خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,972
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
چرخ

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
مراد
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,261
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
مراد
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
دوست

بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,972
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
دوست

بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
محبت
سیه چشمی به کار عشق اسناد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,261
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
محبت
سیه چشمی به کار عشق اسناد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد
عشق
عشق است و آتش و خون داغ است و درد دوری
کی می توان نگفتن کی می توان، صبوری
کی می توان نرفتن گیرم پری نمانده
گیرم که سوختیم و خاکستری نمانده


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,972
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
عشق
عشق است و آتش و خون داغ است و درد دوری
کی می توان نگفتن کی می توان، صبوری
کی می توان نرفتن گیرم پری نمانده
گیرم که سوختیم و خاکستری نمانده
خون
در آن دریای خون در قرص خورشید
غروب آفتاب خویشتن دید


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,261
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
خون
در آن دریای خون در قرص خورشید
غروب آفتاب خویشتن دید
غروب

عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود
در غروب جمعه‌ای دلگیر پیدا می‌کنی


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox و niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,972
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
غروب

عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود
در غروب جمعه‌ای دلگیر پیدا می‌کنی
پایان
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: parädox

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,849
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
پایان
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت
سخن
فروان سخن باشد آگنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,972
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
نصیحت
نمی رود که کمندش همی برد مشتاق
چه جای پند
نصیحت کنان بیهوده گوست


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,261
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
نصیحت
نمی رود که کمندش همی برد مشتاق
چه جای پند نصیحت کنان بیهوده گوست
مشتاق

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم


مشاعره با کلمه

 
  • تشکر
Reactions: Di.ar.an
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا