خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حرفهای دلمو به صورت شعرگفتم میخوام نظرشماروهم بدونم؟

  • حرف دل منم هست

    رای: 0 0.0%
  • در حد یه نوجوان هست

    رای: 0 0.0%
  • افتضاحه ادامه نده

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    2
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
کجای دلم بزارم

کجایی دلم بزارم، که دیگه عشقی ندارم
کجایی دلم بزارم، که دیگه یارم نیست
اخه چجور بگم ازت نپرسن
به کی بگم، دیگه عشقی نیست
ای کاش چشمام یه بار دیگه، چشماتو می دید
می‌دیدتو یه بار دیگه، توی اغوشت می‌پرید
بدونه من رفتی ودیگه، سراغ من نیومدی
کجایی؟ تو که گفته بودی بدونه من ،کم طاقتی
پس چطور توی این چاله‌ی کوچیک، اینقدر اروم وساکتی
کجای دلم بزارم قراره اینجا بمونی
دل من پره خونه، توخودت بهتر میدونی
رفتنت باورم نمی‌شه،
همش حالتو می‌پرسم
سخته نبودنه تو، همش من پرترسم
طرح چشمای قشنگت، توی ذهنم رژه میره
خاطره هاتو یادت، از قلبم نمیره
الهی من بمیرمو نبینم
ربان مشکی ،عکس تورو بگیره
کجای دلم بزارم پیرهن ها وبوی عطرت
وصیت نامه نوشتی، بعد من نریزه اشکت
دلتنگم، خواهشا تنهام نزار
چجور بخونم، اسمتو روی مزار
کجای دلم بزارم، پشتم نیست، کسی دیگه
عشق من چرا توکه رفتی
بدبختی بهم تبریک میگه
لباس توی تنم، داره اتیشم می‌زنه
اخ این رخت، رخت عزای منه


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • ناراحت
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
از روزهای اول

لعنت به اون چشم هایی که دلم رو لرزوند
لرزه به جونم انداخت، ولی باهامم نموند
از روز های اول،انگار به من وحی شد
اون یه روزی میره، اخرشم همون شد
از روز های اول، اتیش عشقش، خرمن دل رو بد سوخت
دل من تنها شدو، به پنجره ها چشم دوخت
لعنت به اون دلی که، هرشب براش نامه داد
همون دلی که نخونده، نامه هاشو پرت می داد
از روز های اول، دلم به لرزه افتاد
وقتی فهمیدم میره که با اسم عشق، عکس یکی دیگه، تو چشمش افتاد


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصلا حواست هست

اصلا حواست هست، پیشم نمی‌شینی
اصلا حواست هست، دیگه منو نمی بینی
اصلا حواست هست، دستام چقدر سرده
اصلا حواست هست، صدام پره درده
اصلا حواست هست، دیگه صدام نمی‌زنی
اصلا حواست هست، داری دم از جدایی میزنی
اصلا حواست هست، به اشک تو چشمام
اصلا حواست هست، خم شده شونه هام
اصلا حواست هست ،به تنگه غروب ها، که دلم می گیره
اصلا حواست هست هوای دل هرشب، هوای بارونو، به خودش می‌گیره
اصلا حواست هست، بغض صدام شکست
اصلا حواست هستک یارت کوله بار غم بست
اصلا حواست هست، به ناارومیمو، به این بی قراری
اصلا حواست هست ،تو منو نداری
اصلا حواست هست، به درد تو قلبم
اصلا حواست هست، نیستم مثله قبلم
اصلا حواست هست، بارون و دوست داشتم
اصلا حواست هست، چیا گفتن پشتم
اصلا حواست هست، چند سالی پیر شدم
اصلا حواست هست، چقدر پژمرده تر شدم
اصلا حواست هست، قیافم از خطم، شکسته تر شده

اصلا حواست هست، گونم از گریه تر شده
اصلا حواست هست، به یاد گاریام
اصلا حواست است به شب بیداریام
اصلا حواست هست، برام گل نمیاری
اصلا حواست هست، دیگه دوستم نداری
اصلا حواست هست، تو کوچه ها تنهام
اصلا حواست هست، به رفت و آمدام
اصلا حواست هست، به درد دلام
اصلا حواست هست ،توخونه نمی‌پیچه، صدای خنده هام
اصلا حواست هست، شکسته بال وپرم
اصلا حواست هست، بهم میگی برم
اصلا حواست هست، شعرم بوی غم گرفته
اصلا حواست هست، نه نیست که اینقدر دلم ازت گرفته


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصلا

اصلا چه کسی گفت به تو، عشق من باشی؟
در تنهایی و حسرت، تو یار من باشی؟
اصلا چه کسی تو را راه داد، در قلب من؟
مگر قرار نبود دم در، منتظرم باشی؟
مگر نگفتم به تو ای دل، با غریبان هم صحبت نشو
که به تو یاد داد، اینقدر خود سر باشی
اصلا که تو را یار من خواند
به چه جرعت خواستی در قلب من باشی
در کدامین سحر، دل را به تو دادم
چه کسی گفت که تو، قرعه‌ی من باشی
مگر نمی دانی که من دل سنگم
چه کسی گفت تو، عاشق من باشی
نکند راحتی در دل من!؟
اما من نخواهم که تو انجا باشی
اصلا چه کسی گفت، دلسپاری خوب است
تو باید به جرم دلربایی، در زندان باشی
چه کسی گفت به تو ای دل، با او همراه شوی
مگر قرارمان نبود، دگر چو سنگ باشی
چشمم روشن، که عاشق شده ای!؟
مگر تو نباید گوش به فرمان باشی
من نمی دانم تو بگو،
چه کسی گفت
مخاطب شعرم باشی
اصلا تو دانی عشق چند حرف است
شاید عاشقی، متظاهر باشی
منکه از جنگیدن با توخسته شدم
نمی‌دانم شاید، توعزیزترازمن باشی


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اعتماد

چند وقت ایست که ندارم ز تو خبری
کاروبارم این است، دلتنگی و دربه دری
درشب تاریک به ماه گفتم، خبر ازیار بده
مهتاب گفت ،نشانه از یار بده
گفتمش از دوری من غمگین است
چشم هایش ازفرط گریه، خونین است
یا به یادم، نیلوفری بو می کند
یامیان قایق عشق، غم را پارو می‌کند
گفت، کو کجاست؟ که نمی‌بینمش من
گفتم بگرد دنبالش، در میان، برف وکوه وبهمن
گفت، دیدمش راستش را بخواهی اما
یار تو این بود، با این همه بی وفایی
گفتمش، یار من بی وفا نیست
ارام وسربه زیر است و، اهل جفا نیست
گفت؛ اینکه من میبینم، حالش خوش است
می‌خندودو، بد سرخوش است
--نه چنین نیست که تو می گویی
یار من اصلانبود، اهل دو رویی
--کجای کاری که ببینی، بی خبر ز تو می‌خندد
با یار دگر عهدوپیمان عشق می بندد
--باورم نیست تا نبینم با چشم خودم
اوخودش میداند، برای او، من ویران شدم
مهتاب خندیدو بدو گفت، افرین
انتظارنداشتم من جز ز این
با یه دستش، نامه را وا میکند
با یه دستش، اشکش پاک کند
یادت باشد اعتماد پایه هرزندگی است


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
آفت جانم

بعد از رفتنت، هر گلی بود بوئیدم
در پل دو راهی عشق، مترسکی را دیدم
گفتم ای دوست، چرا غمگینی؟
در میان این شلوغی، تنهامی‌نشینی
گفت دلم، یاد یار کرده و یارم، با یادم فرار
دلم تنگ است وبی او، ندارم قرار
گفتم ای دوست، مگر یارت کیست
کجاست، چاره‌ی دیدارش چیست
گفت، عشق من، چاره ندارد
اسمش فقط داغ، بر دل گذارد
عشق من چو عشق شیرین وفرهاد نیست
یارمن جز افت جانم نیست
عشق من چو اب واتش
چوجن وبسم الله است
انکه این همه غصه اش خوردم
به فکر جانم نیست
من از چوبمو وبادل خورده شده با موریانه چه کنم
دوست من تو بگو باعشق افت جانم چه کنم


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 19 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
امشب

چه خبراست اینجا؟
چرا چراغان اند کوچه ها امشب؟
چه شده، چرا همه شادند!؟
چرا کسی حالم را نمی پرسد امشب؟
مثل مهتاب ی شدم‌که ابری، رویش را گرفت امشب
چه خبراست اینجا، گویی صدای کف می اید
همه لـ*ـب هایشان خندان و، دستشان بر دف است امشب
ربنا چرا امشب جز تو، کس حال من نمی داند
چرا قصد رفتن کرده است یارم
به سمت خانه اش امشب
به امید صدازدنم منتطرم
گوش هایم بد شنوا شده امشب
چقدر هم همه است اینجا
کاش کسی بیاید و بگوید، به هم ریخت، مراسم امشب
کجایی ای نامردی که، ادعای مردانگی داشتی
گرتو بی وفا نبودی، گونه هایم خیس نبودند امشب
باز است در این خانه شاید راهت را، به سمت من کج کردی
شاید یادت امد کسی روز هایت را ساخت، تا امشب
حلقه ات چه زیبا می درخشد، درمیان چراغ های روشن
چه تفاهمی داریم، من حلقه‌ ی اشک می درخشد در چشمم امشب
من نا امیدم و تو چه خوشحالی
اری، برایم شب یاس است امشب
من محکم و سخت بودم تا همین دیروز
هرکس اشکم را دید، در عجب است امشب
ستارگان هم راهت را روشن کردن تاببنی اغوش یارت را
ستارگان هم خبرندارند یارم،
دست در دست دیگری رفته است امشب
من با غصه و دردو، او با یار جدید، به خانه می رود امشب
کوچه به کوچه می روند و، عابران هم، به حال من می گریند امشب
چه سردم شده با شالی که هدیه دادی تو
سوز سرمایی که می اید، ز دستانم نشات گرفته است امشب
همه کل زنان میروند امامن، لبهایم خاموش است امشب
وای چه غمگینم
وای چه درد و دلهای دارم که بگویم با خدا امشب
لاله‌ی یادگاری تو خشکید
از بس اشکم، به رویش چکید امشب
عطر تو پرکرده است هوای قلبم را
انگار قصد استراحت کرده است، قلبم امشب
قسمت می‌دهم به جان عزیزت
دلم برای صدایت تنگشده، برای بار اخر صدا کن مرا امشب


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 15 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهنگ

دارم یه اهنگی گوش میدم که دوتامون، ازش خاطره داریم
یاد خاطراتمون به خیر، همون روز بود که قول دادیم،همو تنها نزاریم
هنوزم وقتی گوشش میدم، میای کنارم
کجایی ببینی، هم صدای این اهنگ، من قطره قطره می‌بارم
دارم یه اهنگی گوش می‌دم که اگر گوشش کنی، گریت می‌گیره
توکه رفتی اما بعدتو، غصه اومد تاکه دستامو بگیره
هنوزم که هنوزه، وقتی صدای اهنگ می پیچه تو گوشم
حس می‌کنم هستی، بهترین لباسو می‌پوشم
دور وبریام وقتی این اهنگو گوش میدمو چیزی نمیگم
میدونن خسته شدم، میدونن بد بریدم
همیشه می‌گفتی که این اهنگ لام تا کامش حرفه دله
اسم این اهنگ، تنهات نمیزارم بود و ، باور رفتن مشکله


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 14 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای وای اگر

ای وای اگر دل باز او را ارزو کند
ای وای اگر نیاید و گل غم، گلبرگ هایش باز کند
ای وای اگر نامه رسان، نامه به دستش ندهد
ای وای اگر خدا، به بزرگی خودش، قسمش ندهد
ای وای اگر باران ببارد ز غم، از چشمانم
ای وای اگر مادر بفهمد، ز چه درد می‌نالم
ای وای اگر بداند که ناز نگاهش را، در دل نهفتم
ای وای اگر بداند چندروزی حتی، با لالایی عشق، نخفتم
ای وای اگر شیشه‌ی عمر، به دست او بشکند
ای وای اگر مرغ عشق، ز بام دلم بپرد


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 14 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بارون

بارون، تموم خاطراتشو یادم میاره
بارون، با نم نمش میگه میره تنهات میزاره
بارون تورو خدا صداش بزن بگو برگرده
بهش بگو عشقش دلتنگه
بهش بگویه جای زندگیش بدونه تو میلنگه
بارون دوباره صدای تو می پیچه توی برگهای درخت باغچه
بارون اونم داره قدم میزنه توی کوچه
اخه زندگی بدونه اون پوچه پوچه
بهش بگو افتادم از پا
بگو که موندم تنها
بهش بگو این قرامون نبودها
بارون، تموم خاطراتشو یادم میاره
بازم یکی دیگه داره میره تنهام میزاره
بارون بهش بگو دیگه طاقت نداره
بهش بگو اگر بره من خون میبارم
بهش بگو نبودنت کجای دل بزارم
بارون بهش بگو من دلتنگم
بهش بگو دارم کم میارم کم کم
بهش بگو جاشو باغصه وغم پر کردم
بارون صدای نم نمت دیونم کرده
هنوز یادم نرفته که رفته ترکم کرده
خداخودش میدونه باکی جامو پر کرده
بارون صدای تو دوباره برام دلتنگی اورد
این دله بیچاره هربارباصدات زنده شد و مرد
اخه دیگه چراتو، چرادل ازتوناروخورد؟!
بارون صدای توبهم ارامش می داد
حالاپردردم باصدات داد ای داد
منم پردردم، دردی از جنس شیرینو فرهاد
بارون تکیه دادم به دیوارسرد خونه
اشکام شده به خاطرش روگونه هام رونه
تویی تنها کسی که بعد ازخدادردمو میدونه
دستای سردم بااین هوای دلتنگی یخ می بنده
به خدا می میرم اگرببینم بایکی جز من می خنده
بارون نگاه بکن به قدم زدنش تو خیابون
یادش به خیر، عطرش بود رولباسای دوتامون
یادش به خیراون همه شوخی، یاد جنگ کردنامون
بارون قطره هات داره رد پاشو گم می کنه
بارون اونم داره منو فراموش می کنه
خدایا کاری بکن این غم ودرد رهام کنه
بارون دوباره داره خاطراتشو یادم میاره
دلم دلتنگه وجز صبر چاره نداره
هه خنده داره اگربگم خاطرشم داره بامن می باره
بارون نمیدونم چرایادم نمیره
امیدوارم برگرده بگه دیگه نمیره
عیبی نداره مقصر اون نیست تقدیره
بارون صدام شده غم انگیز
اخه کی دستاشو بگیره تو سوز پاییز
میدونم همه ی عکسامو کرده ریزه ریز
بارون بهش بگو اصلامقصر منم اینبار
بهش بگو نره نگه خدانگهدار


کامل شده مجموعه اشعار ساکن این شهر | فاطمه قاسمی کاربر انجمن 98

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ح. عبدالهی، LIDA_M، ~Kimia Varesi~ و 14 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا