خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
جاده مرا دور می کند
از جاده می پرسم
از سایه ای که قدم هایم را از بر است
نمی دانم از کجای آمدن می آیم
که تا همین جای راه
فقط یک سایه با من آمده
است
که از سی سالگی
فقط یک سوال گمشده می داند
از ماه می پرسم
که روزهای تا آمدن دنیا را از بر است
کودکی های من در کجای تا سی سالگی گم شد؟
جاده مادرم را دور می کند
و غروب یکی از همین شعرها بود
که پدر
رو به آفتاب مرد
و کودکی های من
در سی سالگی چه
زود تمام شد
از جاده می پرسم
که مرا دور می کند
کجای پیچ درختان و فراموشی آفتاب
راه ، به تنهاترین خانه ی جهان می رسد ؟
کودکی در اتاق مستطیل
تا سی سالگی را صدا می کند
و جاده ها چه قدر عجیب اند
که به هیچ سوالی جواب نمی دهند
که در هیچ جای رفتن نمی
میرند
در امتداد این گمشدن
هی سوال می کنم و باز
جاده مرا دور می کند
تا اتاق مستطیل
باید از فراموشی نه آفتاب
که از فراموشی دیر سالگی بگذرم


اشعار هیوا مسیح

 
  • تشکر
Reactions: آیدا رستمی
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا