- عضویت
- 26/7/18
- ارسال ها
- 693
- امتیاز واکنش
- 17,009
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- Golestan
- زمان حضور
- 100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
لـ*ـبش را از حصار دندان های مرواریدیاش ازاد کرد و خیره به فرحناز گفت:
- یعنی امیرعلیه؟
ابرو های باریکش را به هم پیوند داد و چشم غره ای حواله امیدی کرد که با پای راست، روی زمین ضرب گرفته بود. با چند قدم خود را به او رساند و ضربه ای به بازویش زد تا از سر راه کنار برود؛ غر غر کنان گفت:
- برو کنار ببینم...
- یعنی امیرعلیه؟
ابرو های باریکش را به هم پیوند داد و چشم غره ای حواله امیدی کرد که با پای راست، روی زمین ضرب گرفته بود. با چند قدم خود را به او رساند و ضربه ای به بازویش زد تا از سر راه کنار برود؛ غر غر کنان گفت:
- برو کنار ببینم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: