان کند اما بهداشت و پیشگیری بسی مهم‏تر است. عالم دینی که فراتر از زمان حرکت می‏کند شبهات و لوابس به او هجوم نمی‏آورند. او قبل از این‏که هجمه‏ای از ناحیه‏ای بر او بتازد و او را ضربه فنی کند، پیشاپیش رصد می‏کند و ضمن تبیین آنها پاسخ می‏گوید. اصولاً در مخاصمات، طرف منفعل آسیب‏پذیرتر از طرف فعّال است. در این‏جا متکلّم از نقش انفعالی خارج شده و به صورت فعال با مسایل محتمل برون‏دینیِ متوجه دین برخورد می‏کند.
تفاوت کلام و فلسفه
دانش کلام در چند جهت با فلسفه تفاوت دارد:
الف: از جهت موضوع: موضوع فلسفه «وجود بما هو وجود» بدون هرگونه تعیّن است اما کلام موضوع مشخّص ندارد به حسب ضرورت موضوعات آن متغیّر است و برخی آن را علم بلاموضوع می‏دانند.(1) از اهمّ موضوعاتی که در آن مورد بحث قرار می‏گیرد ذات خداوند، افعال و صفات او و نبوت و معاد است. کلام به یک اعتبار هستی‏شناسی دینی است که از منظر دین و تعالیم وحیانی و چاشنی‏های عقلانی به تفسیر هستی می‏پردازد.
ب: از جهت روش: فلسفه بر استدلالات و روش برهانی مبتنی است در حالی که استدلالات کلام اعم از برهان و غیربرهان است. تبیین معقول شریعت که از وظایف عمده کلام است، تعبیری عام و فراگیر است، چرا که تبیین معقول اعم از استدلال‏های برهانی و اقناعی و جدلی است، لذا استدلال‏های مورد استفاده کلام مجموعه‏ای از برهان، جدل، و دلایل نقلی است که هم در صورت‏های قیاس به‏کار


اسلام و سیستم های اعتقادی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
1. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، صراط، 1370، ص7.
_______________________________
می‏رود و هم در قالب استقرا و تمثیل. کلام برای اثبات و تبیین معارف تا هر کجا که لازم باشد پیش می‏رود و خود را محصور به یک روش نمی‏کند. لذا برخلاف فلسفه، چند روشی است گاهی از نقل، گاهی از عقل و گاهی چه بسا از تجربه هم مدد بگیرد.
ج کلام، متعهّد است که از شریعت خاصی دفاع کند، اما فلسفه چنین مسوءولیّتی ندارد. فلسفه نوعی کاوش و تحقیقی آزادانه و بین‏الاذهانی است که بی‏باکی شیوه‏ی اوست که ممکن است نهایتاً با آنچه در شرع آمده است منطبق شود و امکان دارد نیز به مسایلی دست یابد که با ظواهر شرع مطابقت نداشته باشد.
د مسایل مورد بحث در فلسفه به نهج کلی و فارغ از مصادیق است در صورتی که کلام تعیین مصداق می‏کند، خدا و نبیّ خاصّی را اثبات می‏کند. اما مباحث فلسفی خالص از پرداختن به مصادیق ابا دارد. پرداختن به مصادیق در کلام کمال و در فلسفه نقص به‏شمار می‏آید. به تعبیر برخی نویسندگان یکی از اشکالاتی که در فلسفه‏ی ما وجود دارد، مواضعی است که فیلسوفان تعیین مصداق کرده‏اند. یعنی مصداق برای فلسفه آفت است اما برای کلام برکت.(1)
4 حکمت متعالیه یا سیستم ترکیبی
تا قبل از فیلسوف بزرگ اسلامی، صدرالدین محمد شیرازی (م. 1050 هجری) مکاتب فکری به چهار دسته‏ی مشّاء، اشراق، کلام و عرفان تقسیم می‏شد. تا این‏که در قرن یازدهم هجری ملاصدرا که خود عمری در مسالک و نحله‏های مذکور متوغّل بود و از سویی با تعالیم اسلامی آشنایی عمیق داشت و ضعف و کاستی مکاتب موجود فلسفی، عرفانی را دریافته بود، طرحی نو درافکند و چهار جویبار فکری و عرفانی موجود را در یک بسـ*ـتر جریان داد. وی سعی کرد بین فلسفه و کلام و عرفان و برهان و قرآن آشتی و هماهنگی ایجاد کند. او تلاش کرد اسفار اربعه عرفانی را در قالب فکر فلسفی بریزد و
_______________________________
1. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، صراط، 1370، ص7.
_______________________________
سلوک عقلی را همچون سلوک قلبی به چهار سفر تقسیم کند و البته با شریعت نیز درآمیزد چرا که معتقد بود شریعت و برهان و عرفان نهایتاً به یک مقصد منتهی می‏شوند و فلسفه و عرفانی که مطابق با احکام شریعت نباشند بی‏تردید بی‏راهه رفته‏اند امکان ندارد که شریعت حقه الهی با معارف یقینی ضروری در تضاد و تصادم باشد و فلسفه‏ای که در مضادّت با احکام شریعت باشد محکوم به هلاکت و تباهی است.
«حاشا الشریعة الحقة الالهیة البیضاء أن تکون احکامها مصادمة للمعارف الیقینیة الضروریة وتبّاً لفلسفة تکون قوانینها غیرمطابقة للکتاب والسنّة».(1)
ملاصدرا توفیق خود را در دست‏یابی به این مسلک معلول، توسّلات و توجهات طولانی به مسبّب‏الاسباب و تضرّع به درگاه مسهّل‏الامور الصعاب و اعتزال و ریاضت‏های طولانی می‏داند که در اثر آن نوری در قلبش تابش می‏گیرد و انوار ملکوت در دلش فیضان می‏یابد و با الطاف الهی موفق به حل مسایل و کشف رموز هستی می‏گردد.(2)
ملاّصدرا هر کدام از نحله‏های فلسفه،عرفان وکلام را به‏تنهایی جهت کشف حقیقت ناکافی و ناتوان می‏داند و می‏گوید:
«باید دانست که شناخت خداوند و معاد و راه آخرت، آن چیزی نیست که افراد عامی دارند یا فقیه از طریق وراثت و به طور آماده دریافت کرده است. کسانی که به تقلید خوشدل‏اند و به ظواهر تصلّب می‏ورزند، راه‏های حقیقت آن‏گونه که برای بلندنظران الهی مفتوح است برایشان گشوده نمی‏شود و حقایق هستی آن‏چنان که برای عارفان و سالکانی که در اثر معرفت خلاق‏الخلائق و حقیقة‏الحقایق،عالم ظاهرو لذّات محسوس را کوچک شمرده‏اند، تمثّل نمی‏یابد.
همچنین باید دانست معرفت آن چیزی نیست که از طریق کلام و مجادله در جهت تحسین مرام خاص صورت می‏گیرد، همان چیزی که عادت متکلمان است. و آن چیزی هم نیست که از طریق بحث تنها که


اسلام و سیستم های اعتقادی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
_______________________________
1. اسفار، ج4، ص75.
2. ر.ک: اسفار، ج1، ص8 (مقدّمه).
_______________________________
عادت اهل نظر و غایت صاحبان فکر و مباحثه است، به‏دست آید.
تمام اینها ظلمت‏هایی است پیچیده، که چون (صاحبش) دستش را برآورد چه بسا نبیندش، و هر کس که خداوند برایش نوری مقرر نداشته باشد، نوری ندارد».(1)
و بعد می‏افزاید:
«انی لاستغفر الله کثیراً مما ضیّعت شطراً من عمری فی تتبع آراء المتفلسفة والمجادلین من اهل الکلام وتدقیقاتهم وتعلم جربزتهم فی القول وتفننهم فی البحث».(2)
ملاّصدرا راه‏های معرفتی چهارگانه فلسفه‏ی مشاء اشراق، عرفان و کلام را با هم تلاقی داد و با جمع یا ضرب آنها در یکدیگر یک سیستم معرفتی جدید به‏وجود آورد. این‏که آیا محصول کار ملاّصدرا را می‏توان یک سیستم مستقل از سیستم‏های دیگر تلقّی کرد یا صرفاً ترکیب و تلفیق و مجموعه‏ای از مسلک‏های موجود است، اظهار نظرهای مختلفی را به خود دیده است، برخی مانند مرحوم میرزای جلوه و مرحوم ضیاءالدین درّی ازحکمای قرن اخیر، فلسفه‏ی صدرایی را جز جمع نظریه‏های متداول مکاتب گذشته نمی‏دانند و در برخی موارد تعبیرهای خشن و نسبت‏هایی از قبیل سرقت به آن اطلاق کرده‏اند.(3)
علاّمه طباطبایی فیلسوف بزرگ قرن اخیر در ذیل آیات 1519 سوره‏ی «مائده» پس از بحثی مفصّل درباره‏ی تاریخ تفکر اسلامی و اختلاف فرق مسلمانان بر سر مسایل فکری نتیجه می‏گیرند برای کشف حقایق سه راه پیموده شده است. 1تمسک به ظواهر دینی. 2بحث عقلی، 3تصفیه نفس. گروهی به اصول و مبانی وحیانی روی آورده برخی راه سعادت و معرفت را در فلسفه دیده‏اند و گروهی نیز به تهذیب و تصفیه و ریاضت و عرفان روی آوردند.
_______________________________
1. «ظلمات بعضها فوق لبعض اذا أخرج یده لم یکد یراها ومن لم یجعل الله نوراً ما له من نور» (نور / 40).
3. ر.ک: مطهری، مقالات فلسفی، انتشارات حکمت 1369، ج‏سوم، صص 74 و 78.
3. اسفار، ج 1، ص11.
_______________________________
ایشان معتقد است جمع میان این سه راه ممکن نیست. این سه در مثل مانند سه زاویه یک مثلّث‏اند که هر قدر یک زاویه از آن گشاد شود، دو زاویه‏ی دیگر تنگ می‏شوند و بالعکس هر قدر آن دو زاویه گشاد شود، زاویه دیگر تنگ می‏گردد. ایشان با استناد به این‏که این سه طریق یکدیگر را باطل می‏دانند نتیجه می‏گیرد که یکی حق است و دو دیگر باطل. به علّت اختلافی‏که این‏سه مشرب بایکدیگرداشتند، برخی از علما در صدد برآمدند که به مقدار بضاعت علمی خود بین این‏ها را جمع کنند که نتیجتاً به چهار دسته تقسیم می‏شوند:
1 گروهی خواستند بین ظواهر دینی و مسایل عرفانی نوعی آشتی برقرار کنند مانند محیی‏الدین عربی، عبدالرزاق کاشانی، ابن فهد و شهید ثانی و فیض کاشانی.
2 بعضی درصدد برآمدند بین فلسفه و عرفان جمع کنند، مانند ابونصر فارابی، شیخ‏الاشراق، و شیخ صائن‏الدین محمد ترکه.
3 بعضی بر این مقام برآمدند تا بین «ظواهر دینی» و فلسفه آشتی برقرار سازند مانند قاضی سعید قمی.
4 گروهی خواستند بین هر سه مشرب توافق ایجاد کنند، مانند ابن‏سینا که در تفسیرها و کتب خود سعی بر این داشته است و نیز صدرالمتألّهین و تابعان وی.
سپس می‏گوید: «مع ذلک فالاختلاف العریق علی حاله، لاتزید کثرة المساعی فی قطع اصله إلاّشدة فی التعرّق ولا فی اخماد ناره الا اشتعالا ً».
می‏فرماید: با همه این احوال اختلاف این سه مشرب آن‏قدر عمیق و ریشه‏دار است که مساعی افراد مذکور نتیجه‏ای نداشت بلکه هر چه در قطع ریشه اختلاف بیشتر کوشیدند، اختلاف را ریشه‏دارتر کردند و هر چه در صدد خاموش کردن اختلاف برآمدند دامنه آتش را شعله‏ورتر کردند.


اسلام و سیستم های اعتقادی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,572
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
1. تفسیر المیزان، عربی، ج5، ص271 الی 283 جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة 1414، چاپ چهارم، ترجمه المیزان، ج5، صص443 460، دفتر انتشارات اسلامی.
_______________________________
در نگرش علاّمه طباطبایی تلاش بزرگانی از قبیل ملاّصدرا در جمع بین مشرب‏های مختلف موجود چندان قرین توفیق نیست بلکه خشت بر آب‏زدن است. با این‏که خود ایشان از متوغّلان در حکمت صدرایی است اما به نظر می‏آید که به عنوان یک سیستم منسجم به این فلسفه نمی‏نگرد. استاد شهید مرتضی مطهری بسیار به دیده‏ی تعظیم به فلسفه‏ی صدرایی نظر دارد و می‏گوید: برای یک فرد حقیقت‏بین پس از مطالعه‏ی دقیق کتب صدرا از یک طرف و مطالعه‏ی منابع کتب وی از طرف دیگر کاملاً روشن می‏شود که فلسفه‏ی صدرالمتألّهین یک سیستم فلسفی خاص منظّم است که قبلاً وجود نداشته و امکان ندارد که از جمع و تلفیق سیستم‏های مختلف یک سیستم مشخص به‏وجود آید. اصول و ارکان این فلسفه ابتکاری است و از جایی اخذ نشده است.(1)
صدرالمتألّهین مکتب خود را «حکمت متعالیه» نام نهاد. این‏که وجه تسمیه این نامگذاری چیست خود صدرا به صراحت سخن نگفته است. استاد مطهری دراین‏باره دو احتمال را قریب به‏واقع‏تر می‏داند. یکی این‏که مرادف حکمت علیا باشد که در مقابل ریاضیات و طبیعیات است بنابراین مفهوم حکمت متعالیه همان فلسفه اولی به‏طور مطلق است.
احتمال دیگر که قراین مورد استعمال این کلمه در کلمات صدرا از آن حکایت دارد، این است که منظور وی از حکمت متعالیه، مکتب خاص خودش در فلسفه اولی است.(2)
اما به نظر می‏رسد منظور وی از تعالی حکمت برتری و کمال حکمت او نسبت به مکاتب قبلی خود است آن جاهایی که حکیم در نگرش هستی فقط در حصار عقل نمی‏ماند و پا را فراتر می‏گذارد گهرهایی که صید می‏کند برتر و متعالی‏تر است. واژه و اصطلاح «حکمت متعالیه»
_______________________________
1. مطهری، مقالات فلسفی، ج‏سوم، ص75.
2. همان، ص80.
_______________________________
در تعابیر شیخ‏الرئیس هم به‏کار رفته است آنجا که در موضوع مسأله نفس ناطقه داشتن اجرام آسمانی سخن می‏گوید از فلسفه‏ی مشّاء فاصله می‏گیرد و آن عویصه را برکسانی که در «حکمت متعالیه» راسخ نیستند مستور می‏داند و می‏گوید:
«ثم ان کان ما یلوّحه ضرب من النظر إلاّعلی الراسخین فی الحکمة المتعالیة».(1)
و خواجه طوسی (ره) در شرح جمله شیخ ماتن، حکمت متعالیه را این‏چنین تفسیر می‏کند:
«انما جعل هذه المسئلة من الحکمة المتعالیة، لأنّ حکمة المشّائین حکمة بحتیة صرفة، وهذه وامثالها انما تتمّم مع البحث والنظر بالکشف والذوق، فالحکمة المشتملة علیها متعالیة بالقیاس الی الاول».(2)
ملاحظه می‏کنید خواجه حکمتی که از بحثی صرف پارا فراتر گذارد و به لطایف ذوقی و مشهودات حاصل از مکاشفه مشتمل شود، نسبت به حکمت مشّاء متعالی می‏داند.
حکمت متعالیه کانونی است که سه نور عقل و شرع و دل یا برهان و قرآن و عرفان درهم می‏تابند و صاحب آن حکمت حقایق را با شدّت بصر و بصیرت بیشتری درمی‏یابد بسیاری از مواضعی که از عقل و برهان مخفی می‏ماند در پرتو تعالی وحیانی و مکاشفات عرفانی خود را می‏نماید و لذا دستاوردهای حکمی و علمی آن متعالی‏تر از هر کدام از اجزا است. توفیق و همخوانی که بین این سه ابزار و منبع معرفت حاصل می‏گردد، یک سیستم کاملاً جدید و متمایز از هر یک از آن سه ایجاد می‏کند. اجزای دخیل در شکل‏گیری حکمت متعالیه در واقع شرط آن هستند نه شطر آن. و حکمت متعالیه چون درخت تنومندی است که در زمینه و زمین عقل و شرع و قلب روییده است.
* * *
_______________________________
1. الإشارات والتنبیهات، دفتر نشر الکتاب، 1403، ج3، ص399.
2. همان، ص401.


اسلام و سیستم های اعتقادی

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا