خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,229
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع

!هشدار اسپویل!

مدتهای زیادی از ادبیات قهرمان‌پرور می‌گذرد و همین ادبیات به سرعت جای خود را در سینما باز كرد. هرچه تعجیل و ترغیب برای خلق قهرمانهای مردم‌پسند، خارق‌العاده و دارای قدرتهای ماورایی زیاد بود به همین سرعت نیز تبدیل به كلیشه، تكرار و یكنواختی شد. قهرمانها تبدیل به آدمهای خوب و مقابل آنها تبدیل به «آدم بدها» می‌شدند و كم‌كم حتی بر نحوه همذات‌پنداری مخاطبین نیز تاثیر منفی گذاشتند. سینمای امروز رابین‌هودها، پیتر پن‌ها، سوپرمن‌ها و حتی اسپایدرمن‌های مدرن را نمی‌پسندد. اكنون ضدقهرمانهای «پالپ فیكشن» و «سین سیتی» باب شده‌اند. شخصیتهایی كه فاسد، گنهكار، قاتل، سارق و فاسق هستند اما در عین حال به آنها علاقمند می‌شویم. اما این همه چیز نیست چون سینما همواره تحول را تجربه كرده است. یكی از نقاط قله موج سینوسی این تحول ظهور سینمای نوآر و موج نوی دهه 60 الی 70 بود. آنجا كه «فورد كاپولا» پدرخوانده را آفرید و «مارتین اسكورسیزی» فرای قهرمان‌پروری و گانگستریسم سینمایی دست به خلق آثاری چون راننده تاكسی، گاو خشمگین و در ادامه رفقای خوب زد.

موج نو از اروپا آغاز شده بود اما هالیوود با تمام بزرگی كاذبش متاثر از اروپا و آسیا (به خصوص كوروساوا) بوده است. اسكورسیزی تعلیق افكنی و داستان‌گویی كلاسیك را كنار گذاشت و دست به تولید سبكی زد كه اگر آن را «مارتین‌ایسم» بنامم اغراق نیست. سبك جدید او سینما را متحول كرد و به خصوص راننده تاكسی نشان داد كه به جز جذابیت‌های هفت‌تیركشی در سینما چیزهای دیگری نیز وجود دارد. اندیشه‌ای كه پشت هفت‌تیر كشی نهفته است.

راننده تاكسی درباره كسی است كه در بیرونی‌ترین لایه اجتماع زندگی می‌كند و اما قلبش، ذهنش و وجودش به قشرهای عمیق تعلق دارد چون او یك «راننده تاكسی» است. او كسی است كه هر لحظه با یك شهروند در ارتباط است. خاص و عام سوار ماشین او می‌شوند و او همه چیز را می‌بیند. به نظر می‌رسد تراویس بیكل راننده (با نقش‌آفرینی رابرت دنیرو) چشم ریابین و كاشف‌العیوب و در عین حال وجدان‌زده جامعه باشد. چرا تراویس بیكل راننده تاكسی است؟ مگر نمی‌توانست یك وكیل، یك سناتور، یك پزشك، یك معلم و یا یك كشیش باشد؟ او نمی‌‌تواند هیچ‌كدام از این اصناف باشد چون تاكسی زبان مشترك حركت اجتماعی است. این تنها یك نماد نیست. یك اظهاریه است. نوعی تقابل و رخنه كردن است.

تراویس در دل جامعه است اما تنهاست. دلیل این تنهایی كه به درستی در قالب كار نشسته آمال فنا شده چشم بیدار جامعه است. آمالی كه زیر پای قاچاقچی‌ها، فاسقین و... لگدمال شده‌اند و آدمهای ظاهراصلاح چون سناتورها، رئیس جمهور و دولتمردان دیگر هم به زعم او «هیچ غلطی نمی‌كنند». او می‌خواهد در یك مدینه فاضله زندگی كند اما هرچه پیش می‌رود مدینه او به مدینه فاضلاب بیشتر شبیه می‌گردد و این است دلیل طغیان و لبریز شدن كاسه صبر.

فیلم از نظر روایی سه بخش عمده دارد. بخش اول آشنایی ما با تراویس و آشنایی تراویس با جامعه كه این مرحله قبل از شروع فیلم آغاز شده است. او در می‌یابد كه در چه جامعه فاسدی زیست می‌كند و این فساد بعضاً دلایل سـ*ـیاسی نیز دارد. او به عقیم نگه داشتن مردم خرده‌پا برای جلوگیری كردن از فضولیهای ناخواسته و آشوبهای سرسری توسط قدرتهای دست‌اندر كار پی برده است. بخش دوم كه از نظر ساختار سینمایی بی‌نظیر است و مرحله طولانی‌تر فیلم نیز هست بخش درون‌ریزی و تعلیقهای روانی تراویس از پیرامون خود است. او زجر می‌كشد و خودخوری می‌كند. خشم اندك‌اندك همچون قطره‌هایی كه در یك كوزه جمع می‌شوند در كوزه وجودش مملو می‌گردد. بخش سوم و نهایی فیلم مرحله برون‌ریزی، طغیان و شكستن كوزه وجود و تهی كردن خشم نهفته است. این قسمت هرچند ممكن است شبیه انتقام باشد و نمونه‌های بصری آن در سینمای امروز فراوان باشند اما به سال ساخت آن و شرایط سینمای آن روز نیز دقت كنید. سكانسهای پایانی بدیع و منقلب كننده هستند.

فیلم یك داستان نیست، روایت یك عصیان است. عصیانی كه هیچ عامل ماورایی و اعتقادی را در خود نگنجانده است. هرچه هست از جامعه می‌تراود و به جامعه بازخورد پیدا می‌كند. اما با توجه به اقتباس شرایدر از رمان «تهوع» نوشته ژان پل سارتر جنبه‌های فلسفی فیلم قابل تامل است. با توجه به اینكه سارتر اگزیستانسیالیست است توجه كنید به ناجی بودن تراویس قبل از راننده تاكسی بودن كه ناخودآگاه قدم وجود بر ماهیت را متذكر شده است. او راننده تاكسی است اما این تنها هویت اوست. وجدان او به عنوان وجود مقدم بر چیستی‌اش (تراویس بودن یا راننده بودن) است. به هر جهت فلسفه اگزیستانس یا همان فلسفه وجود هم متذكر مقدم بودن وجود بر ماهیت است. البته راننده تاكسی فیلمی فلسفی نیست و از این لحاظ چندان قابل تبیین نمی‌باشد اما به هرجهت عصیان و انقلابی كه در فیلم تصویر شده از رمان تهوع آمده است. سارتر هم به این انقلاب و دگردیسی و برون‌ریزی نهایی علاقمند بود.

اسكورسیزی با راننده تاكسی كار را تمام كرده است. دنیرو نیز دست او را در همكاری این فیلم به گرمی فشرده است. تراویس یك رابین‌هود، سوپرمن یا اسپایدر من نیست. یك بیماری است كه دوره كمونش تمام شده و حالا سر باز می‌زند. آدمكشی او جنبه درمانی دارد و نه صرف خشونت. خشونتی كه در این فیلم نمایش داده می‌شود متناسب با فطرت است، خشونتی است كه ذات منتقد جوامع بشری آن را می‌پسندد. «راننده تاكسی» نمایش یك كودتا و انقلاب یك نفره است، انقلابی كه رهبرش وجدان، كاتالیزورش جامعه و انجام دهنده‌اش غریزه است. این فیلم نمایشگر فریادی است بی‌صدا. آنچه تنها گوش آنهایی را كر می‌كند كه می خواهند كر بشوند. بازی دنیرو در این فیلم به یاد ماندنی است و دكوپاژ اسكورسیزی نیز بی نقص است. به شخصه امیدوارم امثال این فیلم در سینما تكرار بشود.

درباره پل شرایدر (فیلم‌نامه نویس):

وقتی اولین ایده راننده تاكسی در ذهن پل شرایدر‌، فیلمنامه‌نویس جویای نام شكل گرفت‌، زندگی وی بشدت نابسامان بود‌. او نه تنها كارش را به عنوان محقق در انستیتو فیلم آمریكایی از دست داده بود‌، بلكه همسرش هم او را از خانه بیرون انداخته بود‌. بی خانمانی و بیكاری‌، برای شرایدر الكلیسم و افسردگی را به همراه آورده بود‌. وضع روحی او آنقدر خراب بود كه به فكر خودكشی افتاد‌؛ اما به جای اینكار داستانی شهری از تنهایی و انزوا نوشت كه شرح خشونت زندگی در آمریكا بود. راننده تاكسی داستان تراویس بیكل است‌، یك منزوی ساده دل كه از ثبات روانی برخوردار نیست‌. نفرت تراویس از خلافكاران‌، او را وادار می‌كند تا بر روی پا اندازها و سیاستمدارها اسلحه بكشد‌. فیلمنامه سیاه و بی رحم شرایدر از میان انگشتان برایان دی پالما و تهیه كنندگانی چون جولیا و مایكل فیلیپس گذشت تا به دست مارتین اسكورسیزی برسد. كارگردانی از گروه راجر كورمن كه به تازگی نظر مثبت منتقدان را با فیلم “خیابانهای پایین شهر” جلب كرده بود. اسكورسیزی فیلمنامه را بسیار پسندید و اعتقاد داشت رابرت دنیرو ستاره فیلم خیابانهای پائین شهر تنها كسی است كه باید نقش تراویس بیكل را بازی كند.

منبع: وبلاگ دلنمک


نقد و بررسی فیلم راننده تاکسی / Taxi Driver

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا