مشاعره با کلمه

parädox · 7/11/20

niloofar.H گفت:
عشق
گویند عشق چیست بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

اختیار
اختیار اندر درونت ساکن است
تا ندید او یوسفى کف را نخست‏

niloofar.H · 7/11/20

مهتا گفت:
اختیار
اختیار اندر درونت ساکن است
تا ندید او یوسفى کف را نخست‏

یوسف
یوسف از این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند

parädox · 7/11/20

niloofar.H گفت:
یوسف
یوسف از این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند

چاه
اول نظر که چاه زنخدان بدیدمش
گویی در اوفتاد دل از دست من به چاه

niloofar.H · 7/11/20

مهتا گفت:
چاه
اول نظر که چاه زنخدان بدیدمش
گویی در اوفتاد دل از دست من به چاه

دست
خالیست دست هر که به این نشأه آمده است
دست تهی است بهر گرفتن، دهنده کیست؟

parädox · 7/11/20

niloofar.H گفت:
دست
خالیست دست هر که به این نشأه آمده است
دست تهی است بهر گرفتن، دهنده کیست؟

تهی
بسی خود را تهی دستی نمایی
که از جام تهی سرخوشی نمائی
هزاران بحر نقد این جهانست
سراسر پر برای خاص جانست

niloofar.H · 7/11/20

مهتا گفت:
تهی
بسی خود را تهی دستی نمایی
که از جام تهی سرخوشی نمائی
هزاران بحر نقد این جهانست
سراسر پر برای خاص جانست

خاص
من چه کنم که دیگران درک کنند آس تویی
ماه تویی شاه تویی نگین و الماس تویی
از سر خود بدر کنند این که مخاطب منند
بیا بگو به این و آن مخاطب خاص تویی

Z.A.H.Ř.Ą༻ · 7/11/20

niloofar.H گفت:
دست
خالیست دست هر که به این نشأه آمده است
دست تهی است بهر گرفتن، دهنده کیست؟

خالی
خالی تراز خالی!
غم هرروز می خندد!
بر چهره زردم!

parädox · 7/11/20

غم
دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست

niloofar.H · 7/11/20

زهرا ادهمی گفت:
خالی
خالی تراز خالی!
غم هرروز می خندد!
بر چهره زردم!

روز
اگر دانی که دنیا غم نیرزد
بروی دوستان خوشباش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی می شود کم

parädox · 7/11/20

niloofar.H گفت:
روز
اگر دانی که دنیا غم نیرزد
بروی دوستان خوشباش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی می شود کم

دوست
دارم سر خاک پایت ای دوست
آیم به در سرایت ای دوست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی