خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
***بسم‌الله***
خیال می‌کردم بی تو، با یادت، می‌توانم به خودم و یادت تکیه کنم.
خیال می‌کردم می‌توانم با خیال تو زندگی کنم!
مثلاً من خیال می‌کردم می‌توانم خود رویاهایم را با تو و بدونِ حضور تو ببافم؛ اما حسرت‌هایم مرا رها نکردند.
مثلاً حسرت بافتن موهایم به دور از رویا و خیال، با دست‌های تو و در واقعیت را باید همیشه داشته باشم...
حسرت‌هایم...
خیال‌هایم...
رویاهایم...
زندگی برای من رویای بوی خوش تن تو بود!


دل نوشته رایحه‌ی خوش زندگی | ملیکا نصیریان کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، -ZAℍЯმ- و 10 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقابل آئینه بایست و به خودت بگو:
-چرا کسی نتونه دوستت داشته باشه؟
اولین شخص خودتی که خودت رو باید دوست داشته باشی!

تو همه کَسِ خودتی!


دل نوشته رایحه‌ی خوش زندگی | ملیکا نصیریان کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، -ZAℍЯმ- و 9 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه جان را می‌خواهم و نه جانان را...
هر دو مرا در گودالی ژرف افکندند که نجاتی نیافتم در آن من...
جانان ضربه می‌زد با شلاق نگاه بی رحمش و من جان می‌دادم!
عشق را، آن گاه که جان از بدن برود هم فراموش نخواهم کرد؛
نه خودش را، نه زخم‌‌های بر روحم به جای مانده‌اش را...


دل نوشته رایحه‌ی خوش زندگی | ملیکا نصیریان کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، FaTeMeH QaSeMi، ASaLi_Nh8ay و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا