خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوارد باسکرویل، معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز که در جریان محاصره تبریز کشته شد.
محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. سردار یارمحمدخان کرمانشاهی که از فعالان مشروطه بود به یاری ستارخان و باقرخان شتافت. وی بعداً به وسیله عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی در ۱۳ مهر ۱۲۹۱ ه‍.ش به قتل رسید. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل تبریز از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادی خواهان سخت شد. پس از حدود ۱۰ ماه محاصره و در شرایطی که آذوقه شهر به پایان رسیده و بسیاری از مردم از گرسنگی جان می‌باختند، با همت حدود ۱۵۰ نفر از جوانان شهر که بیشترشان از دانش‌آموزان مدرسه مموریال بودند، به رهبری هوارد باسکرویل که یکی از معلم‌های آمریکایی همان مدرسه بود، گروهفوج نجات تشکیل شد. در سحرگاه روز ۳۰ فروردین ۱۲۸۸(۱۳۲۷ هق) با حمله به لشکر محاصره‌کنندگان، هوارد باسکرویل فرمانده گروه به ضرب گلوله کشته شد. عدهٔ دیگری از آن‌ها نیز کشته شده و پیشروی کمی حاصل شد[۵۶] میرزا محمدعلی خان بن قنبرعلی اصفهانیِ سدهی معروف به سروش اصفهانی تحت تأثیر رشادت‌های آنان ترجیع بندی طولانی با تکرار مصرّعیِ زیر سرود[۵۷] (یک گل نصرانی اشاره به باسکرویل است)


سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
مارا ز سر بریده می‌ترسانی؟
ما گر زسر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم
در اوایل ربیع‌الثانی سال ۱۳۲۷ ه‍.ق (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه‍. خ) دولتین روس و انگلیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان در نقاط دیگر ایران همچنان ادامه یافت.

قیام گیلان
در این اوقات کمیته «ستار» در گیلان تشکیل شده بود. یپرم‌خان با مشروطه‌خواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی ویپرم‌خان حاکم رشت آقابالاخان را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان درآمد. به موجب این پیروزی آن‌ها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطه‌اند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهای مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.

پس از این، محمدعلی شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی رشیدالملک در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خورده‌اند و این خبر باعث دلسردی آن‌ها شد و آن‌ها به قزوین عقب‌نشینی کردند.

در سوی دیگر ایران، شهر اصفهان در نیمه دیماه به تصرف مشروطه خواهان بختیاری درآمد. بعد از آن تعدادی از آزادی خواهان تهران به اصفهان رفتند و با سردار اسعد بختیاری که به تازگی از پاریس بازگشته بود مذاکره کردند و اطمینان دادند قاطبه مردم تهران طرفدار مشروطه‌اند.

قیام بختیاریها و نجات مشروطه


فتح تهران در کاخ‌موزه‌های سعدآباد به دست مجاهدین گیلان و بختیاری، سپهدار اعظم تنکابنی و سردار اسعد بختیاری سوار بر اسب دیده می‌شوند.
لرهای بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری به پا خواستند و از مناطق بختیاری و همچنین از اصفهان که بختیاریهای زیادی ساکن آنجا هستند و در آن زمان هم صمصام السلطنه بختیاری حاکم اصفهان بود با شجاعت ایلیاتی بختیاریها با سواران زیادی راهی تهران شده تا به دل مشروطه زده و به جای آنکه دور بمانند و از دور شاهد و حامی مشروطه باشند، در دل مشروطه و پایتخت به نبرد با استبداد بپردازند. علیقلی خان سردار اسعد که در آن هنگام در فرانسه مشغول معالجات چشم خود بود، در پاریس با تعدادی از مشروطه‌خواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطه‌خواهان بود، به اصفهان آمد.[۵۸] در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و همدستان خارجی آن بودند، در اصفهان اعتراضات به بست‌نشینی عده‌ای انجامید و قوای لر بختیاری که در آن هنگام توسط صمصام السلطنه بختیاری که از ایلخانان بختیاری و حاکم اصفهان بود، صمصام السلطنه رهبری می‌شد بسیج شده و به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای لر بختیاری کار بالا گرفت. نجف قلی خان صمصام‌السلطنه ایلخان لر بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. ایل بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند.

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقش پیروان آیین بیانی


شیخ احمد روحی از یاران سید جمال الدین و شیخ هادی نجم‌آبادی، یکی از نویسندگان کتاب هشت بهشت از پیروان کتاب بیان و داماد میرزا یحیی نوری بود
میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولت‌آبادی نماینده صبح ازل در ایران بود. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.



برخی یحیی دولت‌آبادی از فعالین پیرو کتاب بیان، ازلی می‌دانند توضیح[۵۹][۶۰] جنبش مشروطه
یحیی دولت‌آبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت‌آباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولت‌آبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۶۱] او نماینده صبح ازل در ایران بود.

وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولت‌آبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقه‌ای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل می‌شد.[۶۲] افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته می‌شد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشته‌است.[۶۳] در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسه‌های سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتب‌خانه‌ها و شناخت آن‌ها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمت‌های فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نماینده‌ای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سال‌ها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی می‌کرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۶۴]

در عین حال خود دولت‌آبادی انتساب خانواده‌اش را به آئین بابی در کتاب خود رد می‌کند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظل‌السلطان و روحانیان قشری آن اتهام را علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار می‌بردند.[۶۵]



سید جمال الدین واعظ از فعالین جنبش مشروطه
علی‌محمد فره‌وشی از بابیان (پیرو سید علی محمد باب) دولت‌آباد اصفهان بود.[۶۶][۶۷] او در سال ۱۳۱۳ ق همراه با جمعی از پیروان میرزا یحیی صبح ازل به قبرس رفت تا با او دیدار کند.[۶۶][۶۷] فره وشی یکی از فعالان سیـاس*ـی عصر قاجار بود و در تکاپوهای مشروطه خواهی نیز دست داشت. او در حدود سن ۸۶ سالگی، گزارشی از تکاپوهای هم مسلکان خویش به نام «آزاد مردانی که مشعل مشروطیت را برافروختند» را نگاشت.[۶۸]

اتهام بابی در مشروطه
جنبش مشروطه خیزشی مردمی بود که برای مبارزه با استبداد و خودکامگی پایه‌ریزی گردید و همه قشرهای مردم با همه اعتقاد و باورهای خود در آن سهیم بودند. پس از آنکه بابیان دست به اقدامات جمعی و انفرادی علیه قاجار زدند و سرکوب شدند، متهم ساختن فعالان جنبش مشروطه به بابی بودن یکی از شایعترین و متداول‌ترین روشهایی بود که برای سرکوب آنان توسط دولت استبداد و روحانیون وابسته استفاده می‌شد. دستگاه استبداد از یک سو تحت عنوان بابی گری مشروطه خواهان را می‌کوبید و از طرف دیگر دست آن‌ها در دست سران بهاییان بود و از آن‌ها هم برای سرکوب مشروطه خواهان کمک می‌گرفت.[۶۹][۷۰]

از یک طرف روحانیان وابسته استبداد، نام بابی را به مشروطه خواهان نهاده و خون آن‌ها را می‌ریختند و از طرف دیگر حکام محلی برای تصاحب ثروت اشخاص آن‌ها را بابی نامیده و ملک و املاک و دارایی آنان را به نفع خود مصادره می‌نمودند.[۷۱]

در عصر مشروطه عناوینی چون فرنگی و به ویژه «بابی» متداول بود و به راحتی به هر انقلابی که به نقد وضعیت موجود دست می‌زد و سخن از آزادی می‌گفت و در پی پیشرفت و توسعه کشور بود یا در پی‌ریزی نظام آموزشی جدید کوشش می‌کرد، هر نوع اتهامی از جمله اتهام مشهور بابی زده می‌شد. در این زمان گویا بابی یا فرنگی مأبی نام مستعار آزادی‌خواهی و تجددگرایی و نواندیشی و ترقی خواهی بود. هرچند صرف بابی یا پیرو اندیشه‌ای خاص بودن بخودی خود جرم نیست و این گروه عضوی از جامعه ایران بودند و هستند، ولی در آن زمان حداقل در میان رهبران جنبش از این گروه‌ها و فرقه‌ها نبودند و اگر کسانی از رهبران را منتسب به بابی نموده‌اند، هیچگاه چنین دعاویی اثبات نشده‌است.[۷۲]

اتهام بابی توسط افراد و عناصر وابسته به حاکمیت استبدادی سلطنتی و روحانیان وابسته به رهبران جنبش نسبت داده می‌شد ولی بی‌تردید جنبه واقعی با پشتوانه دینی و عقیدتی نداشت؛ بلکه در آن دوران با توجه به منفور بودن «بابی گری» در بین علما و عموم مردم مسلمان، دستگاه استبدادی و وابستگان روحانی، شخصیت‌ها و عناصر مخالف خود را به صورت مستقیم یا توسط ایادی و مزدوران خود به «بابی گری» و «ازلی گری» متهم می‌ساختند.

شخصیت‌های برجسته دیگری که در آن دوران فعال بودند از این اتهام بی نصیب نماندند مانند سید جمال الدین حسینی اسدآبادی، آقا شیخ هادی نجم‌آبادی و شیخ رضا کرمانی و سید جمال واعظ و این تهدیدی بود تا صدای مخالفی از کسی شنیده نشود. در مقابل، دفاع عملی علمای بزرگ حوزه‌های تهران و نجف از آنان، تأثیر این توطئه را خنثی می‌کرد.[۷۳]

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقش زنان در جنبش مشروطه


صدیقه دولت‌آبادی از فعالین جنبش زنان مشروطه
در جنبش مشروطه زنان روشنفکر با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاستند. نویسندگان بزرگ مشروطیت مانند کسروی، ملک‌زاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولت‌آبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکلهای زنان در انقلاب مشروطیت می‌کنند:[۷۴]

سردار مریم بختیاری: سردار مریم از فرمانده هان فتح مشروطه و مادر علیمردان خان بختیاری است او بالاترین نشان لیاقت را از امپراتور آلمان دریافت کرد او زنی روشنفکر و آزادی‌خواه بود بعضی از افراد سرشناس همچون سفیر آلمان در ایران در زمان جنگ جهانی دوم، دکتر مصدق و علی اکبر دهخدا و… نیز در شرایط بحرانی به وی پناه آوردند. [نیازمند منبع]

زنان در بست نشینی‌های ۱۹۰۶_۱۹۰۵م/۱۲۸۵_۱۲۸۴ش تهران و دیگر شهرها نقش داشتند. اعلام مشروطیت و حتی محروم شدن آنان از حق رای نیز اشتیاق آن‌ها به فعالیت سیـاس*ـی را کم نکرد و آنان ده‌ها مدرسه و انجمن مخصوص به خود را در این زمان ایجاد کردند. هرچند که به دلیل مخفی عمل کردن بسیاری از این انجمن‌ها اطلاعاتی از آن‌ها در دست نیست اما مورگان شوستر در کتاب اختناق ایران می‌نویسد این انجمن‌ها تشکیلات منظمی داشتند و او چند بار با این انجمن‌های مشروطه خواه زنان برخورد نزدیک داشته‌است. مثلاً یک بار از طریق یکی از منشیان دفتر خزانه به او پیغام می‌دهند که خود و همسرش نباید با سلطنت طلبان رفت‌وآمد داشته باشد. هنگامی که می‌پرسد شما چطور از رفت‌وآمد همسر من اطلاع دارید پاسخ می‌گیرد مادرم که عضو انجمن‌های مخفی زنانه‌است این پیغام را داده‌است.[۷۵]

  • انجمن آزادی زنان در ۱۹۰۷[۷۴]
  • انجمن مخدرات وطن در ۱۲۸۹[۷۶]
  • اتحادیه غیبی نسوان در ۱۹۰۷[۷۴]
  • انجمن نسوان ایران در ۱۹۱۰[۷۴]
  • انجمن نسوان وطن در ۱۹۱۰[۷۴]
  • شرکت خیریه خواتین ایران ۱۹۱۰[۷۴]
  • اتحادیه نسوان در ۱۹۱۱[۷۴]
  • انجمن همّت خواتین در ۱۹۱۱[۷۴]
  • شورای هیئت خواتین مرکزی در ۱۹۱۱[۷۴]
به گفته احمد کسروی بعد از اعلام مشروطیت و در هنگام تلاش بعضی از تجار مانندارباب جمشید و معین التجار برای تأسیس بانک ملی، زنان النگوها و جواهرات خود را فروخته تا سرمایه بانک را تأمین کنند.[۷۷]

زنان گفتگو از فروش گوشواره و گردن بند به میان می‌آوردند. روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی زنی به پا خاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض می‌کند. مگر ما مرده‌ایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان می‌دهم. دیگر زن‌ها نیز حاضرند

در نبردهای میان مشروطه خواهان و سلطنت طلبان در تبریز تنها در یکی از نبردها جسد بیست زن پیدا شد که با لباس مردانه به میدان نبرد رفته بودند. در تهران نیز زنی، ملایی را که به طرفداری از محمدعلی شاه در میدان توپخانه سخنرانی می‌کرد ترور کرد و خود در همان‌جا دستگیر و اعدام شد.[۷۸] در فتح تهران یکی از زنان روشنفکر خاندان ایلخانی بختیاری به نام سردار بی بی مریم بختیاری با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاست. سردار مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حمله‌ای سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت. بعدها با دریافت مدال شجاعت از دولت آلمان به لقب سرداری مفتخر شد. در جریان بحران ۱۹۱۱م/۱۲۹۰ش نیز سیصد زن که بعضی از آن‌ها مسلح بودند به مجلس آمده و از دولت خواستند تا در برابر روسیه تزاری مقاومت کند.[۷۹]

تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادار حقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطه‌خواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند صدیقه دولت‌آبادی و بانو امیر صحی ماه‌سلطان) یا از خانواده‌های روشنفکر ملی‌گرا بودند (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطه‌خواهی، «انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.[۸۰]

در این زمان مردان مشروطه‌خواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملک‌الشعرا بهار، ایرج میرزا و… نیز از جنبش نو خواسته حقوق زنان حمایت می‌کردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی وکیل‌الرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رای برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.[۸۰]

فتح تهران
نوشتار اصلی: فتح تهران (۱۲۸۸)
در تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.[نیازمند منبع]

در پیشروی به سوی پایتخت، اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید می‌کرد.[نیازمند منبع] نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ تیر ۱۲۸۸‏/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تـ*ـخت نشاندند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.[نیازمند منبع]

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
مجلس دوم
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران به پا گشت. اما پیش از آنکه به ثمر برسد کسانی به نام رجال، رشته کارها را از دست آزادی خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند[نیازمند منبع] و هنگامی فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.[نیازمند منبع]

مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸ یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از ماندن سپاهیان روس در کشور و اینکه وعده آشکار داده‌اند که هرچه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقی‌ماندند و هر روز فساد تازه‌ای بر پا کردند. مجلس که بیشتر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگرچه ضربه سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداری داخلی و دولت‌های خارجی شکست خورد.[نیازمند منبع]

دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در مرداد ۱۲۸۹ به دستیاری نیروهای بختیاری و یپرم‌خان، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد و از رئیس‌جمهور آمریکا، خواست که فردی را برای بازسازی خرابی‌های مالی به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در اردیبهشت ۱۲۹۰ با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با به دست آوردن اختیارات ویژه به کار پرداخت.[نیازمند منبع]



سردر ساختمان مجلس شورای ملی، میدان بهارستان، تهران
کارشکنی‌ها همچنان ادامه داشت. روس‌ها محمد علی شاه برکنار شده را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه برکنار شده ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دسته‌ای از ترکمانان به تهران یورش برد. اما چون مردم و مجلس و سران آزادی هم آواز بودند، همه این خیالات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۲۹۰ ه‍.خ نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.[نیازمند منبع]

در میانه زد و خورد ملی گرایان با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر می‌رسید کار او یکسره شده و چاره‌ای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یک باره پرده از اهداف نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای گرفتن بخش‌های مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتی دستور گرفتن اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بی‌طرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه شگفت‌آور حمایت از زمین‌های شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.[نیازمند منبع]

اولتیماتوم روسیه تزاری
نوشتار(های) وابسته: اشغال تبریز بدست قوای روس (۱۲۹۰)


اعدام چند تن از مشروطه خواهان به دست قزاق‌های روس در تبریز.
روسیه تزاری با رایزنی انگلستان روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۲۹۰ه‍.خ اولتیماتوم سختی به دولت ایران داد و به موجب آن از ایران خواست که مورگان شوستر و همراهانش هرچه زودتر ایران را ترک کنند و دولت ایران متعهد شود که در آینده برای به‌کارگیری مستشاران خارجی، پیشاپیش رضایت دولت‌های روس و انگلیس را جلب کند و نیز هزینه لشکرکشی روس‌ها را به ایران عهده‌دار گردد. دست یاری ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامه‌ای به وثوق الدوله وزیر خارجهٔ ایران، سفارش کرد فوراً تقاضای روس‌ها را بپذیرد.[نیازمند منبع] اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. با این جدال، دولت ایران ضمن انحلال مجلس، اولتیماتوم روسیه را پذیرفت و مورگان شوستر را از ایران اخراج کرد. روس‌ها بدون توجه به پذیرش اولتیماتوم با نیروی جدیدی به شهرهای شمالی ایران لشکر کشی کردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشتار به راه انداختند. بعد از اشغال تبریز، روز ۱۰ دی ۱۲۹۰ روس‌ها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان ثقةالاسلام را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماه‌ها ادامه یافت. روس‌ها صمد شجاع‌الدوله حاکم مراغه، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه بی‌رحمی و وحشی گری دربارهٔ مردم آذربایجان فروگذار نکردند.[نیازمند منبع]

بدین قرار جنبش مشروطهٔ ایران پس از هفت سال خاموش گشت و اندیشه‌ها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غم خوار به کنار رفتند و گروهی از سررشته‌داران خودخواه و کهنه‌کار، که هرچه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایرانیان بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند و حتی پس از پیش آمدن جنگ جهانی اول و رفع فشار اجانب باز در کالبد آزادی‌خواهی و میهن دوستی بر سر کار ماندند و رفتارهای خود را ادامه دادند.[نیازمند منبع]



جشن سالگرد مشروطه
پس از برانداختن مجلس و راندن شوستر دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران به اوج خود رسید. روس‌ها امتیاز راه‌آهن تبریز - جلفا و انگلیسی‌ها امتیاز راه‌آهن محمره (خرمشهر) - خرم‌آباد را گرفتند و دولت ایران را وادار کردند که سـ*ـیاست خود را با قرارداد ۱۹۰۷، که هیچ‌یک از دولت‌ها آن را به رسمیت نشناخته بودند، هماهنگ سازد. روس‌ها در قزوین و تبریز از مردم مالیات می‌گرفتند و مانع حرکت نمایندگان آذربایجان به تهران می‌شدند و انگلیسی‌ها نیز در ازای وام ناچیزی که به ایران پرداخته بودند، گمرک بوشهر را به دست گرفته بودند. ناصرالملک، نایب‌السلطنه، بار سنگین سلطنت را بر دوش ناتوان احمدشاه جوان گذارده، رهسپار اروپا شده بود.[نیازمند منبع]

احمد شاه واپسین پادشاه دودمان قاجار در سال ۱۲۹۳ ه‍.ش تاجگذاری کرد. چند ماه از تاجگذاری وی نگذشته بود که جنگ جهانی اول، که از مدت‌ها پیش زمینه آن فراهم می‌گردید، درگیر شد. این جنگ که آن همه بدبختی و سیه‌روزی برای دنیا و ایران داشت، برای مردم ایران در جنگ جهانی اول که از ستم همسایگان به تنگ آمده بودند، نجات به همراه داشت و شکست روسیه تزاری در جنگ و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، ایران را که در نتیجهٔ قرارداد ۱۹۰۷ در آستانهٔ چندپارگی بود، از چنگ استعمار رهایی بخشید.[نیازمند منبع]

تأثیرات تالیِ انقلاب مشروطه
  • بر حقوق بشر و حقوق زنان
  • بر دموکراسی و عدالت اجتماعی
  • بر ادبیات
  • بر هنرهای تجسمی
  • بر سینما، تئاتر و موسیقی
  • بر اقتصاد و تجارت
  • بر روابط بین‌الملل، سـ*ـیاست خارجی-بازی بزرگ
  • بر روستائیان، ایلات و عشایر
  • بر آرایش متأخر احزاب، صف بندی سیـاس*ـی
  • بر تاریخ‌نگاری و مطبوعات
  • بر مذهب و حوزه‌های علمیه
  • بر فرهنگ عامه و مناسبات اجتماعی
  • بر فرهنگ سیـاس*ـی و نظامیان
  • بر مدارس عالی و آموزشکده‌ها

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
تاریخ ۳ اسفند ۱۲۹۹ (۲۲ فوریه ۱۹۲۱)
مکان تهران
نتیجه
پیروزی بریگاد قزاق

  • تصاحب قدرت توسط رضاخان، خروج احمدشاه قاجار از ایران (در سال ۱۹۲۳)
  • رئیس‌الوزرایی سیدضیاءالدین، وزیر جنگ شدن ماژور مسعودخان کیهان و فرمانده کل قوا شدن رضاخان.
  • سرکوب قیام محمدتقی پسیان و فروپاشی دولت خودمختار خراسان
  • انحلال جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران
  • ادامه قیام‌های اسماعیل آقا سیمیتقو تا سال ۱۹۲۲
  • کاهش کنترل دولت مرکزی بر قلمرو شیخ خزعل (فرمانروای محمره «خرمشهر») تا سال ۱۳۰۴
طرفین درگیر

بریگاد قزاق

نیروی نظامی حکومت مرکزی (قاجار)


جنبش جنگل

  • اسماعیل آقا سیمیتقو، شورشیان کرد

دولت خودمختار خراسان

حمایت شده به وسیله:

اتحاد جماهیر شوروی
فرماندهان و رهبران

رضاخان

سید ضیاءالدین طباطبایی


ادموند آیرونساید[۱]

احمدآقا سرتیپ

حبیب‌اله خان

احمد قوام

احمدشاه قاجار

احمد قوام


میرزا کوچک خان جنگلی

  • سپهدار رشتی (رئیس‌الوزراء)
  • اسماعیل آقا سیمیتقو

محمدتقی پسیان †
قوا
۳٬۰۰۰–۴٬۰۰۰ نیروی قزاق
تلفات

تعدادی نیروی نظامی حکومت مرکزی (قاجار) در تهران کشته شدند.
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی نظامی بود که توسط رضاخان و هم‌دستی سیدضیاءالدین طباطبایی[۲] و با برنامه‌ریزی افسر انگلیسی آیرونساید اجرا شد.[۱] پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها نقشی در طراحی کودتا یا آنچه بعداً رهبران می‌بایست انجام می‌دادند نداشتند.[۳][۴] اما برخی منابع می‌گویند ۲۳ روز پیش از کودتا رضا شاه پهلوی (در آن زمان رضاخان سردار سپه) با ادموند آیرونساید ملاقات کرد که در این دیدار ژنرال آیرونساید به رضاخان سردارسپه گفته بود اگر شما قدرت را در دست بگیرید ما مخالفتی نداریم.[۵] در نتیجه مذاکرات و هماهنگی‌های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاشاه پهلوی، در روز سوم اسفند قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیـاس*ـی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه قاجار و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح‌آباد گریختند و سپهدار رشتی (نخست‌وزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد. نتیجه کودتا، رئیس‌الوزرایی سیدضیاءالدین و وزیر جنگ شدن ماژور مسعود خان کیهان و سپس خود رضاخان بود.


اوضاع ایران در دوران پیش از کودتا
نوشتار اصلی: ایران در جنگ جهانی اول
جنبش مشروطه


عده‌ای از اعضای گروه فوج نجات تبریز.
سال ۱۹۰۹ میلادی.
شاهان قاجار
نام
دورهٔ پادشاهی
آقامحمد خان
فتحعلی شاه
محمدشاه
ناصرالدین شاه
مظفرالدین شاه
محمدعلی شاه

احمدشاه
۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۶–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۶
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸
درسال ۱۹۰۷ م. قرارداد ۱۹۰۷ میان کشورهای بریتانیا و امپراتوری روسیه در سن پترزبورگ امضا شد.

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصل شانزدهم: تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان برای شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران در سال ۱۳۵۳ اعلام شد که بر اساس آن دانش‌آموزان کشور از تغذیه رایگان برخوردار شدند. با دادن یک وعده غذای روزانه در ساعات درس بامدادی که در آن شیر، بیسکویت و میوه که میزان کالری آن با دقت حساب شده بود در سال تحصیلی ۱۳۵۳ بیش از ۶ میلیون دانش آموز از آن بهره بردند. شیرخوارگان و مادرانشان نیز از تغذیه رایگان بهره‌مند شدند که پیشبرد و اجرای آن بر عهده جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران، سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و بنگاه حمایت مادران و نوزادان بود. مسول اجرای بخش نخستین، وزارت آموزش و پرورش بود.[۳۴][۳۵]

اصل هفدهم: پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان
اصل هفدهم انقلاب شاه و مردم بر پایه بیمه همگانی و تأمین دوره بازنشستگی برای همه مردم ایران به ویژه روستاییان ایران استوار است و در دوره نخست‌وزیری امیرعباس هویدا در ایران پیاده شد. بیمه‌های اجتماعی و سازمان‌های تعاونی دوپایه اساسی برای برآوردن نیازمندی‌های اجتماع ایران است. هدف اصل هفدهم این است که هر ایرانی در همه دوره‌های زندگی خود زیر پوشش بیمه‌های اجتماعی باشد و در درازای زندگی خود تأمین باشد و هیچگاه نیازمند نگردد. بر اساس قانون تأمین اجتماعی این پوشش از پیش از زاده شدن نوزاد از راه پشتیبانی و مراقبت از زنان باردار و پرداخت کمک بارداری به نوزاد داده می‌شود. بدین معنا که هر ایرانی پیش از زاده شدن مشمول بیمه می‌شود. تأمین اجتماعی بیمه‌های حوادث، بیماری‌ها، پیری، از کار افتادگی، نقص عضو، بیمه دستمزد روزهای بیماری، کمک ازدواج را شامل می‌شود. در برنامه است که بیمه استعدادها نیز بر قرار شود. قانون تأمین اجتماعی که در درازای سال‌های انقلاب سفید مزد بگیران و حقوق بگیران کشور و خانواده آنان را زیر پوشش خود دارد از نظر پشتیبانی‌های قانونی و موردهای تأمین اجتماعی از قانون‌های بسیار پیشرفته گیتی است. در کشورهای پیشرفته غربی به هنگام بازنشستگی بالاترین پول بازنشستگی که پرداخت می‌شود نزدیک به ۵۰٪ یا ۶۰٪ از میانگین حقوق یا دستمزد پیش از بازنشستگی می‌باشد. در ایران حقوق یا دستمزد بازنشستگی تا ۱۰۰٪ از میانگین دستمزد یا حقوق سال آخر خدمت خدمت است. هم چنین برای این که نیروی خرید بازنشسته‌ها کاهش نیابد، با در نظر داشتن نرخ تورم حقوق‌ها و دستمزدها افزایش می‌یابند.[۳۶]

بیمه درمانی بخشی از بیمه‌های اجتماعی، محدودیتی دربارهٔ بیماران و درازای درمان و هزینه آن ندارد و "پروتز " یا اعضای مصنوعی را نیز در بر می‌گیرد. اگر درمان بیماری در ایران امکان نداشته باشد بیمه اجتماعی هزینه فرستادن بیمه شده را به خارج از کشور بر عهده می‌گیرد. با اجرای قانون بیمه درمانی کارکنان دولت فعال، بازنشسته، رسمی یا قراردادی و خانواده آن‌ها از همه مزایای بیمه درمانی بهره‌مند شده‌اند.

همه مزد بگیران، حقوق بگیران کشور، کارکنان رسمی دولت و نیروهای مسلح شاهنشاهی، روستاییان، اصناف و پیشه وران و حرفه‌های آزاد از همه مزایای حمایت‌های تأمین اجتماعی بهره‌مند گردیده‌اند.

آمار نشان می‌دهد که در سال ۱۳۴۱ نزدیک به یک میلیون ایرانی شامل قانون بیمه‌های اجتماعی شده‌اند و در سال ۱۳۵۶ به دوازده میلیون نفر رسیده‌است. ۶۰۰٬۰۰۰ روستایی از راه شبکه بهداری و بهزیستی از بیمه درمانی استفاده کرده‌اند. حق بیمه کارکنان دولت زیر پوشش قانون تأمین خدمات درمانی، میانگینی نزدیک به یک سوم آن را بیمه شده و دو سوم آن را دولت می‌پردازد. دربارهٔ بیمه شدگان تأمین اجتماعی ۹٪ از دستمزد بیمه شده به بیمه درمان می‌رسد. جمع حق بیمه دریافتی بابت همه بیمه‌های بیمه اجتماعی ۳۰٪ دستمزد ماهیانه است که ۲۰٪ آن را کارفرما و ۷٪ را بیمه شده و ۳٪ را دولت می‌پردازد.

با وجود همه پیشرفت‌هایی که در درازای اجرای انقلاب سفید در زمینه خدمات درمانی به دست آمد، چگونگی رساندن خدمات بهداشتی و درمانی به ویژه در روستاها دچار تنگناهایی بود. بدین سبب پروژه شبکه‌های بهداری و بهزیستی به اجرا گذاشته شد. پایه این شبکه‌ها بر اساس استفاده از کادر کمک پزشکی است که با اجرای آن هر روستایی می‌تواند از پایین‌ترین سطح خدمت‌های بهداشتی و درمانی تا بالاترین سطح درمان ویژه در شهرها را در دسترس داشته باشد. هر شبکه بهداری و بهزیستی می‌توانست جمعیتی نزدیک به ۳۰۰٬۰۰۰ را زیر پوشش درمانی قرار دهد و از این راه می‌توانست از نیروی پزشکی موجود بالاترین بهره‌مندی را برد. گام دیگر در برخورد با کمبود پزشک پروژه تمام وقت "کارانه " با برقرار ساختن پیوند مستقیم بین میزان کار مفید پزشک با درآمد وی به اجرا درآمده بود. استخدام پزشکان خارجی و جلب و دعوت از پزشکان ایرانی که خارج از کشور زندگی می‌کنند با استقبال روبه رو شده بود.

برای دسترسی همگان در همه منطقه‌های کشور به فوریت‌های پزشکی، پروژه شبکه اورژانس در سطح شهرها و روستاها به اجرا گذاشته شد. از آنجا که نمی‌شد که در هر روستا یک بیمارستان مجهز ساخت تر تیبی داده شد که بیمار را با هلی کوپتر در کوتاه‌ترین زمان به نزدیک‌ترین بیمارستان رساند. برای دسترسی به دارو پروژه دارو به اجرا درآمد. بر اساس آمار در درازای پانزده سال انقلاب شاه و مردم شمار بیمه شدگان ۵۲۱٪، شمار کارگاه‌های زیر پوشش قانون بیمه اجتماعی ۲۱۹۵٪، بازنشستگان بیمه شده ۳۰۹٪، بازماندگان مستمری بگیر ۴۶۰٪ و از کار افتادگان مستمری بگیر ۵۲۰٪ افزایش داشته‌است.

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
انقلاب ۱۳۵۷ ایران یا انقلاب بهمن ۵۷ در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی (۱۱ فوریه ۱۹۷۹) با مشارکت طبقات مختلف مردم انجام پذیرفت و نظام پادشاهی پهلوی را سرنگون و زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی به رهبری مرجع تقلید شیعه، روح‌الله خمینی را فراهم کرد. تفکرات و شخصیت‌های اسلامی در این انقلاب ضدسلطنتی حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند.[۶] علاوه بر اسلام‌گرایی، ایدئولوژی‌های مختلفی نظیر سوسیالیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم نیز در انقلاب حضور داشتند. در عین حال این انقلاب نخستین انقلابی است که اسلام‌گرایی را در خاورمیانه به پیروزی رساند.[۷] این انقلاب آخرین نمونه از انقلاب‌های کلاسیک قرن بیستم بود که با گفتمان‌های قهری، سلبی و آشتی ناپذیر با تکیه بر ایدئولوژی به نتیجه رسید.[۸] در این انقلاب حتی بخش مهمی از روشنفکران لائیک و چپ نیز خود را با خمینی همسو می‌دیدند.[۹]

پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، محمدرضا شاه به تثبیت قدرت خود پرداخت و طرح‌هایی موسوم به انقلاب سفید که محور اصلی آن را اصلاحات ارضی تشکیل می‌داد، به اجرا گذاشت. اجرای این طرح‌ها و افزایش چند برابری درآمدهای نفتی، موجب توسعه اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران و در عین حال افزایش اختلاف طبقاتی و تنش‌های اجتماعی در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ گشت. شاه با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقه متوسط جدید و احزاب ملی‌گرا، مارکسیستی و سکولار، خود را در مقابل روحانیون و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیب‌پذیر ساخت. انقلاب سفید و اصلاحات ارضی او و نیز جانبداری وی از دولتهای آمریکا و اسرائیل، با مخالفت روحانیون به ویژه خمینی روبرو شد. در این دوران بخشی از جریان روشنفکری ایران (از جمله علی شریعتی) تفسیری سیـاس*ـی و انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی ساز، در اذهان مردم به ویژه دانش آموزان و دانشجویان به جای گذاشتند. خمینی نیز در سال‌های تبعید خود، هر چند خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی بود، بیشتر به طرح نقطه ضعف‌های رژیم و مسائلی می‌پرداخت که موجب نارضایتی توده مردم مسلمان ایران می‌شد. در این دوران همچنین شماری سازمانهای چریکی مارکسیست و اسلام‌گرا شکل گرفتند که به مبارزه مسلحانه با رژیم اعتقاد داشتند. نهایتاً با سـ*ـیاست‌های تنش‌برانگیز حزب دولتی رستاخیز در خصوص بازار و مذهب در اواسط دهه ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظه کار و غیر سیـاس*ـی نیز به عنوان دو متحد تاریخی یکدیگر، به صفوف مخالفان پیوستند.

تنش‌ها و نارضایتی‌های مذکور، با بازتر شدن فضای سیـاس*ـی در سال ۱۳۵۶ که به دلیل فشارهای دولت آمریکا و نهادهای مدافع حقوق بشر صورت پذیرفته بود، از پاییز و زمستان همان سال، به صورت تظاهرات خیابانی خود را نشان داد. معترضان برای برگزاری راهپیمایی، از سنت‌های شیعی چون مراسم چهلم جانباختگان اعتراضات، استفاده سیـاس*ـی به عمل آوردند.[۱۰][۱۱][۱۲] رویدادهایی چون فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، کشتار معترضان در تعدادی از تظاهرات‌ها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه)، و امتیازهای دیرهنگام شاه به مخالفان، موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شد.[۱۳] رکود اقتصادی به وقوع اعتصابات گسترده و پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات‌ها و در نتیجه فلج شدن اقتصاد کشور انجامید. با پیوستن کارگران و همچنین تهیدستان شهری به تظاهرات‌ها، دامنه اعتراضات از ده‌ها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیون‌ها نفر رسید.[۱۴] سرانجام، روح‌الله خمینی در ۲۳ دی ماه شورای انقلاب اسلامی ایران را برای راهبری انقلاب تأسیس کرد و روز بعد از آن شاه از کشور خارج شد. نهایتاً با خروج شاه و عدم موفقیت دولت نخست‌وزیر ملی‌گرا شاپور بختیار، بازگشت خمینی به کشور در ۱۲ بهمن، تشکیل دولت موقت ایران به نخست‌وزیری مهدی بازرگان در ۱۵ بهمن و نهایتاً، دو روز نبرد مسلحانه سازمان‌های چریکی و هزاران داوطلب مسلح با گارد شاهنشاهی و اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب به پیروزی رسید.[۱۵][۱۶]

متعاقب آن، با برگزاری همه‌پرسی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، نظام «جمهوری اسلامی» جایگزین نظام پیشین گردید. سپس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ تدوین شد که در آن جمهوری اسلامی به صورت یک حکومت دینی برمبنای ولایت فقیه، برپایهٔ تفسیر خاصی از فقه شیعه، قرار داشت. این قانون با همه‌پرسی به تصویب مردم رسید. [۱۷][۱۸] پس از انقلاب، سازمان‌های سیـاس*ـی که ایدئولوژی متفاوتی نسبت به حکومت مرکزی داشتند، سرکوب شدند. از جمله اتفاقات مرتبط با انقلاب ۵۷ رخدادهای دیگری چون گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، حمله عراق به ایران و انقلاب فرهنگی ایران بود.

از جمله دلایل وقوع انقلاب آن بود که رویکرد حکومت پهلوی و بخصوص محمدرضا شاه در نوسازی جامعه سنتی ایران به یک جامعه مدرن از طریق مدرنیزاسیون آمرانه از بالا و ایجاد طبقه متوسط با شکست مواجه شد، بنابراین طبقه متوسطی بوجود آمد که به مخالفت با شاه برخاستند. استفاده از ابعاد سیـاس*ـی دین توسط برخی از مخالفان حکومت پهلوی و طرح تشیع انقلابی نیز مؤثر واقع شد. همچنین، حکومت ساختارهای میانجی کنترل‌کننده اجتماعی نظیر احزاب را تضعیف یا تخریب کرده بود و مانع از تشکیل جامعه مدنی و سیـاس*ـی متعارف شده بود. به علاوه حکومت پهلوی دارای یک برنامهٔ اقتصادی بیش از حد جاه طلبانه بود که در دهه هفتاد میلادی تنگناها و کمبودهای اقتصادی و تورم را به همراه آورد. به تعبیری می توان انقلاب را تا حدی واکنشی محافظه کارانه به تلاش‌های غرب‌گرایانه و سکولاریزاسیون شاه مورد حمایت غرب،[۱۹] و واکنش نه چندان محافظه کارانه به بی‌عدالتی اجتماعی و ناتوانی‌های این حکومت دانست.[۲۰] بسیاری از ایرانیان شاه را وابسته و مدیون به یک قدرت غیر مسلمان غربی (ایالات متحده آمریکا) می‌دانستند، که با ترویج فرهنگ غربی داشت فرهنگ ایران را آلوده می‌کرد. همچنین، حکومت شاه سرکوبگر، بی‌رحم، فاسد و اهل بریز و بپاش دیده می‌شد.

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
نظریات سنت شکنانه خمینی تنها به ولایت فقیه محدود نمی‌شد؛ او برخلاف عقیده گذشته خود که همچون دیگر روحانیون از نظام مشروطه سلطنتی حمایت می‌کرد، اظهار داشت که نظام سلطنتی، سنتی «طاغوتی» است که از دوران «شرک» به ارث رسیده و با اسلام ضدیت دارد، چرا که پیامبر اسلام، پادشاهی موروثی را شیطانی و کفرآمیز خوانده‌است و حسین، امام سوم شیعیان، پرچم قیام را برای نجات مردم از یوغ خلفا و سلاطین موروثی برافراشته‌است. او در تشریح دیدگاه سیـاس*ـی خود، حتی روحانیون غیرسیاسی و میانه‌رو را مورد بازخواست قرار می‌داد و گروه نخست را به ترک تکالیف شرعی خود، پناه بردن به حوزه‌های علمیه و پذیرفتن نظریه جدایی دین از سـ*ـیاست که از دید او توطئه «امپریالیستها» بود، متهم می‌کرد.[۱۳۱][۱۳۲]

خمینی در سخنرانی‌های خود برای طلاب، از حکومت روحانیون حمایت می‌کرد، اما در اعلامیه‌های عمومی بحث روشنی از این‌گونه حکومت به میان نمی‌آورد و از کاربرد ولایت فقیه خودداری می‌نمود. حتی اطرافیان او بعدها مدعی شدند که کتاب ولایت فقیه از جعلیات ساواک یا یادداشت‌های اصلاح‌نشده یکی از طلاب بوده‌است. در عوض، او استراتژی سال ۱۳۴۲، یعنی حمله به نقطه‌ضعفهای اصلی رژیم را ادامه می‌داد. شاه را به خاطر فروش کشور به امپریالیست‌ها و کمک به اسرائیل؛ نقض مشروطیت و زیر پا نهادن قانون اساسی مشروطه؛ حمایت از ثروتمندان و استثمار فقرا؛ نابودی فرهنگ ملی؛ تشویق و اشاعه فساد و هدر دادن منابع باارزش کشور در قصرها؛ خرید تسلیحات؛ نابودی کشاورزی و در نتیجه وابسته ساختن هرچه بیشتر ایران به غرب، مورد انتقاد قرار می‌داد. او ضمن مقایسه شاه با یزید، مؤمنان را به سرنگونی رژیم پهلوی و بیرون راندن امپریالیستها، فرامی‌خواند.[۱۳۳] خمینی می‌کوشید تا بیشتر گروه‌های مخالف را با خود همراه کند، برای مثال هنگام اعتراض مطهری به سخنرانی‌های «ضد روحانی» شریعتی در حسینیه ارشاد، سکوت کرد و حتی بدون نام بردن از شریعتی، به استفاده از شعارها و عباراتی که سخنرانان حسینیه ارشاد رواج داده بودند (مثل «مستضعفین، وارثان زمین خواهند بود»، «مردم، استثمارگران را به زباله‌دان تاریخ خواهند انداخت» و «دین افیون توده‌ها نیست»)، ادامه داد. بسیاری از جوانان متفکر، با شنیدن این عبارات ولی غافل از سخنرانی‌های او در نجف، بی‌درنگ نتیجه گرفتند که خمینی با تفسیر شریعتی از اسلام انقلابی موافق است. در اواخر سال ۵۷ و هنگام نابودی حکومت پهلوی، محبوبیت خمینی در بین طرفداران شریعتی آنچنان بود که آنان - نه روحانیون - گامی برداشتند که احتمال تعبیر «کفر» در آن بود و به خمینی لقب «امام» که فقط مختص دوازده امام شیعه بود، را دادند. بدین سان، خمینی با تبلیغ پیام مبهم اما دلخواه توده‌ها، طیف گسترده‌ای از نیروهای اجتماعی و همچنین سازمان‌های سیـاس*ـی مذهبی و سکولار را با خود همراه کرد.[۱۳۴][۱۳۵]

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از انقلاب
نوشتار اصلی: تاریخ جمهوری اسلامی ایران


(از سمت راست) روح‌الله خمینی، بازرگان و بنی‌صدر پس از بازگشت سید روح‌الله خمینی به ایران به کشور و در آستانه انقلاب.
تأسیس نهادهای انقلابی
در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب نهادهایی برای پیشبرد اهداف و حراست از آن تأسیس شد.

  • شورای انقلاب اسلامی نهادی بود که روح‌الله خمینی برای مدیریت انقلاب در ایران در ۲۲ دی‌ماه ۱۳۵۷ تشکیل داد[۲۲۱] وجود این شورا پیش از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و در ماه‌های آغازین پس از پیروزی به جهت مسائل امنیتی فاش نشده و این شورا در ابتدا به صورت محرمانه و غیر علنی فعالیت می‌کرد. این شورا از انحلال مجلس شورای ملی تا پیش از تأسیس مجلس نهاد قانون‌گذار در ایران به‌شمار می‌آمد. شورای انقلاب در ۲۶ تیرماه ۱۳۵۹ منحل شد. به گفته هاشمی رفسنجانی، مرتضی مطهری، در مراجعت از سفر پاریس به دستور روح الله خمینی مبنی بر تشکیل شورای انقلاب اسلامی را ابلاغ کردند. خمینی آقایان مطهری، بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی را به عنوان هسته اولیه شورای انقلاب اسلامی تعیین و اجازه داده بود که افراد دیگر، با اتفاق نظر آنان اضافه شوند. ترتیب انتخاب اعضای دیگر و تکمیل آن شورا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عبارت از آقایان سید محمود طالقانی، سید علی خامنه‌ای، محمد رضا مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، مصطفی کتیرایی، ولی‌الله قرنی و علی اصغر مسعودی بودند. پس از انقلاب با انتقال بعضی افراد به کارهای اجرایی و یا کشته شدن و فوت آنان اشخاص ذیل جایگزین شدند: حسن حبیبی، عزت‌الله سحابی، عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، میر حسین موسوی، احمد جلالی و حبیب‌الله پیمان جایگزین شدند.[۲۲۲]
  • کمیته‌های انقلاب اسلامی جزو اولین سازمان هایی بود که پس از انقلاب در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ پس از پیام آیت الله خمینی تأسیس شد.[۲۲۳] پایگاه‌های اولیه تأسیس کمیته‌ها در مساجد محلات بود و در هر کمیته یک روحانی نقش سرپرستی داشت. آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی اولین سرپرست کمیته‌ها بود.[۲۲۴] [۲۲۵] این سازمان در آغاز تأسیس، بدون هماهنگی با دولت مهدی بازرگان به خلع سلاح و تأمین امنیت برخی مراکز، مصادره اموال، تعیین مسئول برای برخی نهادها، دستگیری برخی مقامات سابق و سایر فعالیت‌های مشابه می‌پرداخت.[۲۲۶] به دلیل تشکیل سریع سازمان و ضعف مدیریت و نظارت، موارد متعددی از نقض قوانین و حقوق بشر در ساختار کمیته‌ها روی داد.[۲۲۷][۲۲۸] سرانجام، این سازمان پس از تصویب قانون تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۰، با شهربانی و ژاندارمری ادغام و سازمان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد.[۲۲۹]
  • دادگاه انقلاب اسلامی دادگاهی است که در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۵۷ و به دستور سید روح‌الله خمینی توسط صادق خلخالی تشکیل شد. این دادگاه، پس از تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، به عنوان یکی از دادگاه‌های بدنهٔ دادگستری جمهوری اسلامی درآمد که دارای صلاحیت ذاتی نسبت به دیگر دادگاه‌های دادگستری است.[۲۳۰]
  • سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: یک نیروی نظامی برای صیانت از انقلاب اسلامی در برابر شورش ها و توطئه ها بوده است که در یک روند نامنسجم از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۱۳۵۸ بتدریج در قالب چهار گروه مجزا شکل گرفت و نهایتا با حکم روح الله خمینی به صورت یک نیروی نظامی واحد درآمد. این چهار نیرو عبارت بودند از سپاه پاسداران با مسئولیت حسن لاهوتی زیر نظر دولت موقت، گارد انقلاب به سرپرستی عباس آقازمانی و مورد حمایت موسوی اردبیلی، گارد دانشگاه‌ها یا پاسا به سرپرستی محمد منتظری و مورد حمایت سید محمد بهشتی، نیروهای مسلح سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به سرپرستی محمد بروجردی و مورد حمایت مرتضی مطهری. هر یک از این چهار گروه 3 نفر را معرفی می کنند و یک جمع موسس 12 نفره تشکیل می شود. با درخواست برخی از اعضای موسس سپاه از روح الله خمینی، سپاه از دولت موقت جدا و زیر نظر شورای انقلاب اداره می شود. در روز 2 اردیبهشت ۱۳۵۸ حکم تأسیس سپاه پاسداران با ادغام این نیروهای جداگانه رسما ابلاغ می شود و جواد منصوری به عنوان اولین فرمانده آن تعیین می شود. [۲۳۱][۲۳۲]

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
استقرار نظام جدید
در ۱۰ فروردین مردم ایران در یک همه‌پرسی به دعوت خمینی شرکت کردند و با اکثریت (بیش از ۹۸ درصد) به جمهوری اسلامی (به عنوان تنها گزینه موجود برای نظام حکومتی آینده) رأی دادند. در ۱۸ فروردین امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر سابق ایران با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. همچنین بیش از ۲۰۰ تن از مقامات بلندپایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاه‌های انقلاب اعدام گشتند.[۲۳۳][۲۳۴] به گفته ابراهیم یزدی، خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تأیید کرد، اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت. [۲۳۵] خلخالی پس از انتصاب سید محمد بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور در اسفند ۱۳۵۸ از ریاست بر دادگاه های انقلاب برکنار شد.[۲۳۶][۲۳۷]

از سوی دیگر بعد از حوادث انقلاب، چریک‌های مارکسیست و احزاب فدرال در برخی از مناطق شامل خوزستان، کردستان و گنبد کاووس شورش کردند، که منجر به جنگ بین آنها و نیروهای انقلابی شد. این شورش‌ها در ماه آوریل سال ۱۹۷۹ آغاز شد و بسته به منطقه، بین چند ماه تا بیش از یک سال به طول انجامید.[۲۳۸]

پس از همه پرسی تأسیس جمهوری اسلامی، بحث‌ها دربارهٔ قانون اساسی نظام گسترش یافت. پیش‌نویس قانون اساسی که پیش‌تر به فرمان سید روح‌الله خمینی، توسط گروهی از حقوقدانان به سرپرستی حسن حبیبی به نگارش درآمده بود، توسط شورای انقلاب و دولت موقت بحث و بررسی شد، و در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۵۸ در روزنامه‌های پرشمارگان منتشر گشت. سپس، مجلس خبرگان قانون اساسی برای بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی طی انتخاباتی که در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ برگزار شد، تشکیل شد و ۷۵ نفر به نمایندگی آن برگزیده شدند.[۲۳۹] در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، مجلس خبرگان قانون اساسی، با پیام سید روح‌الله خمینی گشایش یافت. مجلس خبرگان اکثراً از هواداران خمینی تشکیل می‌شد و با تلاش‌های حسینعلی منتظری (رئیس) و سید محمد بهشتی (نائب رئیس) پس از سه ماه، کار تدوین آن در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ به پایان رسید. این قانون اساسی شامل ۱۲ فصل و ۱۷۵ اصل و یک مقدمه و موخره بود که در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۸ به تصویب نهایی ملت ایران رسید. در این قانون، اختیارات وسیعی به خمینی به عنوان ولی فقیه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و تعیین نیمی از اعضای شورای نگهبان داده شده بود. ملی‌گرایان، چپ‌گرایان و مجاهدین خلق با این قانون به مخالفت برخاستند. به گفته میلانی در این زمان، هرچند هواداران روح‌الله خمینی یا «مکتبی‌ها» هنوز کاملاً قدرت را دست نگرفته بودند و از این‌رو به چالش طلبیدن آنان امری ممکن بود، اما مخالفان ولایت فقیه، در متحد شدن با یک‌دیگر ناتوان بوده و از یک‌دیگر حمایتی به عمل نیاوردند. [۲۴۰][۲۴۱][۲۳۹]

در تاریخ ۱۳ آبان ماه دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و افراد حاضر در سفارت را به گروگان گرفتند و این واقعه استعفای دولت موقت و لیبرال مهدی بازرگان را در پی داشت. (مقاله مرتبط در این زمینه: اشغال سفارت آمریکا)

آرایش نیروهای سیـاس*ـی
مجموعه نیروهایی که با وحدت کلمه در برابر محمدرضا شاه انقلاب کرده بودند بتدریج از جهات مختلف دچار اختلاف شدند و آرایش سیـاس*ـی جدیدی شکل گرفت. یک جناح اسلام گرا موسوم به خط امام پیروان آیت الله خمینی بودند که عبارت بودند از حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام، جامعه روحانیت مبارز، حزب مؤتلفه اسلامی و چند دسته دیگر بود که البته در درون خود دو جناح طرفدار سوسیالیسم و طرفدار بازار داشتند. جناح ملی گرا و دموکرات متشکل از نهضت آزادی، جبهه ملی ایران، جبهه دموکراتیک ملی ایران، حزب ملت ایران، جنبش آزادیبخش ملی ایران (جاما) و حزب جمهوری خلق مسلمان و برخی گروه های کوچک دیگر بودند که اینها نیز به دو دسته طرفدار لیبرالیسم و سوسیالیسم تقسیم می شدند. جناح اسلام گرای رادیکال شامل سازمان مجاهدین خلق، سازمان آرمان مستضعفین، جنبش مسلمانان مبارز، جنبش انقلابی مردم مسلمان و برخی گروه های دیگر می شد. جناح مارکسیست شامل سازمان پیکار، حزب کار ایران (طوفان)، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، سازمان فدائیان (اقلیت)، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده، اتحادیه کمونیست‌های ایران و چند گروه و دسته کوچک دیگر بود و بر اساس گرایش به مائویسم، استالینیسم و دیگر اشکال مارکسیسم تقسیم می شدند.[۲۴۲][۲۴۳]

انجمن رمان‌نویسی
رمان۹۸


تاریخ معاصر ایران

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا