خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
عصر امام عسكرى (ع)
بحث و گفتگو از روزگارى كه امام زكى ابو محمد عسكرى(ع) در آن روزگار رشد و نمو يافت رنگ تازه و يا مطلب زيبا و آرامشى براى اين نوشته ندارد، بلكه تنها به دليل اقتضاى بحث علمى، سخن در آن باره ضرورى مى‏نمايد، زيرا كه تحقيق و بررسى از عصر و زمان از جمله سلسله مباحثى است كه يك محقق ناگزير است مطرح كند، چون مى‏تواند پرده از چهره واقعى زندگى عمومى بردارد كه از جمله شخص مورد نظر در ترجمه و بحث در آن ميان زندگى مى‏كرده است، همان طور كه روشنگر تمام رويدادهايى است كه پيش آمده، و طبيعى است كه تمام اينها بر روى سلوك و رفتار آن شخص و شكل‏گيرى زندگانى وى اثر دارد، زيرا به گفته دانشمندان جامعه شناس، زندگى اجتماعى، زندگى تأثير و تأثر است .
به هر حال ما به صورت موضوعى، به قسمتهاى زيادى از اوضاع عمومى عصرى كه امام ابو محمد (ع) در آن عصر زندگى مى‏كرده، به شرح زير اشاره مى‏كنيم:
زندگى اقتصادى
پيش از اين كه وضع زندگى اقتصادى عصر امام ابو محمد (ع) را بيان كنيم، برآنيم كه به صورت گذرا اين مطلب را توضيح دهيم كه اسلام به پيشرفت و بهبود اقتصاد عموى و رشد درآمد فردى اهميت زيادى مى‏دهد، و فقر و تنگدستى را مصيبتى بزرگ و مهلك مى‏شمرد كه به طرق مختلف و وسايل گوناگون بايد آن را از بين برد و كفر و فقر و تنگدستى را قرين هم دانسته است، همان طور كه در شريعت اسلام لازم است تا بر كفر پايان داد، همچنين بايد فقر و تنگدستى را از ميان برداشت. بر حاكمان جامعه اسلامى و زمامداران و واليان الزام و تأكيد شده است كه مسلمين را از خطر فقر و محرومتى - كه اين دو باعث اشاعه انحراف فكرى و عقيدتى در ميان مردم مى‏شوند - نجات دهند.
از جمله روشهاى خلاقى كه اقتصاد اسلامى بر آن اساس متمركز است آن است كه اسلام تصرفات مسؤولين و حاكمان را محدود كرده و به ايشان اجازه نمى‏دهد كه در بيت المال مسلمين مطابق هوا و هـ*ـوس خود عمل كنند زيرا كه بيت‏المال ملك عموم مسلمين است و ملك شخصى كسى نيست و بايد در راه مصالح مسلمين صرف شود. رئيس و اعضا و اركان دولت به هيچ وجه حق ندارند هر چه خواستند براى خود و نزديكانشان از آن اموال بردارند، زيرا كه اين عمل خيانت به خدا و مسلمانهاست .
اما نظام حكومت عباسى، در تمام دورانها، براساس سياست اقتصادى ويژه‏اى بود كه در تمام جهات و مشخصاتش با روش اصيل اسلامى متفاوت بود و از قوانين اسلامى كه احتياط كامل را در اموال مسلمين مقرر فرموده و صرف آن را در راه گسترش رفاه مردم لازم دانسته به دور بوده است كه ما به اختصار ساختار اقتصاد عمومى را در عصر عباسيان ذيلاً بيان مى‏كنيم:


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
درآمد و عايدات دولت
بيشترين درآمد دولت از راه جمع آورى ماليات و صدقات بود كه بر ميليونها دينار بالغ مى ‏شد و آن طورى كه بعضى از مورخان مى‏گويند، بطور متوسط، همه ساله بالغ بر سيصد و شصت هزار هزار (360/000/000) درهم مى‏شد.1 و در بعضى از سالها به پانصد هزار هزار (500/000/000) درهم مى ‏رسيد 2، و هر درهم در آن روزگار قيمت قابل توجهى داشت و با ارزش يك گوسفند يا مشك عسل يا روغن برابر بود، همچنان كه يك دينار با بهاى يك شتر برابر بود .
متأسفانه اين اموال فراوان در راه پيشبرد زندگى علمى، بهداشتى و اقتصادى بطورى كه خواست اسلام بود، صرف نمى‏ شد، بلكه تنها به جيب حاكمان مى‏ رفت و آنها هم سخاوتمندانه در راه ساختن كاخهاى سر به فلك كشيده - كارى كه متوكل كرد و بذل و بخشش به دلقكها، نوازندگان و بد*کاره گرايان و ديگر راههاى زندگى پر از فسق و فجور مى‏پرداختند و بيت‏ المال مسلمين را بيهوده خرج مى‏ كردند.
خشنونت در جمع آورى ماليات
اما واژه فشار و ظلم و سركوب، در بيشتر دوران عباسيان يك واژه همگانى در زمينه جمع آورى ماليات بود.
مردم كشور پهناور اسلامى انواع فشارها را از دست مأموران سياه دل كه هيچ گونه رأفت و رحمت در دلشان نبود، مشاهد مى‏كردند زيرا آنها به دلخواه خود، هر قدر كه مايل بودند ماليات تعيين مى‏كردند و هر كس هم كه خوددارى مى‏كرد و يا از پرداخت مقدار تعيين شده سرپيچى مى‏كرد، سرنوشتش با گورستان و يا زندآنهابود.
جهشيارى مى‏گويد: مأموران ماليات انواع عذابها را از درندگان و زنبورها به كار مى‏گرفتند، محمد بن مسلم كه از مأموران ويژه مهدى عباسى بود، وقتى كه مهدى به خلافت رسيد، متوجه شد كه مردم ماليات گزار در عذاب و شكنجه‏اند با وى - محمد بن مسلم - درباره ايشان مشورت كرد، محمد گفت: يا امير المؤمنين! از حال به بعد، نسبت به ماليات دهندگان كه بدهكار به مسلمين هستند بايد به گونه بدهكاران رفتار كرد و بدهيشان را مطالبه نمود! مهدى با شنيدن اين سخنان دستور داد، عذاب و شدت را از ماليات دهندگان برداشتند.3 در دوران هارون الرشيد مردم از فضل بن يحيى برمكى كه والى خراسان بود بد مى‏گفتند و از دست او زياد شكايت كردند تا اين كه هارون او را بر كنار كرد و به جاى او على بن عيسى را گمارد، على بن عيسى بزرگان خراسان را كشت و اموال زيادى را جمع آورى كرد و هزار بدره معمول از ابريشم را كه شامل ده هزار هزار درهم بود به نزد هارون فرستاد 4 و مردم موصل در پرداخت ماليات انواع ستمها را ديدند و حكمران آن جا از طرف هارون الرشيد بود، ماليات چند سال گذشته را از آنها مطالبه كرد و بيشتر آنهارا تازيانه زد.5
براستى شريعت اسلام واليان و حاكمان را به رفق و مداراى با مردم و اصلاح امور اقتصادى ايشان دستور داده و اين كه مبادا در گرفتن ماليات و صدقات خشونتى به كار برند و موجب ناراحتى مردمان شوند ليكن اكثر پادشاهان عباسى به اين دستور اسلامى توجهى نكرده و در گرفتن ماليات از مردم با شدت و خشنونت رفتار مى‏كردند.


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماليات زياد
اما فزونى ماليات در بين كارگزاران عباسيان يك پديده همگانى بود، كارگزاران بيشتر از ماليات مقرر از مردم مطالبه مى‏كردند تا بخشى از اموال مردم را براى خودشان بردارند. همين كه ابو عبيدالله بن يسار از جانب مهدى عباسى به وزارت رسيد، بر درختان خرما و ديگر اشجار نيز ماليات بست و بعد از وى نيز همين مقررات ادامه يافت. 6
مردم مصر به بدترين مصائب و گرفتاريها، در زمينه مالياتها دچار شدند حاكم مصر - موسى بن مصعب به هر جفت گاو (يك جريب زمين) دو برابر ماليات بست و براى بازاريها و دامهاماليات مقرر كرد. و در احكام و امور قضايى، رشوه‏گيرى امرى معمول بود.
مردم يمن و قبيله قيس از دست ظلم وى شوريدند. 7 ابن تغرى مى‏گويد: مهدى عباسى در گرفتن ماليات به مردم سخت گرفت و به هر جفت گاو دو برابر مقدارى كه اول مقرر شده بود، ماليات بست و مردم از دست او سختيها و شكنجه‏ها ديدند او تندخويى و بدرفتارى پيشه كرده و در احكام رشوه مى‏گرفت. تا آن جا كه سپاهيان از او رنجيده شدند و بر او شوريدند و به خاطر بى عدالتى و ظلم بى حد وى با او به ستيز برخاستند.8
اين قبيل كارها از روح و واقعيت اسلام بسيار بسيار به دور است و اين امور جز گروهى از دزدان و سر راه بگيران غرق در جرم و گنـ*ـاه را تجسم نمى‏بخشد. عمربن عبيد به منصور دوانيقى مى‏گويد:
«در پشت درِبارگاه تو، آتشى از ظلم و ستم شعله‏ور است و در بيرون كاخ تو كمترين عملى مطابق قرآن و سنت پيامبر (ص) انجام مى‏گيرد.» 9
سوء استفاده عباسيان از اموال دولتى
عباسيان اموال مسلمين را در اختيار گرفتند و براى خودشان و خويشاوندانشان هر چه مى‏خواستند بر مى‏داشتند. محمد بن سليمان عباسى در يك روز صد هزار درهم برداشت كرد .10، و چون از دنيا رفت ارثيه زيادى بجا گذاشت كه هارون الرشيد، شصت هزار درهم آن را گرفت. 11 مورخان مى‏گويند به قدرى اموال براى خيزران آوردند كه درآمد آنها بالغ بر يك ميليون و شصت هزار (1/060/000) درهم مى‏شد. بعضى از نويسندگان اين مبلغ را معادل نصف ماليات آن روز تمام كشور و دو سوم درآمد «راكفلر» در اين قرن مى‏شمارند. موجودى نزد قبيحه همسر متوكل يك ميليون و هشتصد هزار (1/800/000) دينار بود، و مادر مقتدر بى نهايت ثروتمند و پولدار بود. .12 ابن جوزى درباره او مى‏گويد: اموال زيادى داشت كه از شمار بيرون بود و همه ساله از عوايد كشتزارهاى او هزار هزار دينار به دست او مى‏رسيد.13
پادشاهان عباسى به بستگان خود اموال زيادى را بخشيدند؛ هارون الرشيد بين عموها و بستگان خويش به قدرى اموال پخش كرد كه پيش از او هيچ خليفه‏اى نبخشيده بود.14 و منصور دوانيقى به هر يك از عموهايش هزار هزار درهم داد. 15 خاندان و بستگان عباسى فزونى گرفتند تا اين كه در عصر مأمون ،به سى و سه هزار تن رسيدند. .16 و اين گروه وابستگان كه ما هيچ امتيازى براى آنها نسبت به ديگر مسلمانان سراغ نداريم، اموال دولتى را به نفع خود برداشت مى‏كردند و ثروتهاى هنگفتى در اختيار گرفتند در حالى كه ديگر افراد جامعه اسلامى گرفتار فشار زندگى و تنگدستى و محروميت بودند.


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
بخششهاى فراوان به كنيزكان‏
پادشاهان عباسى در بخشندگيهاى خو به كنيزكان و نوازندگان افراط مى‏كردند، هارون الرشيد به كنيز خود به نام «دنانير» در يك شب گلوبندى به بهاى سى هزار دينار عطا كرد. 17 و مقتدر عباسى به يكى از بستگان مورد علاقه‏اش درى قيمتى به وزن سه مثقال بخشيد. 18 اصفهانى مى‏نويسد: حمويه براى كنيز خودش به نام ذات الخال (خالدار) از جواهر فروشى، پيراهن بى آستين و چند گلوبند كرايه كرد به قيمت دوازده هزار هزار (12/000/000) دينار،وقتى كه هارون الرشيد ديد، تعجب كرد و از كنيز پرسيد، گفت: به كرايه گرفته‏اند تا آرايش كند. هارون دستور داد همه آنها را خريدارى كردند و به آن كنيز بخشيد. .19 مقتدر عباسى اموال زيادى را در اختيار مى‏گرفت و با آنها به لهو و لعب مى‏پرداخت و از بين مى‏برد و به زنان و كنيزان مى‏بخشيد. 20
متوكل، كنيزى به نام «فضل» داشت، او را روى صندلى مى‏نشاند، و او در حضور متوكل با شعرا به بحث و گفتگو مى‏پرداخت. و موقعى كه او را خريد به وى گفت: «آيا تو شاعر هم هستى؟»
- «آرى كسى كه مرا فروخته است، چنين مى‏پنداشت».
متوكل خنديد و رو به او كرد و گفت: «از اشعارت براى ما بخوان!» كنيز اشعارى خواند.
متوكل از اشعار وى خوشش آمد و دستور داد پنجاه هزار درهم به او دادند.21
به نمونه‏هاى اندك از بخششهاى خلف به كنيزان، به عنوان دليل بر اين كه عباسيان، ثروتهاى مردم را به هدر مى‏دادند وبدون توجه به مصالح جامعه و پيشبرد وسايل زندگى آنان در راه هواهاى نفسانيشان صرف مى‏كردند، بسنده مى‏كنيم .
بخششهاى فراوان به شاعران
بار تبليغات در آن زمان بر دوش شعرا بود، آنها بودند كه فضايل گوناگون را براى پادشاهان عباسى نشر مى‏دادند و آنان را بر دشمنان علوى خود كه مبلغان عدالت اجتماعى در اسلام بودند، مقدم مى‏داشتند، از اين رو عباسيان به شعرا صله فراوانى ارزانى مى‏داشتند و اموال زيادى را بديشان مى‏بخشيدند، از جمله شاعرانى كه از اموال زيادى برخوردار شدند عبارتنداز:
1- ابو شبل برجمى
ابو شبل برجمى كوفى به متوكل وارد شد و قصيده‏اى براى او سرود كه از سى بيت فراهم آمده بود...
متوكل پس از شنيدن قصيده، دستور داد سى هزار درهم به او دادند. 22
2- اصولى
وقتى كه متوكل براى سه پسرش: منتصر، معتز و مؤيد از مردم بيعت گرفت كه پس از وى زمام امور را به دست بگيرند، به مردم بارعام داد تا بيايند و به او تبريك بگويند، صولى با علجه خودش را رساند و قصيده‏اى خواند...
متوكل، پس از شنيدن اشعار دستور داد صد هزار درهم به او بدهند و ولى عهدهايش نيز همان قدر به او بخشيدند. 23
3- ابراهيم بن مدبر
ابراهيم بن مدبر از جمله كسانى بود كه به ثروت هنگفتى دست يافت، زمانى كه متوكل از مرض بهبود يافته بود، نزد وى رفت و قصيده‏اى سرود...
متوكل با شنيدن اين مدايح شادمان شد و دستور داد به سراينده‏اش پنجاه هزار درهم دادند و به وزيرش عبيدالله بن يحيى سفارش كرد، او را به كار مهمى بگمارند تا بهره‏مند شود!


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
4- مروان بن ابى الجنوب‏
از جمله كسانى كه اموال زيادى را متوكل به او ارزانى داشت، مروان بن ابى الجنوب بود، كه شيفته مديحه گويى متوكل بود و قصيده‏اى در مدح وى سرود .
به هر حال، وقتى كه مروان قصيده‏اش را به پايان رساند، متوكل، پنجاه هزار درهم به وى داد..
راستى، چه وقت متوكل از خدا مى‏ترسيد و يا براى خدا عظمتى قائل بود؟ در حالى كه او بدعتها و وقايع عظيمى در اسلام به وجود آورد! كسى كه تمام دوران زندگيش به هرزگى و عياشى وبى بند و بارى گذشت؟...
به هر حال، متوكل پس از شنيدن اين اشعار، صد هزار دينار نقدينه و طلا به اين شاعر جيره خوار داد... .
هنگامى كه متوكل براى پسرانش مجلسى ولايتعهدى منعقد كرد، مروان خطاب به او قصيده‏اى را خواند...
متوكل پس از شنيدن آن اشعار دستور داد تا صد و بيست هزار درهم و پنجاه دست و يك استر و يك اسب و يك الاق به وى دادند.
5- بحترى
اما بحترى كه ملك الشعراى زمان خود بود، تمام سرمايه‏هاى فكرى و ادبى خود را در راه ثناگويى متوكل گذراند، و لقبهاى والا و صفات نيكو به وى داده و ديوانش پر از مدايح اوست و متوكل اموال زيادى به او بخشيد و ثروت فراوانى را به او ارزانى داشت .
6- على بن جهم
متوكل اموال زيادى به على بن جهم بخشيد و او را مقرب خود ساخت تمام اينها به خاطر ثناگويى او و اظهار دشمنى با اهل بيت عليهم السلام بود كه بدگوييهاى تلخى از ايشان كرده و عباسيان را بر آنان مقدم مى‏داشت عباسيانى كه هيچ نيكى و فضيلتى در آنها وجود نداشت، جز پيروزى و دست يافتن بر حكومت ظالمانه كه امت اسلامى را دچار بدترين ظلم و جور خود ساختند!
به همين مقدار اندك از بذل و بخششهاى عظيم، به شاعرانى كه از مهمترين وسايل تبليغات آن زمان بودند، بسنده مى‏كنيم... و اين مقدار از بذل و بخشش بيانگر ميزان ولخرجى و ريخت و پاش اين پادشاهان، از ثروتهاى مسلمين و بازيچه قرار دادن اقتصاد عمومى و به كار گرفتن سرمايه‏ها در راه استحكام سلطنت است، بدون اين كه چيزى از اين سرمايه‏ها را در راه پيشبرد اقتصاد عمومى و گسترش رفاه توده مردم صرف كنند.
ساختن كاخها
عباسيان در ساختن كاخها ولخرجى زيادى كردند و صدها ميليون دينار براى ساختن و تزيين كاخها - با انواع زينتهايى كه در هيچ برهه‏اى از تاريخ نظير آنها ديده نشده بود - هزينه كردند. متوكل، همان كسى كه او را احيا كننده سنت پيامبر (ص) مى‏ناميدند، كاخ معروف «مرج» را بنا كرد و نماى آن را از داخل و خارج كاخ، با كاشيكارى و سنگهاى رنگارنگ زراندود كرد، و در داخل آن مجسمه‏هاى بزرگى از طلا قرار داد و درخت بزرگى از طلا نهاد كه در بالاى آن درخت مجسمه تمام پرندگان، در حال آواز خواندن ديده مى‏شد و بر روى سر پرندگان تاجى از جواهر، ساخته بود. براى متوكل، تختى از طلا و جواهر نشان ساخته بودند كه مجسمه يك آدم و يك شير و يك گاو نر و يك كركس آن را حمل مى‏كرد و تمام اينها نيز جواهر نشان بودند. هزينه اين قصر و تـ*ـخت و طلا و نقره‏اى كه در آن مصرف كرده بودند، بالغ بر يك ميليون و هفتصد هزار (1/700/000) دينار مى‏شد و فرمان داد كه كسى وارد اين كاخ نشود مگر اين كه لباسش از ابرايشم و قلابدوزى باشد! تمام بازگيران و اهل ساز و آواز و دلقكان را احضار كرده بود، وقتى كه در اين بهشت! جلوس كرد، يحيى بن خاقان گفت:
«يا اميرالمؤمنين! اميدوارم خداوند اين كاخ را بر تو ميمون گرداند و بدين وسيله بهشت را بر تو ارزانى دارد».


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
متوكل پرسيد: چگونه مى‏شود؟
يحيى گفت: «چون تو با اين كاخ مردم را مشتاق بهشت مى‏گردانى و باعث مى‏شوى تا آنهاعمل صالح انجام دهند و با اعمال صالح خود، به بهشت اميدوار شوند.»
متوكل از شنيدن اين مطلب شادمان گشت .24
از جمله كاخهايى كه متوكل بنا كرد، كاخ جعفرى بود كه در ساختن آن بيش از دو هزار دينار صرف كرد و نوازندگان و رقاصان را دعوت كرد و آنها رقص و آواز به جا آوردند، دو هزار درهم نيز به ايشان داد.25
به هر حال، ما هزينه‏هاى هنگفتى را كه متوكل درباره ساختن كاخهاى خود صرف كرده بود، در كتاب «حياة الامام على الهادى (ع)» 26 نقل كرديم كه خود بيانگر بخشى عظيمى از عدم توازن اقتصادى آن زمان است ؛ خاندان عباسى از راه درآمدهاى دولتى برداشت كرده و در راه شهوترانيها و كامجوييهاى خويش خرج مى‏كردند.
خوشگذرانيهاى زنان عباسى
بخش عظيمى از اقتصاد دولت در راه زنان دربار عباسى صرف مى‏شد كه همگى غرق در خوشگذرانى و تن آسايى بودند. زبيده همسر هارون الرشيد با آرايشها و زيورهاى گوناگون به سر مى‏برد تا آنجا كه بهاى جامه‏اى كه بر تن مى‏كرد، بالغ بر پنجاه هزار دينار مى‏شد. 27
اين گزافه كارى به زنان عباسى منحصر نبود، بلكه به زنان وزرا نيز سرايت كرده بود؛ عتابه، مادر جعفر بر مكى صد كنيز داشت و هر كنيزى زر وزيور مخصوص به خود داشت كه با ديگران متفاوت بود !28
به هر حال ما وقتى كه اين روش اقتصادى را بر نظام اسلامى عرضه مى‏كنيم، مى‏بينيم برخلاف آن بوده و از راه و رسم اسلام بسيار به دور است .
بينوايى توده مردم
طبيعى است كه اكثريت قاطع مردم مسلمان با وجود محروميت از بيت المال - كه در راه شهوترانيهاى سلاطين، وزرا و وابستگان دربار صرف مى‏شد - دچار بدبختى و محروميت شوند و فقر و تنگدستى همه را فرا گيرد و در طبقات مختلف گسترش يابد.
اصمعى شاعر معروف را ديدند كه خود را به پرده كعبه آويخته مى‏گويد:
يا ربّ انّى سائل كماترى
مشتمل شملتين كماترى‏
و شيختى جالسة كماترى
والبطن منى جائع كما ترى‏
فماترى يا ربنا فيما ترى‏29
اى پروردگار! من از تو درخواست مى‏كنم چنان كه مى‏بينى !
من خود را به دو جامه پيچيده‏ام و همسر پيرم زمين‏گير است .
و چنان كه تو شاهدى شكمم گرسنه است، پس چه مصلحت مى‏بينى، پروردگار من درباره آنچه خود ناظرى!
اين شاعر آنچه را كه از رنج گرسنگى برسر خود و همسرش آمده و شكمشان تهى و بدنشان برهنه است به خدا شكايت مى‏كند و از خداوند طلب كمك و روزى مى‏كند...
و نيز اصمعى روايت كرده است كه شاعر ديگرى را ديد دست به پرده كعبه گرفته و اشعار زير را مى‏خواند:
أيا ربّ الناس و المنّ و الهُدى‏
أَما لى فى هذا الانام قسيم‏
اما تستحى منى وقد قمتُ عاريا
أُنا جيك يا ربّى وانت كريم
اترزق ابناء العلوج و قد عصوا
وتترك قرما من قروم تميم 30
اى پروردگار مردم و اى خداى صاحب احسان و هدايت !
آيا مرا در بين اين مردم هيچ سهم و بهره‏اى نيست!؟
آيا تو از من خجالت نمى‏كشى (!) كه من با بدن برهنه ايستاده‏ام.
و در اين حال با تو اى پروردگار راز و نياز مى‏كنم و حال اين كه تو كريمى!
آيا به كافر زادگان كه فرمان تو را نمى‏برند، روزى مى‏دهى،
و بزرگى از بزرگان قبيله تميم را وا مى‏گذارى!
آرى تهى دستى قلب اين شاعر درمانده را جريحه‏دار كرده است تا آن جا كه از سر حد ادب و ايمان خارج شده و به خداوند سخنان درشت مى‏گويد و او را متهم مى‏كند كه خدانشناسان را روزى مى‏دهد و بزرگى از بزرگان بنى‏تميم را محروم مى‏سازد و نمى‏داند كه خداوند هر كه از بندگانش را اراده كند بى حساب روزى مى‏دهد.
شاعران آن زمان، چهره كسانى را كه از ارتباط با دولت محروم و به بدترين فقر و درماندگى دچار بوده‏اند، به تصوير كشيده‏اند، ابوفرعون ساسى چنين مى ‏گويد:
و صبية مثل صغار الذر
سود الوجوه كسواد القدر
جاء الشتاء و هم بشر
بغير قمص و بغير أزر
تراهم بعد صلاة العصر
و بعضهم ملتصق بصدري‏
و بعضهم ملتصق بظهري
و بعضهم منحجر بحجري‏
اذا بكوا عللتهم بالفجر
حتى اذا لاح عمود الفجر
ولاحت الشمس خرجت أسري‏
عنهم و حلوا بأصول الجدر
كأنهم خنافس في جحر
هذاجميع قصتي و أمري‏
فارحم عيالي و تول أمري
فأنت أنت ثقتي و ذخري‏
كنيت نفسي كنية في شعري‏
أنا أبو الفقر وأم الفقر31


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
متوكل پرسيد: چگونه مى‏شود؟
يحيى گفت: «چون تو با اين كاخ مردم را مشتاق بهشت مى‏گردانى و باعث مى‏شوى تا آنهاعمل صالح انجام دهند و با اعمال صالح خود، به بهشت اميدوار شوند.»
متوكل از شنيدن اين مطلب شادمان گشت .24
از جمله كاخهايى كه متوكل بنا كرد، كاخ جعفرى بود كه در ساختن آن بيش از دو هزار دينار صرف كرد و نوازندگان و رقاصان را دعوت كرد و آنها رقص و آواز به جا آوردند، دو هزار درهم نيز به ايشان داد.25
به هر حال، ما هزينه‏هاى هنگفتى را كه متوكل درباره ساختن كاخهاى خود صرف كرده بود، در كتاب «حياة الامام على الهادى (ع)» 26 نقل كرديم كه خود بيانگر بخشى عظيمى از عدم توازن اقتصادى آن زمان است ؛ خاندان عباسى از راه درآمدهاى دولتى برداشت كرده و در راه شهوترانيها و كامجوييهاى خويش خرج مى‏كردند.
خوشگذرانيهاى زنان عباسى
بخش عظيمى از اقتصاد دولت در راه زنان دربار عباسى صرف مى‏شد كه همگى غرق در خوشگذرانى و تن آسايى بودند. زبيده همسر هارون الرشيد با آرايشها و زيورهاى گوناگون به سر مى‏برد تا آنجا كه بهاى جامه‏اى كه بر تن مى‏كرد، بالغ بر پنجاه هزار دينار مى‏شد. 27
اين گزافه كارى به زنان عباسى منحصر نبود، بلكه به زنان وزرا نيز سرايت كرده بود؛ عتابه، مادر جعفر بر مكى صد كنيز داشت و هر كنيزى زر وزيور مخصوص به خود داشت كه با ديگران متفاوت بود !28
به هر حال ما وقتى كه اين روش اقتصادى را بر نظام اسلامى عرضه مى‏كنيم، مى‏بينيم برخلاف آن بوده و از راه و رسم اسلام بسيار به دور است .
بينوايى توده مردم
طبيعى است كه اكثريت قاطع مردم مسلمان با وجود محروميت از بيت المال - كه در راه شهوترانيهاى سلاطين، وزرا و وابستگان دربار صرف مى‏شد - دچار بدبختى و محروميت شوند و فقر و تنگدستى همه را فرا گيرد و در طبقات مختلف گسترش يابد.
اصمعى شاعر معروف را ديدند كه خود را به پرده كعبه آويخته مى‏گويد:
يا ربّ انّى سائل كماترى
مشتمل شملتين كماترى‏
و شيختى جالسة كماترى
والبطن منى جائع كما ترى‏
فماترى يا ربنا فيما ترى‏29
اى پروردگار! من از تو درخواست مى‏كنم چنان كه مى‏بينى !
من خود را به دو جامه پيچيده‏ام و همسر پيرم زمين‏گير است .
و چنان كه تو شاهدى شكمم گرسنه است، پس چه مصلحت مى‏بينى، پروردگار من درباره آنچه خود ناظرى!
اين شاعر آنچه را كه از رنج گرسنگى برسر خود و همسرش آمده و شكمشان تهى و بدنشان برهنه است به خدا شكايت مى‏كند و از خداوند طلب كمك و روزى مى‏كند...
و نيز اصمعى روايت كرده است كه شاعر ديگرى را ديد دست به پرده كعبه گرفته و اشعار زير را مى‏خواند:
أيا ربّ الناس و المنّ و الهُدى‏
أَما لى فى هذا الانام قسيم‏
اما تستحى منى وقد قمتُ عاريا
أُنا جيك يا ربّى وانت كريم
اترزق ابناء العلوج و قد عصوا
وتترك قرما من قروم تميم 30
اى پروردگار مردم و اى خداى صاحب احسان و هدايت !
آيا مرا در بين اين مردم هيچ سهم و بهره‏اى نيست!؟
آيا تو از من خجالت نمى‏كشى (!) كه من با بدن برهنه ايستاده‏ام.
و در اين حال با تو اى پروردگار راز و نياز مى‏كنم و حال اين كه تو كريمى!
آيا به كافر زادگان كه فرمان تو را نمى‏برند، روزى مى‏دهى،
و بزرگى از بزرگان قبيله تميم را وا مى‏گذارى!
آرى تهى دستى قلب اين شاعر درمانده را جريحه‏دار كرده است تا آن جا كه از سر حد ادب و ايمان خارج شده و به خداوند سخنان درشت مى‏گويد و او را متهم مى‏كند كه خدانشناسان را روزى مى‏دهد و بزرگى از بزرگان بنى‏تميم را محروم مى‏سازد و نمى‏داند كه خداوند هر كه از بندگانش را اراده كند بى حساب روزى مى‏دهد.
شاعران آن زمان، چهره كسانى را كه از ارتباط با دولت محروم و به بدترين فقر و درماندگى دچار بوده‏اند، به تصوير كشيده‏اند، ابوفرعون ساسى چنين مى ‏گويد:
و صبية مثل صغار الذر
سود الوجوه كسواد القدر
جاء الشتاء و هم بشر
بغير قمص و بغير أزر
تراهم بعد صلاة العصر
و بعضهم ملتصق بصدري‏
و بعضهم ملتصق بظهري
و بعضهم منحجر بحجري‏
اذا بكوا عللتهم بالفجر
حتى اذا لاح عمود الفجر
ولاحت الشمس خرجت أسري‏
عنهم و حلوا بأصول الجدر
كأنهم خنافس في جحر
هذاجميع قصتي و أمري‏
فارحم عيالي و تول أمري
فأنت أنت ثقتي و ذخري‏
كنيت نفسي كنية في شعري‏
أنا أبو الفقر وأم الفقر31


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
و كودكانى همچون ذرات ريز، صورتهايشان مانند ديگ سياه گشته .
زمستان فرا رسيد در حالى كه آنان بدون پيراهن و تن پوشند.
پس از نماز عصر آنها را مشاهده مى‏كنى در حالى كه بعضى به آ*غو*ش من، و بعضى به پشتم چسبيده و برخى به دامنم پناه آورده‏اند!
وقتى كه گريه مى‏كنند، آنها را به دميدن صبح اميدوار مى‏سازم تا وقتى كه سفيده صبح مى‏دمد،
و خورشيد مى‏تابد، از دست آنها خلاص مى‏شوم وآنها به پايه‏هاى ديوار پناه مى‏برند.
گويى آنان سوسكهايى در داخل لانه هستند! اين است تمام داستان و جريان من!
اينك خدايا بر عيالات من رحم كن و كار مرا سامان بخش! كه تو اميد و اندوخته منى من تخلص خويش را در اين شعر؛ ابوالفقر (پدر فقر) و ام الفقر (مادر فقر) قرار دادم.
اين شاعر تيره روز، در ناحيه‏اى زندگى مى‏كرده كه قحطى آمده و هيچ كمك و برگ و نوايى به او نمى‏رسيده است، حالت كودكان خردسالش را به گونه تأثر آور و غمگينى مجسم كرده كه سيمايشان سياه گشته و شادابى كودكى ازچهره‏شان رخت بر بسته است. زمستان بر آنها هجوم آورده، در حالى كه نه پيراهنى دارند تا خود را از سرما حفظ كنند و نه غذايى، به پدرشان چسبيده‏اند، از او غذا مى‏خواهند تا از گرسنگى نجات يابند و او هيچ راهى براى كمك ايشان نمى‏يابد، به پيشگاه خداوند مى‏نالد تا به او رحم كند و از اين غم كشنده نجاتش بخشند، در حالى كه كنيه خود را «ابوالفقر و ام الفقر» نهاده است. براستى كدام بدبختى است كه از اين بدبختى دردناكتر باشد؟
از جمله شاعرانى كه دچار تنگدستى و محروميت بودند، عمرو بن هدير است كه تيره روزى خود را در اشعار ذيل بيان كرده است...
- ايستاده‏ام و نمى‏دانم به كجا بروم، و به چه كارى تصميم بگيرم!
از مقدراتى كه با نحوست پيايى بر من وارد مى‏شود در شگفتم و تمام عمرم را در شگفتى به سر بردم،
وقتى كه روزى مى‏طلبم، بشدت بخل مى‏ورزد، و از اقيانوس، آب گوارا را دريغ مى‏كند!
به شخص تنگدستى مراجعه كردم و يكى از دخترانش را خواستگارى كردم، باشد كه از اين راه ثروتى نصيبم شود!
وقتى كه دخترش را به همسرى من درآورد و بعد جهيزيه‏اش رسيد، در آن ميان تختى و جالباسيى از محروميت و بدبختى بود!
سرانجام آن زن فرزندى پاكيزه از محروميت زاييد، كه در روى زمين جز من پدرى نداشت !
و اگر تا انتهاى بيابان مى‏رفتم و همه شب بر من بالهايش را مى‏گسترد، هيچ ستاره‏اى نمى‏درخشيد!
و اگر از شرى بميناك بودم و مى‏خواستم در تاريكى پنهان شوم، نور خورشيد از مغرب مى‏تابيد!
و اگر كسى يك درهم به من مى‏بخشيد، به خانه كه مراجعه مى‏كردم، مى‏ديدم در دستم عقربى است !
و اگر بر مردم بارانى از دينارها مى‏باريد، براى من جز قلوه سنگى كه به سرم مى‏خورد چيزى نبود!
و اگر گلوبند به رشته كشيده‏اى از در ميان دستهايم لمس مى‏كردم، مى‏ديدم، خرمهره است كه سوراخ كرده‏اند.
و اگر گنهكارى در بيابان سنگلاخى گناهى مرتكب شده بود، آن گاه دور سر من مى‏چرخيد!
تا آن جا كه مى‏گويد:


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
امامى من الحرمان جيش عرمرم‏
ومنه ورائى جحفل حين أركب‏32
- پيشروى من از محروميت و بيچارگى سپاه بى شمار و در پشت سرم نيز موقعى كه سوار بر مركب حركت مى‏كنم سپاه انبوهى از تيره روزى است! .
شاعر با اين اشعار خود آن چه را كه ازخسارت و نكبت روزگار و تيره‏روزى خود در همه حال مشاهده كرده است تجسم بخشيده، او غرق در گرسنگى و فقر بوده در حالى كه طلاهاى زمين به دست دلقكها و بد*کاره گرايان و ديگر اصحاب لهو و فسق و فجور مى‏رسيده است .
از جمله شاعران بينوا و تيره بخت آن زمان، يكى ابوشمقمق بود كه خود تنگدسيش را چنين توصيف مى‏كند...
- وقتى كه خانه‏ام و آن كوزه از سبوس آرد گندم تهى شد، با خود گفتم
موشها هم از خانه من دورى گزيده و به دارالاماره پناه برده‏اند!
و مگسهاى خانه من نيز، به صورت دسته جمعى تا پرواز فردى، آهنگ رفتن كرده‏اند!
و آن گربه هم كه يك سال در اين خانه ماند، در اطراف خانه موشى پيدا نكرد،
سرش از شدت گرسنگى دور برداشت و زندگى در اين جا توأم با رنج و مرارت بود.
وقتى كه او را سر افكنده و بدحال ديدم، در حالى كه حرارتى در درونش بود گفتم :
واى بر تو، تا كى صبر مى‏كنى، تو بهترين گربه با حرارتى بودى كه چشمانم او را ديده بود!
در پاسخم گفت: صبر مى‏كنم در حالى كه جاى ايستادنم در ميان خانه خالى مثل درون بيابان تفتيده است! -
اين اشعار بيانگر درجه تنگدستى بيش از حدى است كه اين شاعر گرفتار بوده است - خداوند ما را از چنان فقرى نگهدارد! - تا آن جا كه خانه‏اش را به صورت بيابانى وحشتناك درآورده بوده است كه نه براى مگسان و نه براى موش و گربه اميدى مانده بود، زيرا كه هيچ گونه خوردنى در آن جا وجود نداشت .
از جمله شاعران تيره روز آن عصر، اسماعيل بن ابراهيم، مشهور به حمدونى است كه در توصيف تنگدستى خود مى‏گويد:
من كان فى الدنيا اخا ثروة
فنحن من نظارة الدنيا
نرمقها من كثب حسرة
كاننا لفظ بلا معنى 33
- هر كه در اين دنيا سرمايه وثروتى دارد اما ما تماشاگر اين دنياييم، به دنيا از روى حسرت، خيره خيره از نزديك مى‏نگريم، گويى كه ما لفظى بى معنى هستيم -
ملاحظه مى‏كنيد كه چگونه وقتى كه به ثروتمندان نگاه مى‏كند، آه و ناله‏ها بر مى‏آورد خودش را در دنيا چنان مى‏بيند كه گويا وجود ندارد و لفظى بى‏معناست!
موضع امام (ع)
اما امام ابو محمد (ع)، تجسم جبهه مخالف حكومت عباسى است كه خود كامگى آنهارا در مورد ثروتهاى امت و سرقت ارزاق عمومى، مورد اعتراض قرار مى‏داد.
از برجسته‏ترين نوع مخالفتى كه امام (ع)، انتخاب كرده بود اين بود كه ارتباط و يا كمك به آن پادشاهان را بر خود حرام كرده بود، پادشاهانى كه مال خدا را دست به دست مى‏گرداندند و مردم را بردگان خود مى‏شمردند آنان براى جلب امام در دستگاه خويش و ضميمه كردن او به جرگه خود تلاش زيادى كردند، اماموفق نشدند و در نتيجه با نهايت شدت و قساوت برخورد كردند و زندگى اقتصادى را بر او تنگ گرفتند و او را در تنگناى كشنده مالى قرار دادند، و از رسيدن اموالى كه از طريق شيعيان به خدمتش مى‏رسيد، مانع شدند، جز اين كه بعضى از نيكوكاران شيعه، نقش مخصوصى ايفا كردند و در داخل مشك روغن درهم و دينار قرار داده به خدمت امام (ع) فرستادند 34 و بدان وسيله آن فشار مالى امام را رفع كردند.
به هر حال، امام (ع) در كنار مستمندان و محرومانى ايستاده بود كه به خاطر عدم توازن در زندگى اقتصادى و چپاول ثروتهاى عمومى توسط پادشاهان با تنگدستى و تيره روزى روبرو بودند.
در اين جا سخن ما از زندگى اقتصادى در عصر امام (ع) پايان مى‏گيرد.
زندگى سياسى


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما زندگى سياسى در عصر امام ابو محمد (ع)، بسيار زشت و تاريك بود ترس و بيم سايه گستر بود، ظلم و جور همه جا را گرفته بود وآشوبها فراگير بوده و شورشهاى داخلى برخاسته از عدم استقرار سياسى همه جا به چشم مى‏خورد، و به نظر من تمام اينها به دلايل زير بود:
الف - تسلط تركها بر اوضاع حكومت و خودسرى آنها در تمام شؤون سياسى حكومت، در حالى كه هيچ آگاهى از سياست و اداره مملكت نداشتند، بدين جهت به مردم ستم مى‏كردند و حكومت جابرانه پيشه كرده و ترس و بيم را رواج مى‏دادند.
ب - نادانى و بى خبرى سلاطين عباسى و فرو رفتن ايشان در شهوترانيها و كامجوييها و بى اعتنايى به تمام شؤون زندگى رعيت، از جمله عوامل و رويدادهاى مهم سياسى آن عصر بود. اينك درباره برخى از آثار سياسى كه در آن زمان بر همه جا حكمفرما بود، به اختصار سخن مى‏گوييم:
شكنجه علويان
علويان به سخت‏ترين روشها آزموده شدند ودر بيشتر روزگاران حكومت عباسى در ترس و بيم زياد به سر بردند، زيرا كه پادشاهان عباسى رسماً به شكنجه و تعقيب و تارومار ساختن و بد بدترين نوع آزار ايشان كمر بسته بودند. عيسى بن زيد در اين باره مى‏گويد:
الى الله أشكوما نلاقى و انّنا
نقتل ظلماً جهر و نخاف‏
ويسعد اقوام بحبهم لنا
و نشقى بهم والامر فيه خلاف‏35
- از آنچه بر سر ما مى‏آيد به خدا شكوه مى‏كنيم در حالى كه ما آشكار از روى ظلم كشته مى‏شويم و بيمناكيم.
و گروههايى به خاطر محبتشان به ما خوشبخت مى‏شوند، در صورتى كه ما به وسيله ايشان دچار بدبختى هستيم، و درست جريان كار ما بر عكس است! -
اين شعر، حكايت از قتل و سركوبى و جور ستمى است كه عباسيان بر علويان روا داشتند، هر چند عباسيان به ملك و سلطنت نرسيدند مگر با نام علويانى كه قربانيان زيادى را در راه آزادى مردم مسلمان از چنگال استبداد اموى تقديم كرده بودند.
از روشهاى سختى كه عباسيان در برابر علويان اتخاذ كردند اين بود كه ايشان را در محاصره اقتصادى قرار دادند و در نتيجه آنها در تنگناى دردآور مالى واقع شدند. يحيى بن عمر علوى در حالى كه عباسيان را مخاطب قرار داده است، در اين باره مى‏گويد:


عصر امام عسكرى (ع)

 
  • تشکر
Reactions: *RoRo* و Narín✿
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا