- عضویت
- 9/9/20
- ارسال ها
- 376
- امتیاز واکنش
- 3,432
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- شهر کتاب
- زمان حضور
- 23 روز 3 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی وارد پارک شدیم با شوق و ذوق به وسایل بازی نگاه کردم. هر کدومشون هیجان خاص خودش رو داشت با لبخند رو به سپهر گفتم:
_ سپی اول بریم ترن هوایی
سپهر: باش ای به چشم.
کیمیا: آرین بریم از اونجا پشمک بخریم
آرین با بی حوصلگی گفت:
- کیمیا خودت برو بخر بیا حوصله ندارم
کیمیا: ای بابا آرین بیا دیگه لطفا
با آرین رفتن سمت پشمک فروشی
-توهم میخوای...
_ سپی اول بریم ترن هوایی
سپهر: باش ای به چشم.
کیمیا: آرین بریم از اونجا پشمک بخریم
آرین با بی حوصلگی گفت:
- کیمیا خودت برو بخر بیا حوصله ندارم
کیمیا: ای بابا آرین بیا دیگه لطفا
با آرین رفتن سمت پشمک فروشی
-توهم میخوای...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان بیشکوه میروم | Niuosha.dkw کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: