- عضویت
- 11/3/20
- ارسال ها
- 1,025
- امتیاز واکنش
- 17,409
- امتیاز
- 323
- سن
- 21
- محل سکونت
- زیر گنبد کبود
- زمان حضور
- 92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیومرث چون به آرزویش رسید بعد از مدتی روزگارش سرآمد و مرد و هوشنگ پادشاه شد.
او پادشاهی سخاوتمند عادل بود و در حدود چهل سال پادشاهی کرد. در زمان او آبادانیهای زیادی به وجود آمد.
آهن شناخته شد و آهنگری بهعنوان پیشهای به وجود آمد.
کشت و زرع به وجود آمد و تا پیش از آن مردم جز میوه چیزی نمیخوردند و لباسشان برگ درختان بود.
همچنین در زمان هوشنگ آتش شناخته شد بدین ترتیب که : یک روز شاه بهسوی کوه درحرکت بود از دور چیزی دید سیاه و تیره مانند مار که بهطرف او میآمد سنگی برداشت و بهسوی او پرتاب کرد و سنگ به سنگ دیگری خورد و آتش پدیدار گشت. هوشنگ از کشف آتش خوشحال شد و معتقد بود که این فروغ ایزدی است و اهل خرد باید آن را بپرستند. او جشن گرفت و این جشن سرآغاز جشن سده بود.
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چمشه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
همچنین در زمان هوشنگ از پوست بعضی حیوانات لباس درست کردند و گوشتشان به مصرف خوراک و تغذیه میرسید.
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
او پادشاهی سخاوتمند عادل بود و در حدود چهل سال پادشاهی کرد. در زمان او آبادانیهای زیادی به وجود آمد.
آهن شناخته شد و آهنگری بهعنوان پیشهای به وجود آمد.
کشت و زرع به وجود آمد و تا پیش از آن مردم جز میوه چیزی نمیخوردند و لباسشان برگ درختان بود.
همچنین در زمان هوشنگ آتش شناخته شد بدین ترتیب که : یک روز شاه بهسوی کوه درحرکت بود از دور چیزی دید سیاه و تیره مانند مار که بهطرف او میآمد سنگی برداشت و بهسوی او پرتاب کرد و سنگ به سنگ دیگری خورد و آتش پدیدار گشت. هوشنگ از کشف آتش خوشحال شد و معتقد بود که این فروغ ایزدی است و اهل خرد باید آن را بپرستند. او جشن گرفت و این جشن سرآغاز جشن سده بود.
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چمشه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
همچنین در زمان هوشنگ از پوست بعضی حیوانات لباس درست کردند و گوشتشان به مصرف خوراک و تغذیه میرسید.
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
داستان هوشنگ | شاهنامه فردوسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com