- عضویت
- 23/7/20
- ارسال ها
- 73
- امتیاز واکنش
- 1,059
- امتیاز
- 178
- زمان حضور
- 7 روز 17 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
خصوصیات پدر و مادر حضرت آیت الله خامنه ای
ما هشت خواهر و برادر از دو مادر بودیم؛ یعنى پدرم از خانمى، سه فرزند داشت که هر سه هم دختر بودند. بعد، آن خانم فوت کرده بودند و پدرم با خانم دیگرى - که مادر ما باشند - ازدواج کرده بودند. ما بچههاى این خانم دوم، پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر، و در این پنج نفر، من دومى بودم. البته در این بین، دو بچه هم از بین رفته بودند؛ با آن حساب، من چهارمى مىشوم؛ اما چون واسطهها کم شده بودند، من بچه دوم خانواده بودم. البته خواهرهاى بزرگ ما از خانم اوّل بودند؛ آنها از ما خیلى بزرگتر بودند.
پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مىگویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.
ما وقتى بچه بودیم، همه مىنشستیم و مادرم قرآن مىخواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مىخواند. ما بچهها دورش جمع مىشدیم و برایمان به مناسبت، آیههایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مىگفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهیم و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن که مىخواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مىرسید، بنا مىکرد به شرح دادن.
بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:
سحر چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد
***
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
غرض؛ خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم - البته مثل همه مادران - دوست مىداشت و رعایت آنها را مىکرد. پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف مىنمود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصلاً تبریزى هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مىگذاشت.۱۳۷۶/۱۱/۱۴
ما هشت خواهر و برادر از دو مادر بودیم؛ یعنى پدرم از خانمى، سه فرزند داشت که هر سه هم دختر بودند. بعد، آن خانم فوت کرده بودند و پدرم با خانم دیگرى - که مادر ما باشند - ازدواج کرده بودند. ما بچههاى این خانم دوم، پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر، و در این پنج نفر، من دومى بودم. البته در این بین، دو بچه هم از بین رفته بودند؛ با آن حساب، من چهارمى مىشوم؛ اما چون واسطهها کم شده بودند، من بچه دوم خانواده بودم. البته خواهرهاى بزرگ ما از خانم اوّل بودند؛ آنها از ما خیلى بزرگتر بودند.
پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مىگویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.
ما وقتى بچه بودیم، همه مىنشستیم و مادرم قرآن مىخواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مىخواند. ما بچهها دورش جمع مىشدیم و برایمان به مناسبت، آیههایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مىگفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهیم و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن که مىخواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مىرسید، بنا مىکرد به شرح دادن.
بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:
سحر چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد
***
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
غرض؛ خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم - البته مثل همه مادران - دوست مىداشت و رعایت آنها را مىکرد. پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف مىنمود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصلاً تبریزى هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مىگذاشت.۱۳۷۶/۱۱/۱۴
سخنان آیت الله خامنه ای
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com